الآن چی شد که همچین نتیجه‌گیری‌ای کردید ؟ نه در این حدّم . جو خیلی خاصی برای آشنایی نبود . یه تیکه فقط خواستن معرفی کنن که منم بودم . فضای مناسب آشنایی هم نبود خب . اونم برای افرادی که سایتم نیستن حتی (!!) . در کل قرار بود دور هم بودن و معرفی و آشنایی بعد تئاتر باشه که من نموندم .همین .به نقل از ســــــهیل :
به نقل از SaϔnA.M :حالا درسته که من خودم کلی آدم حساب می‌شم ، اما این همه دختری که میگفتین میان ، ما سه تا بودیم ؟
خب ، مرسی نرگس و نیرمان ! خیلی هم خوب . هر چند من هیچ کسی رو نمی‌شناختم اما خب تئاتر خوب بود . مرسی به هر حال زحمت کشیده بودین
تئاترم ... انتظاری که از چخوف داشتم کمتر از این بود واقعا ! اما خب بازم راضی کننده نبود . حتی بازی ها هم خیلی خوب نبود به نظر من . این بومی سازی هاییم که تو دیالوگا کرده بودن دیسلاک :د تنها چیزی که از نمایشنامه میشد فهمید کمرنگ بودن هویت افراد توی نقش خودشونه . که توی کل تئاتر معلوم بود . همین !
اما خب ، خوب بود دیگه ، مرسی به هر حال . تئاتر شناسامون هم بیان نمایشنامه و بازیا رو نقد کنن خوشحال می‌شیم . :د
خوب نظر قریب به اتفاق بچه ها این بود که کلا با جمع قاطی نشدید!به نقل از SaϔnA.M :
سینا جان اینجا ایرانهبه نقل از s!na :تو رو خدا یه فکری به خاطر بالانسمون بکنید ، من به جای اون ۳ تا دخترا عذاب وجدان گرفتم
اول تئاتر این بود ک کلی برنامه ریزی شد توسط نرگس و ساینا و نیرمان ک جا ب جایی صورت بگیره و ساینا بره پیش نرگس بشینه...
(این اسمایلی نمیتونه اون تیکه ی اول خنده و صدای مهیبش رو نشون بده )
......لبخندش واقعا جالب بود 
...باور کنین میخواستم برم باش بحرفم بعد نمایش ...خیلی شاخ بود کثافت...اصلا لامصب حسی داشت توی این"مهم نیست" 
[-(...نمیدونم چرا فلانی با زن ها کلا بده و این حرفا 
""
من مسئول هماهنگي با مسئولاي تياتر و بليت خريدن و اينا بودم البته
هماهنگيم واقعاً از صداي من در برابر دوازده-سيزده تا پسر بر نميومد ) من هي خواستم بليت صندلي خرابمُ بندازم بهشا، تهشم نصيب نيرمان شد. صندلي اولي من كه افتاد به تو كه خيلي شُل‌تر بود
من از روبرو كه اصلاً نمي‌تونستم صحنه رو ببينم، هربارم از گوشه خم مي‌شدم كاملاً افتادن از اون بالا رو جلوي روم مي‌ديدم ) 
بعدش یه سوال؟ اون جا که گفت پ نه پ ، ماله خود نمایش بود
نه باو...تابلو بود بداهه بود...چ بداهه ی افتضاحی هم بودبه نقل از ali 73 :اول که شروع شد با اون خنده ها نزدیک بود ما رو بیرون کنند. مردم میگفتن ساکت شما ها بیشتر میخندیدین ولی ، مهم نیس
...خیلی تئاتر دیدم هی هم نظر میدم ....والا...کم مونده بود نمایشنامه ی امیرخانی بریم 
به نقل از پوریا.ع :
)خانومه ساینا صندلی نداشت و من جامو میخواستم باهاش عوض کنم بره پیش نرگس خانوم....×! جالب اینجاس من فک میکردم ساینا خانوم رفته رو صندلی من! حدود 15 دقیقه صندلیم خالی بود! خدا خیر بده anahine رو گفت خالیه! منم رفتم نشستم...! من خیلی زورم گرفت 5 تومن دادیم ! به قول سینا صا احساس نکردم 5 تومن خوردم 
باو اما چیه نیرمان؟به نقل از Nirman_historic :پوریا جان امام چیه؟ اِما !! EMA!!!
خب آخه زیاد خنده دار نبود جریان! (حد اقل به اون شدت که شما می خندیدید!
بعد وسطش برق رفت ! ساینا خانوم درجا نشست مثل اینکه! منم بین کفشای بچه ها خودمو جا دادم! بعد یه بدبختی(نمیدونم کدومتون) داد زد آی پام× منم خواستم بلند شم پام به صورت غیر عمد کوبیده شد به زن یه آقایی...یه صدای خفیفی در اومد ازشو خلاصه
در مورد تعداد دخترا که چی بگم والا! anahine بهتر بود اونم بخاطر این بود که بچه ها رو مشناخت! ولی نرگس و ساینا و علی و من همه رو نمیشناختیم طبیعی بود زیاد نیایم تو جو! تعداد پسر زیاد بود قبول کنید اگه وضعیت برعکس میشد شمام دست کمی نداشتین
ولی خب تو کافی شاپ خیلی خوش گذشت! 2 نفر هم کیک تولد داشتن... یکی از بچه ها darth?! اومد گفت نیرمان همین که خواست فوت کنه علامت بده ولی خب به خیر گذشت !
اون قسمت نی وقعا شاخ بود! ول
ولی خب من به عنوان (حالا نگیم بازیگر تئاتر!) شخصی که زید تئاتر میبینم زیاد ارضا نشدم! هدف خاصی تووش ندیدم! ارزش ها و هنجار ها هر لحظه تغییر میکرد! تا میومدیم به ویژگی های شخصیتی یه بازیگر پی ببریم سریع عوض میشد! این لذت کار رو میگیره! اما بازم خوب بود.
در مورد اون قسمت فمنیسم و غیره باید بگم بهتر بود اینقدر نمیرفتن تو عمق اش. من خودم زن نیستم اما باز بهم برخورد واقعا.
در نهایت میشه گفت اهل تئاتر 3-الی 4 نفر بودن و حس نارضایتی تو چهره من و بیتا موج میزد!
این ک من میگم ی آهنگه...بذار کاملش کنم شبهه ها از بین بره!فکر کنم خود ساینا هم قبول داشته باشه اما بازم میگم اولین خنده ی شدید واقعا کار من نبود...من ی دفعه دیدیم یکی از بچه ها(یا از وسطیا بودن یا از بچه های سمت سیاوش اینا)زد شدید زیر خنده...منم اول فکر کردم این خنده جزو نمایش هست ...بعد دیدم بازیگره هم انگار تعجب کرد از نمایش ما ...تو رو نمیدونم...خودمم چند باری بازی کردم...اما بازم ب نظرم ادبیات خوبی نیست"اهل تئاتر"...ولی اون تیکه واقعا ب دلم نشست ...خیلی زیاد گرفت طرف
مرسی اشکالی نداره@ هدي: يه وقتي گفتم، اما فك كنم جز نيرمان كسي نشنيد
عجب وضعیتی بود..به نقل از Nirman_historic :پوریا جان امام چیه؟ اِما !! EMA!!!
خب آخه زیاد خنده دار نبود جریان! (حد اقل به اون شدت که شما می خندیدید!
بعد وسطش برق رفت ! ساینا خانوم درجا نشست مثل اینکه! منم بین کفشای بچه ها خودمو جا دادم! بعد یه بدبختی(نمیدونم کدومتون) داد زد آی پام× منم خواستم بلند شم پام به صورت غیر عمد کوبیده شد به زن یه آقایی...یه صدای خفیفی در اومد ازشو خلاصه
در مورد تعداد دخترا که چی بگم والا! anahine بهتر بود اونم بخاطر این بود که بچه ها رو مشناخت! ولی نرگس و ساینا و علی و من همه رو نمیشناختیم طبیعی بود زیاد نیایم تو جو! تعداد پسر زیاد بود قبول کنید اگه وضعیت برعکس میشد شمام دست کمی نداشتین
ولی خب تو کافی شاپ خیلی خوش گذشت! 2 نفر هم کیک تولد داشتن... یکی از بچه ها darth?! اومد گفت نیرمان همین که خواست فوت کنه علامت بده ولی خب به خیر گذشت !
اون قسمت نی وقعا شاخ بود! ول
ولی خب من به عنوان (حالا نگیم بازیگر تئاتر!) شخصی که زید تئاتر میبینم زیاد ارضا نشدم! هدف خاصی تووش ندیدم! ارزش ها و هنجار ها هر لحظه تغییر میکرد! تا میومدیم به ویژگی های شخصیتی یه بازیگر پی ببریم سریع عوض میشد! این لذت کار رو میگیره! اما بازم خوب بود.
در مورد اون قسمت فمنیسم و غیره باید بگم بهتر بود اینقدر نمیرفتن تو عمق اش. من خودم زن نیستم اما باز بهم برخورد واقعا.
در نهایت میشه گفت اهل تئاتر 3-الی 4 نفر بودن و حس نارضایتی تو چهره من و بیتا موج میزد!
![/m\](/forum/styles/yahmas/smiles/rock_on.gif "Rock On /m\")
هر جا بگين!!!!
به نقل از پوریا.ع :باو اما چیه نیرمان؟
من از طرف امام اومدم یادتون بندازم ک ما بازی نمیکنیم فقط یادگار امام
مال پایا هست...
باو خیلی خیلی خنده دار بود
کل حرفات ی طرف نیرمان...
این ک مدام میگی"اهل تئاتر"واقعا رو نروه...یعنی شدید ها...
ببین...نمیگم تئاتر ی حرفه نیست...اما بحث سر اینه ک دقیقا هنرمند باید انقدر ماهر باشه ک بتونه برای"اهل و غیر اهل!"توضیح بده...شاید خیلی مثال مرتبطی نباشه اما مثلا من ک خودم شطرنجباز حرفه ای هستم...
یعنی واقعا کم پیش میاد تو جمعی بگم من حرفه ای هستم و غیره...
والا من ک از حرفای بیتا فقط اینو فهمیدم ک چند باری تئاتر دیده
باز ب خودت مربوطه البته...
من از زن ها نفرتی ندارم
باو دفعه بعد(اگه دفعه بعدی انشاالله باشه)بریم فست فود باو
اینم منبع. اینم اهل تئاتر. راست میگی نمیشهبه نقل از Nirman_historic :×عکس هم طبیعتا گرفتیم ولی خب نمیشه گذاشت رو سایت که...(میشه؟!)
