خاطرات نوروز 92

  • شروع کننده موضوع
  • #1

baseri

F@|-|!mEh
ارسال‌ها
2,821
امتیاز
6,851
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نانو
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
خب دیگه از عنوان تاپیک معلومه...

کلا خاطرات جالب عیدتونو بزارید ... چه طنز ... چه غمگین ... چه جنجالی ... یا هر چیز دیگه ای ... :-"

سال خوبی داشته باشید ... (;

img_7681.jpg
 

shakila15

شکیلا
ارسال‌ها
200
امتیاز
2,712
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
زیست!! گرچه رشتم ریاضیه
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
میم شیمی
پاسخ : خاطرات نوروز 92

نمیدونم خاطره ی جالبی باشه یا نه اما خب......
پسرعموی بنده که خیلیم کوچیک هست(فکر کنم چهارم ابتدایی :-??) امسال عید یه گردنبند فروهن خریده بعد چند وقت پیشا اومده بودن خونه ما عید دیدنی منو مامانمم اومدیم سرکارش بذاریم بعدش گفتیم میخوایم گردنبندتو بدزدیم(بنده خدا باور کرده بود =))) با مامانم دنبالش میکردیم عاقا مامانم اومد شلوارشو یکم کشید پایین( :-") حالا مگه این مارو ول میکرد به زور میخواست شلوارمنو دربیاره =)) :-" =)).
بعد همون شب داشتیم راجب حموم های قدیمی بحث میکردیم عموم گفت بیچاره مامانم ما رو میبرد حموم من گفتم وا مگه میشد برید حموم زنونه مامانم گفت اینا که تا راهنمایی میرفتن حموم زنونه (< =)) بعدش بابام و عموم یه سوتی خفن دادن که اینجا نگم بهتره :-"
اینم بهترین خاطره ی من :)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

baseri

F@|-|!mEh
ارسال‌ها
2,821
امتیاز
6,851
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نانو
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
پاسخ : خاطرات نوروز 92

خب مسافرت ما یکم زیادی (!) جنجالی بود ... :-" خب نسبت به قبلا اینجوری بود دیگه چیکار کنم ؟؟؟ 8->

این خاطرات تو مسیر مونه ^#^

ما رفتیم شمال ... رفتنی تو جاده همون اول که راه افتاده بودیم ... پلیس نگهمون داشت ... جریمه کرد که چرا ؟ چون آبجیم کمر بند نبسته بود :-w خب آخه بچه 3 ساله رو چجوری کمربند ببندیم ؟؟؟ :-w :-w

حالا این تموم شد رفتیم ... آبجیم رو نشوندیم عقب همه مون هم کمربند ها رو بستیم ... دو باره یکم جلو تر پلیس نگهمون داشت یه نگاهی کرد دید همه کمربند بستن ... گفت کارت ماشین ... بعد گواهی نامه ... بعد معاینه فنی ... کلا دید دیگ نمیتونه گیر بده گفت برو ...


دوباره یکم رفتیم جلوتر دیدیم پلیسه داره نگامون میکنه ... ولی این یکی نگهمون نداشت ... به بابام میگم میخوای خودت وایسی؟؟؟ =P~

این گذشت ...

برگشت که داشتیم میومدیم شدیم سه تا ماشین ( تولید مثل کردیم زیاد شدیم :-") از جلو پلیسه رد شدیم دیدم داره نگاهمون میکنه ... ولی بازم ما رو نگرفت ما رد شدیم ... ماشین بعدیمون هم رد شد ... ولی به سومی رحم نکرد نگه داشت ...

کلا شانس نبود که این سری ما داشتیم :))


حالا یکم رفتیم جلو تر ( یکم یه یکی دو ساعت بودا ) ماشین یجوری شد ... حالا هیچوقت اینجوری نشده بودا ... چی شد حالا؟ داغ کرده بود
بوووووووووووم بخار بلند شدزدیم کنار =P~

دیگه زنگ زدیم از این امدادا اومد ماشین رو بکسل کردو اینا ... تازه کلی هم تا همینجاش دردسر داشت 8->

بردمون تعمییرا گاه یکی دوساعت وایسادیم اونجا ... بعد گفتن هیچی دیگه رادیاتور ماشینمون گیر نمیاد ... پیدا نکردن :-"

دوباره زنگ زدیم از همین امدادیا اومد بکسل کرد اوردمون تهران =)) اصلا خیلی باحال بود


نمیدونم امسال اولش که اینه بقیه ش میخواد چی بشه \:D/ \:D/
 

كياناز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
719
امتیاز
3,453
نام مرکز سمپاد
فرزانگـان ۱
شهر
اصفهـان
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : خاطرات نوروز 92

خُب، امسال عید عملاً پرواز با ماشین به وسیله‌ی سکّوی پرش ِ خر رُ تجربه کردیم!
به این صورت که تو جاده بودیم، با سرعت خیلی زیادی [حدوداً 150 تا] داشتیم میرفتیم سمت ویلامون. من سرم تو گوشی [:-"] بود که یهو مامانم بلند داد زد: یا حضرت عبّاس! بعد از این جمله من احساس کردم ماشین یه مقدار به سمت راننده، یعنی چپ مایل شد و یهو با ضربه‌ی خیلی بدی رو زمین فرود اومد. تو این گیرُ دار بابام فقط فرصت کرده بود ترمز بگیرهُ ماشینُ بکشه سمت خاکی.
بعد از توقف کامل ماشین، دود خیلی زیادی از کاپوت بیرون میزد، و بدتر از اون اینکه به محض اینکه از ماشین پیاده میشدی، یه بوی خیلی بدی میومد. با این که موتور ماشین بدجور اسیب دیده بود، اما هنوز روشن می‌شد و وقتی که حدود 100 متری برگشتیم به عقب تو جاده، گلاب به روتون با جسد متلاشی شده و خیلی بد بوی یک عدد الاغ مواجه شدیم که دقیقاً وسط جاده افتاده بود! اینجا بود که فهمیدیم چون از طرفی سرعت بابام بالا بوده، و از طرف دیگه خر محترم هم همرنگ جاده بوده، بابام اونُ ندیده و ما از روش رد شدیم و عملاً شده سکّوی پرتاب ما و چند ثانیه پرواز. بعد هم که خود خر از شدّت ضربه متلاشی شده. [:-"]
حالا بعدش بماند که ماشین دیگه روشن نشد و به عبارت دقیق‌تر موتور ماشین کاملاً سوخته بود و عملاً یه قرون ـم نمی‌ارزیدُ ما با ماشین دوستای بابام بالاخره رسیدیم ویلامونُ الان هم یه ماشین جدید بابام خریده.

× الان که این پستُ خوندم، دیدم یه جاهاییش نامفهومه.
دوستان؛ اون عاغا خر ِ زنده نبود، یعنی از قبل کامیونی چیزی زده بود بش، یا همین‌جور اومده بود وسط جاده افتاده بود مرده بود، ولی به هر حال این خر وسط جاده افتاده بودُ ما ندیدیمش.
 

black spider

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
385
امتیاز
2,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
Anesthesia
پاسخ : خاطرات نوروز 92

عید دیدنی :-w ک اولین خونه ایم ک رفتیم خونه ی دایی خدابیامرزم بود ک صدای گریه ی ملت تا دوتا کوچه اونورتر میرف درحالی ک از منم خوشحال تر بودن :-w
و در کل اتفاق خاصی نیفتاد ;;)
تبریزگردیم نکردیم حتی :))
از این به بعدشم ک قراره درس بخونم(امیدوارم البته :D :-")
حالا شما تا صب بگرد نکته جالب این چرندیاتو پیدا کنی :))
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,036
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : خاطرات نوروز 92

روز اول عید(31 اُم) رفته بودیم خونه مامان بزرگم,اونقدر جمعیت زیاد بود(تازه بقیه مسافرت بودن خدارو شکر!) همه تو پذیرایی جا نشده بودن!
بعد منو پسر خالم تقریبا دم در نشسته بودیم! هیچی دیگه یهو زنداییم رد شد پسر خاله به اون گنده گیِ مارو ندید!(در حد 1.80 در 70) محکم شوتش کرد!در حدی که بنده خدا محکم پرت شد اونور! =))
هیچی دیگه!تا فرداش نمی تونست راه بره!البته هیشکی جز منو پسر خالم نفهمید.زنداییم حتی متوجه نشد!!!!!!!!!!!
 

ali jahangiri

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,090
امتیاز
8,421
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
مدال المپیاد
طلای المپیاد دانشجویی -مکانیک
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : خاطرات نوروز 92

خدا رو شکر از همون لحظه ی اول تا به این لحظه ، همش خوش گذشت !

سال تحویل رو که دایی کوچیکه اومده بود خونمون ـو کنار اون و دو تا جیگرش بودیم !

سی ثانیه ی پایانی سال هم که اوج هیاهو بود و همه به جای دعای سال تحویل ، دنبال یه سین بودن ! اینم عکس سفره ی حاصله !

%D9%87%D9%81%D8%AA_%D8%B3%DB%8C%D9%86.jpg


بعدشم که با دایی زن بچش برگشتیم اصفهون و اون جا هم همه دور هم ! عالی !

رفتیم پل خواجو !

حیف که زاینده رود رو بستن ! خاک تو سرشون !

%D9%BE%D9%84_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%88.jpg

زیر پل خواجو ، بگی و بخندی و شعر بخونی و .... عالی !

پانتومیم بازی کردن دسته جمعی و گل یا پوچ که حرف نداشت !

خدا رو شکر خیلی عید خوبی بود !
 

hamideh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
84
امتیاز
1,219
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
فیــــزیــــــک
پاسخ : خاطرات نوروز 92

1/1/92

قرائت خونه ی دانش آموزی (یکی از مدارس اطرافمون که به اسکان زائر داده نشده!)
همه ی کلاسارو واسه کنکوریا موکت کرده بودن

فک کن!!! ناهار واسم آبگوش آوردن! :)) اولش کلی سر والدین عزیز غر زدم که زشته و تابلوئه و این حرفا! ولی جاتون خالی خعلی چسبید :D
کل اون روزو تنها بودم بدور از کانون گرم خونواده! ولی روز بدی نبود! ;;)
یه خاطره باحال از خرخونی من که فک نکنم دیگه تکرار شه ;))

Abgoosht_.jpg


یوخده سلیقه نداشتم دورمو مرتب کنم بعد بعکسم :-"

در کل نوروز 92 تجربه ی جالبی بود! بدور از دغدغه های کلیشه ای هر سال. حالا که داره تموم میشه ، دیگه برام مهم نیست که تا الان سفر نرفتیم و نمیریم! ینی تا اون حد که فک میکردم سخت نبود :-"
در کل راضیم :)
 

Naz Girl

کاربر فعال
ارسال‌ها
60
امتیاز
104
نام مرکز سمپاد
frzn2
شهر
Mashad
دانشگاه
khoda bkhad tehran
رشته دانشگاه
Vekalat
پاسخ : خاطرات نوروز 92

همیشه بهترین خاطرم از تعطیلات عید

بحث شیرین عیدی بود پولای تانخورده لای قرآن

ولی امسال همه مستضعف شدن ماهم بی خاطره.
 

tezar

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
633
امتیاز
5,345
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6 سابق
شهر
تهران
دانشگاه
امـیـرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی بـرق
پاسخ : خاطرات نوروز 92

همون شب سال تحویل ساعت 8 اینا راه افتادیم بریم شمال
ینی همگی اشک تو چشمامون جمع شده بود انقدر جاده خلوت بود...نمیدونستیم چطوری خدارو شکر کنیم...اصلن شب عید من موندم ما با 3 بار توقف بین راه ساعت 11 رسیدیم نور...در این حد ینی :D
از این بگذریم ک من حتی یک عید دیدنی هم نرفتم بجرخونه مامانبزرگام :D و این ینی عالیـــــــــــــــــ!!
خب روز 3 ام بود رفتیم کوه و کمر..البته باید میرفتیم ویلا با اجازتون کلید دست پدر و مادر مونده بود مجبور شدیم بزنیم ب دل طبیعت تا اونا بیا :D
عاغا رفتیم و رفتیم و رفتیم...تو راه برگشت از جاده یهو دیدیم داره از بالای کوه خورده سنگ میریزه...این دامادمون وایساد...حالا هی من میگم بروو..هادی بروو..
هی خواهرم میگه نه خطر ناکه وایسا
آخرش داد زدم دِ میگم برو...میفهمی؟
یهو بدبخت راه افتاد منم میگم سریع سریع سریع
خواهرم میگه نه نه
هیچی عاغا در حدی ک در حین رد شدنمون ی قسمت خیلی بزرگ از بالای کوه جدا شد و تا رد شدیم این قطعه عظیم الجثه ک 4 برابر ماشین بود ریخت وسط جاده و راهو بست..
و من ب حالت ;;) : دیدی گفتم برو..نمیرفتی دیگه نمیتونستیم برگردیم! :D
و همه : #S-:
بسیار جالب بعد رفتیم ویلا و بماند ک یخ زدیم بسی و مجبور شدیم شب باز برگردیم پیش ننه بزرگمون بکپیم...
حالا رفتم خونه اون مامابزرگم کلی فیلم از پسر خالم گرفتم در حدی ک از هارد 1 ترا فقط 50 گیگ خالی مونده :-"
بعد دیدمو اینا...رسیدم ب انیمیشن هاش دارم میبینم مامانم اومده میگه:خاک بر سر من با این بچه تربیت کردنم...نشستی س ساعت برنامه کودک نگا میکنی
و آنجاست ک L-: میشویم ما همگی :-"
البته بگذریم ک دو شب خونه فامیل بودم تنهایی و عاغا از درد مردیم و دم نزدیم و تا صب گوسفند شمردیم...
اما خوب بود ...خوش گذشت! :D
بعد دوباره تو راه برگشتم مجبور شدیم اشک تو چشمامون جمع بشه...اصلا ی وعضی
عاغا خدایی چرا انقد خلوت بود..من ب جاده هراز علاقه مند شدم اصلن وحشتناک
×فک کنم یکم طولانی شد :-" :D :-"
 

شب بو

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
499
امتیاز
3,822
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4|فرزانگان1تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
انسان‌شناسی
پاسخ : خاطرات نوروز 92

یه سفر شمال داشتیم که خوب بود

بقیه شم به بهترین شکلی که بلد بودم به بطالت گذروندم

عیددیدنی هم نرفتم .. هیچی.
 

speed

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
524
امتیاز
3,083
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
میاندوآب
دانشگاه
تبریز
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : خاطرات نوروز 92

امسال عید با یه نفر آشتی کردم....یه نفر که یه سوءتفاهم بزرگ بینمون رخ داده بود...این تنها خاطره عید امسال بود...بقیش همش تنهایی و یاد آوری روزای خوش بچگی....
 
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,375
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : خاطرات نوروز 92

خب همونطور ک از عنوان معلومه این تاپیکو زدم ک اگه خاطره ای یا چیزی دارین اینجا بگین :)
مثلا خاطره خنره داری یا ک زایه شدین یا کردین و ...
ممنون میشم
 
  • لایک
امتیازات: 3p d

shahid

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
373
امتیاز
2,148
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
13
دانشگاه
علوم تحقیقات تهران
رشته دانشگاه
مهندسی پزشکی
پاسخ : خاطرات نوروز 92

ضایع :D
 

fateme.RMA

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,717
امتیاز
8,613
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات نوروز 92

اينجا! :)
 

maryammovahedzadeh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
628
امتیاز
7,440
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
یزد
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
اینستاگرام
پاسخ : خاطرات نوروز 92

خاطره نداشتم اصلا
همش تو خونه پای نت بودم تو سمپادیا گشت میزدم
بهترین خاطرم اینه که یه دوست خوب پیدا کردم از همین جا
بدترینش هم اینه که سیزده بدر اونی رو که خیلی ازش بدم میاد و متنفرم رو دیدم ! اه ! نکبت
 

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات نوروز 92

امسال عید بدترین عید برام بود با اینکه پارسال مامانبزرگم فوت کرده بود و اصن عید نداشتیم ولی به بدی امسال نبود البته بگم 5 روز اولش که شیراز رفتیم خیلی خوب بود برام ولی بقیش افتضاح بود...این که میگن تو عید دیدوبازدیدا که میشه محبت زیاد میشه مال من برعکس شد از فامیلامون بیشتر و بیشتر بدم اومد حتی سیزده بدرمم که افتضاح تر از روزای قبلش... :|
 

cielo.ragazza

کاربر فعال
ارسال‌ها
31
امتیاز
152
نام مرکز سمپاد
frz
شهر
tehran
پاسخ : خاطرات نوروز 92

امسال اولین سالی بود که مسافرت نرفتم تو تمام زندگیم ! :D
اولین سالی بود که هر روزشو رفتم کتابخونه درس خوندم ! :D
امسال لحظه تحویل سال ژنتیک فصل 8 میخوندم.. اون قسمت غالب مغلوب اینا..

دوست داشتم امسالو ! :D

سه روز هم رفتم خونه مامان بزرگم :D

13 بدر خوب بود , حکم , وسطی , استپ هوا با دختر داییها پسر خاله و پسر دایی :D
عکسهای دسته جمعی که گرفتیم :D
مسخره بازیهای شب , شوهر خالم چادر خالمو پوشید واستاد رقصیدن :)) طبق معمول همیشه :))
از همه بیشتر اولین باری بود که نگاه کردن به شعله آتش و گوش کردن آهنگهای قدیمی اینقدر آرومم کرد.. :)

به یه نفر هم تبریک گفتم تحویل سالو اما ج نداد.. امیدوارم آشتی کنیم..
و اینکه امیدورام سال دیگه این موقع تنها نباشم مثل امسال.. :-<
 

mahsa_77

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
111
امتیاز
329
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
Rafsanjan
پاسخ : خاطرات نوروز 92

خاطرات خوش و جالبی رو که 13بدر داشتین رو اینجا با ما
مطرح کنیم تا ما هم از اونا لذت ببریم >:D<
 

ALI.Z

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
89
امتیاز
388
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات نوروز 92

قرار بود 13 بدر بريم بيرون..كلي هم برنامه ريزي كرده بوديم
شب قبل از 13بدر زنگ زدن و گفتن زن عمو مادرم فوت كرده...
ما هم 13بدر نرفتيم و شد....13بدر درخانه!!!!
 
بالا