مشاعره

[lyamyy]

یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
ﺗﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﻥ
=P~

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟

 

[【Ｅｐｉｐｈａｎｙ】]

آنکه بی یار کند

یار شود

یار تویی

آنکه دل داده شود

دل ببرد

باز تویی...

مشخصه ماله مولاناس دیگه

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟

 

[lyamyy]

آنکه بی یار کند

یار شود

یار تویی

آنکه دل داده شود

دل ببرد

باز تویی...

مشخصه ماله مولاناس دیگه

یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

ارههه

 

[GHAZALIIH]

یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

ارههه

آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب

 

[shgh.tv]

آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب

با یاد تو گر سعدی در شعر نمی‌گنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم

 

[برفــــ]

با یاد تو گر سعدی در شعر نمی‌گنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم

من بودم و دل بود و کناری و فراغی
این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
وحشی بافقی

 

[Negaaar]

من بودم و دل بود و کناری و فراغی
این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
وحشی بافقی

تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

 

[برفــــ]

تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

دل به زبان نمی‌رسد لب به فغان نمی‌رسد
کس به نشان نمی‌رسد تیر خطاست زندگی
بیدل دهلوی

 

[..Mehrab..]

دل به زبان نمی‌رسد لب به فغان نمی‌رسد
کس به نشان نمی‌رسد تیر خطاست زندگی
بیدل دهلوی

یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم/هر چند در این عهد خریدار ندارد
صائب تبریزی

 

[f.hn]

یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم/هر چند در این عهد خریدار ندارد
صائب تبریزی

دلی دارُم(دیرُم) خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت

لباسی دوختُم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت

باباطاهر

 

[..Mehrab..]

دلی دارُم(دیرُم) خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت

لباسی دوختُم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت

باباطاهر

تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین/همه ی غمم بُوَد از همین که خدا نکرده خطا کنی
هاتف اصفهانی

 

[GHAZALIIH]

تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین/همه ی غمم بُوَد از همین که خدا نکرده خطا کنی
هاتف اصفهانی

یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
سعدی

 

[omid.hpour]

یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
سعدی

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
این راز سر به مهر به عالم سمر شود
حضرت حافظ

 

[farid.m]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
این راز سر به مهر به عالم سمر شود
حضرت حافظ

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[shgh.tv]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

من نمی‌یابم مجال ای دوستان
گرچه دارد او جمالی بس جمیل

حافظ

 

[f.hn]

من نمی‌یابم مجال ای دوستان
گرچه دارد او جمالی بس جمیل

حافظ

لاله داغ است از فغان بلبل و گل بی خبر
آشنا رحمی نکرد اما دل بیگانه سوخت

کلیم کاشانی

 

[GHAZALIIH]

لاله داغ است از فغان بلبل و گل بی خبر
آشنا رحمی نکرد اما دل بیگانه سوخت

کلیم کاشانی

تو که ناخوانده ای علم سماوات
تو که نابرده ای ره در خرابات
باباطاهر

 

[Amirseyf]

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام

تو که ناخوانده ای علم سماوات
تو که نابرده ای ره در خرابات
باباطاهر

تو که ناخوانده ای علم سماوات
تو که نابرده ای ره در خرابات
باباطاهر

 

[lyamyy]

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام

مگو در کوی او
شب تا سحر بهر چه میگردی
که دل گم کرده‌ام آنجا و
می‌جویم نشانش را

 

[GHAZALIIH]

مگو در کوی او
شب تا سحر بهر چه میگردی
که دل گم کرده‌ام آنجا و
می‌جویم نشانش را

ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم
وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم