Nadiye
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 332
- امتیاز
- 2,225
- نام مرکز سمپاد
- دبیرستان فرزانگان3
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 95
پاسخ : خاطرات ما از سوختن !
من تو بچگیام (حدودا 4 سال)،خونه مامان بزرگم بودیم بعد تو پارکینگشون داشتن واسه یه کاری آهن جوش میدادن...بعد یه چند متر اینورترشون یه چهارپایه ی کوچیک بود که همون موقع جوش داده بودن منم که نمیدونستم اینا چقدر داغن رفتم که برش دارم به مامانم اینا نشونش بدم بعد خیلی یهویی دو طرفش رو گرفتم بلند کردم و اون موقع بود که تازه فهمیدم چقدر داغهههه....بعدشم کلی جیغ زدم وگریه کردمو اینا....کف دستام همش پوست پوست شده بود...البته بعدش که یه خورده آروم شدم بابام بردم بیرون کلی گشتیم ...
من تو بچگیام (حدودا 4 سال)،خونه مامان بزرگم بودیم بعد تو پارکینگشون داشتن واسه یه کاری آهن جوش میدادن...بعد یه چند متر اینورترشون یه چهارپایه ی کوچیک بود که همون موقع جوش داده بودن منم که نمیدونستم اینا چقدر داغن رفتم که برش دارم به مامانم اینا نشونش بدم بعد خیلی یهویی دو طرفش رو گرفتم بلند کردم و اون موقع بود که تازه فهمیدم چقدر داغهههه....بعدشم کلی جیغ زدم وگریه کردمو اینا....کف دستام همش پوست پوست شده بود...البته بعدش که یه خورده آروم شدم بابام بردم بیرون کلی گشتیم ...