پاسخ : جرئت حقیقت
هربار بع من افتاد جرئت انتخاب کردم
اولیش تو حیاط مدسه بودیم بچه ها یخ ریختن تو یقم پدرم در اومد
دومیش بازم تو حیاط بچه ها ب زور از پاچه شلوارم تو شلوارم آب ریختن

سومیش مجبورم کردن برم مدیرمون تف مالی بوس کنم :-& ( خیلی از مدیرمون بدم میاد اصلا ی وضعی از 3 متریم رد میشه موهام سیخ میشه :-& )
چهارمیش تو پارک بودیم مجبورم کردن به پشت پسره لگد بزنم بعد بگم ببخشید اشتباه گرفتم :-[
پنجمیش که اصلا نمیشه گفت :-[ فقط اشاره میکنم مجبورم کردن ی بلایی سر دست شویی شهید بهشتیا در بیارم

( منحرف نشین)
شیشمیش تو دانشگاه کشاورزی بودیم مجبورم کردن یه شیشه خونواده آب گرم رو بعد اون همه چیپس و پفک بخورم

نصفش رو یه نفس خوردم بقیش رو عق زدم و خوردم ولی بالاخره تموم شد

هفتمیش مجبورم کردن برم لیست نمره های دفاعی رو از دفتر بدزدم واسه همشون 20 بزارم واسه خدم 9.75

ولی واسه خودم یه منفی رو مثبت کردم و بیست گذاشتم
یه بارم تو مسابقات کشوری رفته بودیم زنجان مجبورم کردن برم دامن بلند قرمز بپوشم یه بلوز سبز و زرد که مخصوص مسابقه ی ورزش سنتی بور بپوشم شلوار سرم کنم با دمپایی حموم توئ خوابگاه راه برم
