بلا هايی كه برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع شاكسول
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

اوني ك برادر/خواهر كوچيكتر/بزرگتر از خودت داري، عايا ازش راضي اي؟

  • بله

    رای‌ها: 110 63.2%
  • نه

    رای‌ها: 64 36.8%

  • رای‌دهندگان
    174
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

بنده دوتا داداش بزرگتر از خودم دارم که یکی23 سالشه یکی27!!! ;;)
کلا دوتاشونم شدیدا دوسم دارن و این دوس داشتن منو خوشحال میکنه ولی وای وای از دست اون کوچیکه که یکم زیادی زود عصبانی میشه منم ازش خیللیی میترسم البته اینو تو روش نمیگما پر رو میشه ولی از شوما چه پنهون مث سگ میترسم!!! ;D
باهاشم بیشتر دعوام میشه و البته بازم کم نمیارم چون منم بلدم پسر باشم بالاخره بین دوتا پسر بزرگ شدم!!! ;D ولی دلش خیلی نازکه یه چیزی بگه زود میگه ببخشید!!
و اما اون بزرگه من اونو تو خونه داداش صداش میکنم ولی اون یکی اسمشو نمیدونم چرا از بچگی عادت کردم
این دوتا روز مادر وقتی واس مامان چیزی میگیرن واس منم میگیرن اونقد خوشحال میشم!!!
کلا خوبه بعضی وقتا خدارو شکر میکنم که دارمشون!!! ;D
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من دو تا خواهر بزرگتر دارم كه دوتاشون ازدواج كردن يكيشون 29 سالشه اون يكي24 سال
هميشه با كوچيكتره دعوت ميكنم و هميشه جلوش كم ميارم
چند سال پيش يه جوري با مشت زد تو دهنم كه دوتا دندون بالاييم لب پايينمو پاره كرد و يه عالمه خون اومد
يه باره ديگه شونه زد رو دستم دون دون داشت خون مي يومد
و....
ولي عاشق دو تاشونم و البته خواهر بزرگترمو بيشتر دوست دارم
تازه برام يه عالمه چيز مي خرن
البته دوست داشتم يه داداش بزرگترم داشتم

و البته امروزم خواهرم يه سيلي زد تو صورتم
منم يه جيغ بلند زدم كه بابام باهاش دعوا كنه كه منو زده
خواهر عزيزمم همون موقع داد زد دستت ببه اتو سوخت كه جيغ زد
واقعا ...
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من کلا به پاهای داداش بزرگم حساسیت داشتم!! و اون همیشه پاهاشو میزد به وسایلای من ، منم همیشه در حال گریه و زاری :((
یه بار هم سیب زمینی تو اتیش نیم پخت کرده بود! بو و طعم نفت هم میداد بعد دیده بخوره میمیره به من داده بود منم خورده بودم ;D
کلا یه خصلتی هم داشت این بود که با تفنگ یا مداد هرچی دستش میومد رو سوراخ میکرد! این قدر عذابم داده ها ...
الان هم که اون رفته دانشگاه داداش کوچیکم جانشینش شده ~X(
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من یه داداش دارم 10 سالشه منم خیلی روی پاهاش حساسم همیشه هم منو حرص میده
بیشتر اون اذیتم میکنه یا کامپیوتر رو از برق می کشه یا کتک می زنه یا ...... خلاصه اذیت می کنه دیگه

یه بار یادمه باهاش دعوام شده بود موهامو کشیده بود منم موهام خیلی بلنده خیلی دردم اومده بود دفتر ریاضیشو زیر خوش خواب تختم قایم کردم فرداش هرچی گشت پیداش نکرده بود
وقتی رفته بود مدرسه معلمشون دو نمره ازش کم کرده بود
;D
یه بارم همین امسال روز تولدش میخواست بره حمام من قبلش رفتم توی سردوش حمام یه قالب کره گذاشتم :-" :-"
;D ;D
طفلی همش توی تولدش سرشو می خاروند
:-"
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

حذف
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من ی داداش بزرگ تر از خودم دارم پدرشو درآوردم :-"
این داداشه من حکم پدر.مادر.برادر.خواهر.معلم.دایه وراننده شخصی رو برام داره ;D
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

این داداش بوووق من13سال اونی یکیم9سال بزرگ تره..میشینن کنارکامپیوتر 7.8ساعت من دق میکنم نمیتونم بلندشون کنم..بعد2ساعت میشینم بلندم میکنن :-w :-w :((
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

با افتخار تمام بنده فرزند ارشد هستم :>
یه خواهر کوچیکتر دارم که خیلی دلم به حالش میسوزه
چون گیره آجیه بزرگتری مثل من افتاده :(
ما یکم که بچه تر بودیم هروقت یه چیزی برا منو زهرا
میخریدن که خوردنی بود بعد میگفتم بیا مسابقه بدیم ببینیم کی زوردتر میخوره
بعد من آروم آروم میخوردمو اونم با تمام توان خوراکیرو جا میداد تو دهنش
بعد که تموم میشد منم که نخورده بودم اونو بهش میگفتم
دلت بسوزه من خودم هنوز دارم ;D بعد اون بیچاره می نشست با حسرت به
خوردن من نگاه میکرد ;D :))
آخِِِـــــی یعنی واقعا حالا که به عمق قضیه فکر میکنم
میبینم من چقدر ظالمم :-"
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من و داداشم اصولا با هم نمی سازیم.و همیشه در حال دعوا کردن هستیم اما خیلی کیف میده
من کلا زورم بهش نمی رسه ولی از حق نگذریم وقتی می خوایم همو بزنیم به هیچ عنوان رحم نمی کنیم یعنی از ته وجود میزنیم :>
نمونه اش چند وقت پیش سر نمی دونم چی افتادیم دنبال هم من دمپاییم رو پرت کردم سمتش بهش نخورد :-ss [-o<
اونم نه گذاشت نه برداشت از فاصله ۱ متری دمپایی رو چنان کوبوند زیر چشم که تا ۲ هفته درد میکرد نکبت خر رحم هم حالیش نیست ۲۳ سالشه هنوز نمی فهمه این کار نامردی تمامه X-( X-(
اما خب من بخشیدم یه سری دیگه هم دستامو گرفت تا یه ساعت میزد زیر گوشم میومدم با پا دفاع کنم ۴ تا لگد میزد ۵ سیلی آبدار چنان که ۵ تا هم از دیوار می خوردم :-L :-L
ولی اگه نباشه یا قهر باشیم کلا خونه سوت و کوره
از حق نگذریم منم خیلی اذیت میکنم اصولا دسته جارو برقی که دستم باشه شیر میشم ;D
ولی وقتی میزنم ۴ تا میخورم :-w :-w 8-}
یه همچین برادری دارم من ;D ;D
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

واييييي خواهر من كلاس چهارمه الان ديگه پنجميه شيطان باهاش بعد از ظهرا كلاس خصوصي داره :) به قررآنن
همه كارارو ميكنه آخر سرم همه رو تقصير من ميندازه اصن يه وضي
ولي من دوسش دارم خيلييي
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

هي هي هي هي من يه بدبختيم :((

يه خواهر کوچيکتر دارم به اندازه ي صدتا خواهر بزرگتره!

يادمه يه بار بيرون بوديم اومدم مهربوني کنم(نيومده بهش :-L) دستمو بردم تو موهاش :-"

حالا همونجا چنان حمله کرد شالمو کشيد انداخت، کشمو کشيد باز کرد موهامو کشيد! که چي بگم والا!!!؟! اونم وسط خيابون

+برادر بزرگتر نداريم : افسوس 8-|
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

بعضی موقع ها واقعا دلم برا خودم کباب میشه!...
nبار تا حالا یه بچه ی نیم وجبی وسط چرت مرغوبم تو گوشم جیغ زده....
من اون لحظه: :o :((
برادر گرام: ;D \:D/
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

بنده فرزند ارشد هستم و خیلی هم راضیم B-) یه خواهر دارم اسمش محیاست و هفت سالشه...دختر خوبیه اتاقمو مرتب میکنه و هر وقت آب خواستم واسم میاره فقط یه کم پرحرفه...
خلاصه که خیلی ماهه...مهریه سنگین هم نمی گیریم ها بگم ;D :-"
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من فکر کم خودم از همون بلاهایی باشم که سر داداشم اومدم =)) =))
بنده خدا از دست من آرامش نداشت تو راهنمایی... :)) :))
ولی حالا خودش تلافی می کنم تا پای کامپیوتر میشینم ظاهر میشه میگه درس داری پاشو :-L :-L
آخه بلا از این بزرگتر؟؟ =((
یه خواهر کوچیکم دارم که بیچاره افتاده بین ما دوتا زورش به هیچ کدوم هم نمیرسه ...
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من یک داداش کوچولو دارم این کلا نقیض منه
میدونه از سوت زدن بدم میاد بعد موقع امتحانا میشینه پشت اتاق من سوت میزنه
یا
یک بار تو خونه از رو اسکیت برد افتادم با مخ زمین بعد حتی همسایمون از صدا ترسید امد بجاش داداشم دست به سینه واستاده میخندید میگفت تام و جری به صورت زنده،ههههههه
قیافه من: :(( =(( X-(
قیافه داداشم: :)) =))
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

خواهر 7 ساله +برادر6 ساله = بدبختی 15 ساله
ما یه پرنده داریم بعد بزرگ ـه من بدم میاد مثن یهو با فاصله یک سانتی متر از روی سرم رد شه پر بزنه واینا ،بعد تا من میام تو خونه اینا درقفس اینو بازمیکنن اینم با من لج ـه از روسرم پر میزنه یا حتی میخواد بشینه بعد من گوشم میگیرم جیغ میکشم و میدوئم به سمت اتاق ،درحدی که برای نهار خوردن ـم بیرون نمیام .
بعد بسات (املاء؟) کارتون هم که به صورت شبانه روزی برقراره به شخصه یه شب خواب بودم بعد گویا اینا هم کارتون نگاه میکردن ،بعد یکی تو خوابم می ـومد هی میگفت میگ میگ .
بی بی سی ـم که هسّن ؛ یه تلفن ما حرف بزنیم سرشون ُ 180 درجه تکون میدن هی میگن اگه به مامان نگفتم .
بماند که چند بار وسایلام ُ دزدیدن یا مثن عروسکمُ دار زدن حتی=)
پاره کردن جزوه ،کتاب هم که معمولی شده دیگه.
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

دوستم تعریف میکرد:
بچه بودم داداشم ی بطری آب داد بهم گفت اینو نکون بدی کره میشه...
بعد بیچاره 2-3 روز تمام تو پارک تو خیابون تو خاب همه جا داشته اینو تکون میداده ک کره بشه
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

بابا خوش ب حالتون ب خدا خیلی ناشکرید واقعا جزوه پاره کردن داداشای شما خیلی بهتر از کارای داداش من هست!_) حدود یکی دو سال پیش بود فک کنم تو تابستون عاقا مامان مانبود خونه فقط من و داداشم(اریااااااا)وبابام خونه بودیم بعدش همه هم خواب بودیم ای اریا بیدار شد منم دیگه بیدار شدم و باهاش بازی کردم تا بابامو بیدار نکنه_)دیگه ای نخوابید و منم رفتم زیر پتو بلکه اینم بخوابه یهو ی درد خیلی شدید در ناحیه فرق سرم احساس کردم بعدش ی حس تازه بهم دست داد)دلیلشو ندونستم ی لحظه حس کردم داره اتفاق جالبی می افته!(دیگه بلند شدم دست کشیدم رو پیشونیم دیدم فیکس قرمزه _واااای خون!!!تازه فهمیدم قفل ب اون گندگی را زده تو سرم_((حالا هم هی بگین داداش و خواهرای کوچک فقط رو اعصابن!!
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

داداشم که جرآت نداره به دختر مخوف ایران نزدیک بشه حتی! چون میدونه بعدش با کله میافته زمین!
اما من.................
تا دلت بخواد بلا سر این بشر آوردم!
یکی از بهترین بلاها:
چرت و پرت جلوم حرف زد,منم گفتم پس بگیر حرف مفتت و !!!!!!!! اونم گفت نمیخوام!
منم گفتم نمیخوای؟؟
گفت نه!
منم شوخی شوخی,هلش دادم,اونم با کله رفت تو میز کامپیوتر اتاقش!!!!!!!!
سرش و بلند کرد,سر و صورت همش خونی!!!!!
منم خیلی ریلکس گوشاش و گرفتم و گفتم,پاشو!پاشو ببینم چی شده!
اصلا آرامش در این حد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوبه فقط 2 سال از من کوچیکتره!!!!!!!! تازه قدش 25 سانت فکر کنم از من بلند تره!!!!
 
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من دو سالم بود و خواهرم هم شش سال ازمن بزرگتر،مادرجونم(مادربزرگم)لطف کردن و در خونمون مواظبون بودن.
که ناگهان خواهرم حوصله اش سر میرود :-ss و تصمیم می گیرد که آرایشگر بازی کنیم و طبق معمول ایشون نفش اول می شن و من نقش دوم.(البته خدایی برای نقش اول کوچک بودم.)
بله..ایشون با مهارت تمام،تمام فرهای موهایم را دونه دونه قیچی می کنند.
و مادرجونم در نقطه ی اوج داستان وارد اتاق می شوند و دو دستشان را بر سر مبارکشان می کوبند.(که ای کاش آن دو دست را بر سر آرایشگر می کوبیدند.. >) )

آن قدر خواهرم در آرایشگری مهارت داشتند که مجبور شدند کچلم کنند...
 
Back
بالا