پاسخ : دلنوشتههای رمضان
خب...
من اومدم با ماه رمضون خداحافظی کنم...
" خدایــــا... مرسی که ماه رمضون رو به اندازه قرار دادی... واقعا ماه برکتِ...
همیشه مامانم میگه: ببین سفره افطار چقد پررونقِ..اما کم کم که به آخرش نزدیک میشیم برکت داره دور میشه...
خدایــــــــا تمام ساعت های زندگی ما رو پربرکت قرار بده...
توی این ماه...گرچه سعی کردم گناه نکنم، امــــا میدونم دفترم پیشِ تو خالی نیست...
منو ببخش...
امیدوارم تا ماه رمضون سال دیگه بتونم خودمو بهتر بسازم و پیشت برگردم...
معلوم نیست تا سال دیگه چه اتفاقی بیفته... کی باشه و کی نباشه...
فقط امیدوارم سال دیگه آرمان امیـــری که الان توی کمــــــاست به هوش اومده باشه و خودش بیاد اینجا و دلنوشته ماه رمضون بنویسه...
خدایا...
اینکه میگن خدا دوست داشته که مثلا ماه رمضون تونستی روزه بگیری درسته؟
ماه رمضون امسال خیلی توفیق نداشتم...دلیلش رو ی چیزایی تصور میکنم..اما دیگه حقیقتِش با خودته...
من دوست ندارم بد باشم...اینی که الان میبینی خودمم نمیشناسمِش...
منوبه خاطرِ همه چیز ببخش...
امیدوارم سال دیگه هم بین این همه دوستای سمپادی باشمُ و بازم دلنوشته بنویسم... این دفه خداحافظی نه...
زودتر از همه بیام سلام کنم...
دیگه وقتِ خداحافظیِ نه؟
ماه پر برکتِ رمضان... خداحافظ...
عید فطر مبــــارک"