دیوار زبــــر.خط خطی های من

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع barani
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

آسمان بار امانت نتوانست كشيد، اين امانت شده از آن زمين خواه نخواه! قشنگ بود! روحش شاد...
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

شعرت عالی بود کیمیا جان....
مطمئنم تو بهترین کارو کردی با نوشتن این شعر ...
روحش شاد...
خدایش بیامرزد.....
:-<
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

بسیار عالی !‌ گرچه سطح اشعار دیگت خیلی از این بالاتر بود اما این شعر ارزش خاص خودشو داره و باید بگم آفرین بسیار عالی و زیبا بود و از تو چیزی کمتر از این انتظار نمی رفت =D>

روحش شاد [-o<
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

من چرا این رو این قدر دیر دیدم؟
اشک تو چشمام جمع شد، خیلی سخته!
خدا رحمتش کنه.
شعرت هم مثل همیشه عالی.
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

یکی به منم بگه جریان این مهشید چیه؟؟؟ :-s :-s :-s
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

به نقل از Good Booy :
یکی به منم بگه جریان این مهشید چیه؟؟؟ :-s :-s :-s
مهشید یکی از بچهـ هامون بود که مادرش چهارشنبهـ سوری سال پیش فوت کرد :-<
حالا باز کیمیا فک کنم کامل تر میدونهـ جریانو اون بیاد حتما میگهـ :|
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

سلام
شعرهاتون خیلی جالبه
احساس توش موج میزنه,.واقعا از ته قلب خونده شده,
کسی که فقط با نظم شعر میگه و وزن و قافیه رو مراعات میکنه از این جنس شعر نمیگه.
چجوری شعر میگین?
همیشه احساسات تون در حد بالایی قرار داره?
کلمات خوبی هم استفاده می کنید. برای واژه گزینی وقت زیادی می ذارید?
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

به نقل از Good Booy :
یکی به منم بگه جریان این مهشید چیه؟؟؟ :-s :-s :-s
خبــ..مهشید دوست و هم کلاسیمونه..مامانش سرطان داشت یه مدتی..و چهارشنبه سوری 91 فوت کردن...
من برای ختم نتونستم برم تهران نبودم ولی چهلم رو با بچه ها رفتیم..
واقعا دردناکــــ بود.. :| و هستــــــ! :(
یه داداش کوچیکترم داره که اسمش مهدیِ! :(


به نقل از اخوی! :
سلام
شعرهاتون خیلی جالبه
احساس توش موج میزنه,.واقعا از ته قلب خونده شده,
کسی که فقط با نظم شعر میگه و وزن و قافیه رو مراعات میکنه از این جنس شعر نمیگه.
چجوری شعر میگین?
همیشه احساسات تون در حد بالایی قرار داره?
کلمات خوبی هم استفاده می کنید. برای واژه گزینی وقت زیادی می ذارید?

سلام
سپاس!چشماتون جالب میبینه ;D ;;)
خب!من گاهی اوقات یه حس عجیب یهو میاد سراغم!که اون لحظه انگشتام به حرکت در میان و مینویسم..
اوایل اصراری به وزن و قافیه نداشتم ولی یه کم که گذشت سعی کردم یه نظم خاص به واژه ها بدم..
راستش من زیاد شعر میخونم..از همه ی شعرا تقریبا!و این باعث میشه توی ذهنم همیشه واژه های زیادی داشته باشم که این وقتی میخوام شعر بگم خیلی کمکم میکنه ..
هیچ وقت سعی نمیکنم خودمُ مجبور کنم که:شعر بگو! :-wچون اینجوری شعرم خالی از احساس میشه...
و راجع به وقت!اکثر شعرام نیم ساعت یا یک ساعت طول میکشن!(البته اگه اون حسی که راجع بهش گفتم وجود داشته باشه ;;) )
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

به نقل از raadikaal2:D :
هیچ وقت سعی نمیکنم خودمُ مجبور کنم که:شعر بگو! :-wچون اینجوری شعرم خالی از احساس میشه...

غیر مستقیم به من اشاره کردی یهنی؟؟؟؟
باشه بابا شعر نگو...
اصن امروز هفتم تولدمه دیگه...:(
دوست هم دوستای قدیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم... [-( :|
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

سلام

مرسی شعرتون به نسبت خوب و قشنگ بود

یه مشکل وزنی هم فک کنم تو مصرع اول بیت آخر داره که البته نمیدونم میشه با اختیارات شاعری ازش چشم پوشی کرد یا نه...

موفق باشین :)
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

ما آمدیم... و همچنان در انتظار شــــــــــعــــــــــــــــــــــــــــــر... 8-^
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من


برای همه ی قربانی های اسید پاشی... 8-|به ویژه آمنه بهرامی..


قاب عکس رو به رو،لبخند او،شال سفید
یادگــار روزهــایی پر نشــاط و پــر امــید

دختری از آینه رنجیده خاطر گشته است
دختری قربانی یک کینه، یک ظرفـِ اسید

نفرت از لمسِ تنِ آغشته با خونِ خودش
نفرت از آن کس که فریاد نگاهش را ندید

دختری دور از تمنای وصال و درد عشق
بر تمام آرزوهای سپیدش خط کشید

یک پرستو خسته از سنگینی جو زمین
با پر و بالی شکسته از سر بامش پرید..



107041_879.jpg

n00002635-b.jpg
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

اول !!! ( :از این مسخره بازیا ;D)

خوب ... باید بگم مثل همیشه :لایک ... آورین ! <:-P

فقط یه چیزی ... این جا :

یک پرستو خسته از سنگینی جو زمین
با پر و بالی شکسته از سر بامش پرید..

معمولا توی شعرا وقتی یه نماد منفی روی بوم کسی یا در خونه ش می شینه با خودش رنج و سختی رو برای ساکنین اون خونه میاره . مثلا میگن مرگ شتریه که در خونه همه می خوابه . حالا وقتی اون نماد منفی بره ، بدی و بدبختی هم باید باهاش بره .
پرستوی خسته نماد خوبی ها نیست مسلما ، پس وقتی بره باید خوبی بیاد که مفهوم شعر نقض میشه ... :-?
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

به نقل از استرانسیم :
معمولا توی شعرا وقتی یه نماد منفی روی بوم کسی یا در خونه ش می شینه با خودش رنج و سختی رو برای ساکنین اون خونه میاره . مثلا میگن مرگ شتریه که در خونه همه می خوابه . حالا وقتی اون نماد منفی بره ، بدی و بدبختی هم باید باهاش بره .
پرستوی خسته نماد خوبی ها نیست مسلما ، پس وقتی بره باید خوبی بیاد که مفهوم شعر نقض میشه ... :-?

اول ممنون که خوندی و سپاس از این نکته بینی ظریف ;;)
خب !لازم ــه بگم ،این جا پرستویی که از ابتدا خسته بوده منظور نیست اصن!در اصل این پرستو رُ به عنوان یه نماد گرفتم از خوشبختی،زیبایی،امیدهای اون دختر که حالا به خاطر این اتفاق، پرستو ( آرزو و امید و شادی ) از ظلم و کینه و انتقام که هوای زمینُ پر کردن خسته و آزرده خاطر میشه و بال و پرش میشکنه و از سر بام اون دختر میپره!
یعنی تک تک آرزوهای دختر می میرن و دیگه امیدی نداره..

×الان خوب توضیح دادم ینی :-"؟
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

بسیار عالی بود! مفاهیم روز در قالب کهن! تنها چیزی ک شاید بتونه قالب های کهن رو زنده نگه داره. استفاده از همین مفاهیم جدید هست!

تبریک مثل همیشه عالی بود !
البته بیشتر شعر تحت تاثیر احساسات زودگذر شاعر بود و فکر کنم. سرودنش. مدت کمی وقت برده اما بسیار زیبا بود!
+ تاسف
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

به نقل از raadikaal2:D :
برای مهشیـــــد...


مادرش بود و تب و درد تن و سوزش آه
ناله های شب و اندوه و غمِ گاه به گاه

سرطان بود و عذابِ زن و شب های دراز
دختری کنج اتاقش به خدا کرد نگاه

آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
این امانت شده از آنِ زمین خواه نخواه!

تختِ خالی شده اش مانده و او رفته ز دستـــ
بغض مهشید و غم مهدی و رنجی جان کاه

پدرش پیر شده..!کمرش تا شده استـــ
یاد مولا علی افتادم و شب ها سر چاه...

×بعد از خوندن این شعر،سوره ی حمدی هدیه کنید به روحشون 8-^!

عاااااااااااااااااالی بود!! اشکم و درآورد!!! یاد خودم افتادم!!


به نقل از raadikaal2:D :
برای همه ی قربانی های اسید پاشی... 8-|به ویژه آمنه بهرامی..


قاب عکس رو به رو،لبخند او،شال سفید
یادگــار روزهــایی پر نشــاط و پــر امــید

دختری از آینه رنجیده خاطر گشته است
دختری قربانی یک کینه، یک ظرفـِ اسید

نفرت از لمسِ تنِ آغشته با خونِ خودش
نفرت از آن کس که فریاد نگاهش را ندید

دختری دور از تمنای وصال و درد عشق
بر تمام آرزوهای سپیدش خط کشید

یک پرستو خسته از سنگینی جو زمین
با پر و بالی شکسته از سر بامش پرید..



107041_879.jpg

n00002635-b.jpg

این نیز فوق العاده بود!!!!
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

بازم مثل همیشه. ;;)
کلاً شعرات سرشار از احساس و همدردی هست. 8-^ =D>
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

من زیاد علاقه ندارم به شعر راستش ! ولی خب شعراتُ که خونـدم تحت تاثیر قرار گرفتم! جدی میگم.
ادامه بده حتما.
موفق باشـی.
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

به نقل از raadikaal2:D :
اول ممنون که خوندی و سپاس از این نکته بینی ظریف ;;)
خب !لازم ــه بگم ،این جا پرستویی که از ابتدا خسته بوده منظور نیست اصن!در اصل این پرستو رُ به عنوان یه نماد گرفتم از خوشبختی،زیبایی،امیدهای اون دختر که حالا به خاطر این اتفاق، پرستو ( آرزو و امید و شادی ) از ظلم و کینه و انتقام که هوای زمینُ پر کردن خسته و آزرده خاطر میشه و بال و پرش میشکنه و از سر بام اون دختر میپره!
یعنی تک تک آرزوهای دختر می میرن و دیگه امیدی نداره..

×الان خوب توضیح دادم ینی :-"؟

آها ... گرفتم . نه خوشم اومد :> .
می دونی من خوندم " یک پرستوی خسته " که یعنی ناامیدی ولی منظور تو " یک پرستو ، خسته " یعنی یه پرستو ( نماد امید ) بوده که بعد خسته شده ( نا امید) بعد هم که کلا پرو بالش شکسته ... نه ؟!
 
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من

به نقل از یاسین نعیمی :
بسیار عالی بود! مفاهیم روز در قالب کهن! تنها چیزی ک شاید بتونه قالب های کهن رو زنده نگه داره. استفاده از همین مفاهیم جدید هست!

تبریک مثل همیشه عالی بود !
البته بیشتر شعر تحت تاثیر احساسات زودگذر شاعر بود و فکر کنم. سرودنش. مدت کمی وقت برده اما بسیار زیبا بود!
+ تاسف
سپاس ;;)
راستش من خیلی حوادث روزنامه ها و اخبارُ دقیق و مشتاقانه دنبال میکنم 8-^ :دی
برای همین موضوعات شعرام معمولا راجع به اتفاقات دور و برم ـه،سیاسی،اجتماعی و ...قبلا به موضوعش فکر کرده بودم ولی کاملا درست گفتی سرودنش زیاد زمان نبرد!
امیدوارم بتونم خیلی از موضوعات جالب اطرافُ به نظم در بیارم!و خوشحالم که خوشت اومده!ممنون که سر زدی ;;)

به نقل از Fateme Rahmati :
عاااااااااااااااااالی بود!! اشکم و درآورد!!! یاد خودم افتادم!! و
این نیز فوق العاده بود!!!!
فاطمه جان ممنون عزیزم!خوشحالم که تاثیرگذار بود ــه ;;)
چرا یاد خودتـــ؟ :| :(

به نقل از lab0o :
بازم مثل همیشه. ;;)
کلاً شعرات سرشار از احساس و همدردی هست. 8-^ =D>
بازم مثل همیشه چی :-"؟؟بگو خجالت نکش :-" :-w ;D
به امید روزی که راجع به همه ی دردای آدما (که خودمونم کمابیش باهاشون درگیریم )بتونم شعر بگم 8-^

به نقل از PanterA :
من زیاد علاقه ندارم به شعر راستش ! ولی خب شعراتُ که خونـدم تحت تاثیر قرار گرفتم! جدی میگم.
ادامه بده حتما.
موفق باشـی.

بله در جریان علایقت هستم :-"
وخیلی ذوق کردم که تحت تاثیری الان :-":-ذوق مرگـــ !ممنون ;;)

به نقل از استرانسیم :
آها ... گرفتم . نه خوشم اومد :> .
می دونی من خوندم " یک پرستوی خسته " که یعنی ناامیدی ولی منظور تو " یک پرستو ، خسته " یعنی یه پرستو ( نماد امید ) بوده که بعد خسته شده ( نا امید) بعد هم که کلا پرو بالش شکسته ... نه ؟!

بله بله :-"ترشی نخوری امسال المپیاد ادبی قبول میشی :-" ;)) آفرین >:D<
 
Back
بالا