باورت میشه مامان بابای منم میگن دانشگاه هرجا قبول بشی ما هم باهات میایم اگر هم همینجا قبول شدی خودمون میبریم و میاریمتدر ظاهر بهشون نزدیکم ولی در باطن دور.
یعنی اون (دوست دارم) و صدا زدن با القاب مهر آمیز ا این عشوه و ناز ها رو داریم تهش (تازه اونم فقط با مادرم، پدر و برادرم رو یه رابطه ی کاملا معمولی باهاشون دارم)، ولی وقتی برام مشکلی پیش میاد یا میخوام رازی رو به کسی بگم، احتمالا خانوادم آخرین نفراتین که مساله رو باهاشون در میون میزارم.
مامان بابای من همیشه :هرجا قبول شدی همونجا خونه میگیریم میایم اونجا:)همینقدر بگم که دیروز مامانم گفت "حالا شاید دانشگاه که قبول شدی همه باهم رفتیم" و من واقعا دیگه دلیلی واسه ادامه زندگی نمیبینم