دلنوشته‌های رمضان

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع ناجی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

و 30 روز شیطان در قفل و زنجیر است
دیگر گناه کردید پایه خودتان است
نندازید گردن آن بدبخته فلک زده ی بیچاره ;D
تا کاره بد میکنیم: شیطون گولم زد
اون شعور نداره گول میزنه تو که آدمی گول نخور
حالا که دیگه این سی روز اون نیست گناهامونو میخوایم گردن کی بندازیم؟
پس چه بهتر که پرهیز از هوای نفس کنیم گناهم نکنیم تا نخوایم دنبال مقصر بگردیم. :)
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

خدای مهربون :x :x :x
وای خدای مهربون :x :x :x
هر سال میخواستم که اگه ماه رمضون شد برا همه ی گناهام عذر خواهی کنم
نمازای صبحی که نخوندمو به جا بیارم
اما این بارم نشد
آخه کی به من توفیق مهمون شدنت رو میدی :( :( :(
خدایا فقط برا یه شبم شده توفیق مهمون شدنت رو بهم بده :-s :-s :-s
خدایا منو وصل کن به اون کسایی که خودت گفتی (یطهرکم تطهیرا) [-o< [-o< [-o<
برحمتک یا ارحم الراحمین
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

فرض کنید وسط یه جمعیت گنده هستید ؛‌ همه دارن به یه نقطه‌ای نگاه میکنن به حالت "۸->" بعد شما هر چی نگاه می‌کنید هیچی نمی‌بینید ،‌هی تلاش می‌کنید ولی هیچ نتیجه‌ای نداره .
برمی‌گردید به کناریتون میگید :«اونجا که چیزی نیست .» و اونم میگه :«چطور نمی‌تونی چیز به این واضحی رو ببینی ؟ »
تو جمعیت که می‌گردی یه تعداد خیلی کمی هم مثل تو هستن ،‌ اون چیز رو نمی‌بینن .

خوب این دقیقا شده حال من ؛‌ خداتون رو نمی‌بینم. اون خدایی که براش روزه می‌گیرید و عبادتش می‌کنید رو نمی‌بینم.

پ.ن : تا همین الآنم هیچی نخوردم . ولی روزه‌داری به چیزی نخوردن نیست . آی آقای/ خانم روزه‌دار که خداتو میبینی ،‌ حسش میکنی . روزه فقد گرسنگی کشیدن نیس .
 
  • لایک
امتیازات: fa_t
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

این ماه و دوس دارم
ضعف های دم افطار و دوس دارم
لرزیدن زانو ها و دستا قبل افطار و دوس دارم
رنگ پریدگی ها رو دوس دارم
چرت زدن های سحر رو دوس دارم
قرآن خوندن هاشو دوس دارم
دروغ نگفتن ها رو دوس دارم
غیبت نکردن ها روهم
بچه ها حواستون باشه این روزه ها مسئولیت داره
این روزه ها فقط گشنگی و تشنگی ضعف و رنگ پریدگی نیس
امروز افطار هممون ی حال دیگه ای نسبت به همه افطارا داره یادتون باشه هممون نیاز ب دعا داریم
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

من زیاد بلد نیسم فلسفی حرف بزنم!!!حرف دلمو میزنم ;D

گشنگی به چشمم!تشنگی رو کجای دلم بذارم؟ ;D
فقط یه جمله منو قانع میکنه!
"خیلی قشنگه که واسه خدات پا میذاری رو نفست" 8-^
اصن به عشق همین جمله تشنگی رو تحمل میکنم! B-)
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

ماه رمضان...ماه آشتی با خدا...ماه شب های پرنور...پرنور از دعاهای عاشقان نه نور ستارگان... نور انسانهایی که پا فراتر از همه چیز گذاشته اند وشده اند اشرف مخلوقات... دوستت دارم رمضان! :x
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

مامان بی صدا افطاری درست میکنه . بابا لوبیا خورد میکنه : )) . منم به صدای سکوت خونه گوش میدم . چقد آروم . چقد خوب . :]
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

کاش افطار ی چیز خوشمزه داشته باشیم....
خب دلم چیزای خوشمزه میخاد...
اما ب دور ازهمه ی این حرفها ..خیلی حس قشنگی داشتم امروز...خیلی قشنگ!
ی دنیا آرامش امروز ب من هدیه شد...
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

یه حوض پر آب..یه باغچه پر از یاس..صدای اذان..چای داغ...شله زرد مامان پز...ربنا...
..
+می شنوید؟صمیمیت مردم..
+خیلی دورم از خدایی که بهم نزدیکه..
می خوام بهتر شم..
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

اولی :امسال روزه می گیری؟
دومی :آره اگه خدا بخواد...
اولی :منم میگیرم ولی آخه کدوم پزشکی این همه سختی رو برای بدن تایید میکنه؟
دومی :همونی که وقتی همه پزشکا جوابت کردن برات معجزه میکنه!
بچه ها نماز روزه هاتون قبول.ماهارم دعا کنین.
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

الهی اگر چه درویشم ، ولی داراتر از من کیست که تو دارایی من هستی؟
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

میگه اولین روزِ ماه رمضونه، باخودم میگم آره ولی دستش درد نکنه خدا! دنیارو رو سرم خراب کرد امروز !
چشمامم دارَن میریزن بیرون از فشاری که تو مغزمه، اینه؟!
یکم که قدم میزنم ، کلنجار میرم ، چشام که تا مرزِ بارونی شُدن پیش رفته اما از غرور میریزم تو خودم ! اینا همه میگذره، تو دلم یخورده احساسِ آرامش میکنم، چیشد؟! چطوری؟! از اون مسائل که هیچکدوم حل نشده، منم که همونم! پس چیشد که احساس میکنم دارم آروم میشم؟!
...
خدایا میشه راهُ سریع نشونم بدی؟! تا همین امشب! آخه دیر میشه...
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

تا حالا هیچوقت هیچوقت هیچوقت این ماه رو مثل ماه رمضون امسال رو دوست نداشتم
تازه شروع شده میدونم...
از دیشب وقتی اذان صبح رو گفتن...دلم لرزید..نمیدونم واسه چی...ولی لرزید...ینی لرزوندش
تا حالا ینی از 4:26 دقیقه صبح تا الان که 19:22 دقیقه اس ..ینی حدود 13 ساعت یه چیزی تو گلومه...یه بغض سفت و سخت که فک نکنم تا 30 روز دیگه هم بشکنه...

خدایا...دلم برات تنگ شده بود...خیلی زیاد تنگ شده بود
خیلی دوس دارم این 30 روز رو همش باهات حرف بزنم...نمیخوام حتی 1 ثانیه فقط و فقط 1 ثانیشو ازز دست بدم

وقتای افطار...سحر ها....وقتایی که از تشنگی و گرسنگی داری پرپر میزنی...بهش فک کن...به اون که میگن بالای سرمونه و ما می پرستیمش...


خدایا خودت دستمونو بگیر
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

.من دارم می‌میرم،چیزی ازم باقی نمونده،دستام می‌لرزه،اگه بلند شم راه برم از سرگیجه تلپ! میوفتم زمین،من نا ندارم،طاقت دیگه برام نمونده،صدام در نمیاد،انقد رنگم زرد شده که می‌شه با تی‌شرت زردی که پوشیدم بهم بگم موز یا زردآلو.
همش دعا می‌کنم خدایا این امروزه رو به گلیکوژن ها کبدم بیفزای:-"ATP سلولام رو زیاد کن:)) خل شدم. فکر کنم دیگه نتونم بگیرم:-<
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

شادی روح اونایی که پارسال سر سفره افطار کنارمون بودند...بهمون گفتن قبول باشه...صلوات
سلامتی اونایی که امسال کنارمونن اما اگه شاید واسشون دعا نکنیم ..سال دیگه پیشمون نباشن ...صلوات
بچه دعا یادتون نره...
 
پاسخ : دلنوشته‌های رمضان

خوشحالم جنازم به افطار رسید!
 
Back
بالا