تحریکات جنسی، ترشحات هنری

  • شروع کننده موضوع
  • #1

میکائیل

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
877
امتیاز
2,535
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی / هنرستان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
مدت ها بود این سوال ذهن منو درگیر کرده بود که آیا فعالیت های هنری ذهن انسان با تفکرات اروتیک جنسی در ارتباطه یا نه؟
این سوال چندین سال پیش وقتی برای اولین بار موزیک ویدئوی nothing else mattersـه metallica رو دیدم واسم به وجود اومد. (تصویر زنی عریان در پشت سر kirk hammett گیتاریست گروه.) این که اصلا چرا از همچین تصویری استفاده شده زیاد واسم عجیب نبود. چون اولا یه مسئله ی شخصیه، دوما خیلی مورد نادری نیست. به هر حال ممکنه تویه دنیای شخصی هرکس همچین چیزایی وجود داشته باشه. اما این که چرا همچین عکسی در محل تمرین گروه و نزدیک به نوازنده ها قرار داره یه مسئله ی دیگس. به هر حال desktop background، اتاق شخصی و هزار و یک جایه دیگه وجود داره واسه استفاده از همچین عکسایی. چرا محل تمرین؟
در این مدت به موارد مشابهی تو سایر رشته های هنری برخوردم که این سوال رو واسه من جدی تر می کرد. این که مثلا چرا تعداد طراحی ها و نقاشی هایی که از مدل های عریان کشیده شده انقدر زیاده؟ تویه آرشیو آثار اکثر نقاشان بزرگ جهان چندین تصویر از مدل های عریان وجود داره که غالبا جزو تمرین های هنرمند بوده. یه بار از یکی از دوستام که اتفاقا طراحی میکرد این سوال رو پرسیدم و در جواب گفت: "طراحی از مدل های عریان به شناخت آناتومی بدن انسان کمک میکنه، قدرت تجسم رو افزایش میده و از همه مهم تر طراحی از مدل های عریان یه سختی خاصی داره که باعث افزایش قدرت طراحی میشه." اما بازم این سوال واسم پیش اومد که آیا ممکنه یکی از عواملی که باعث افزایش قدرت طراحی طراح میشه تحریک جنسی مغز هنرمند باشه یا نه؟
موارد مشابه زیادی وجود داره که بی ارتباط به این سوال ها نیست. مثلا انحرافات جنسی هنرمندان و رابطه ی این انحرافات با فعالیت های هنری یا مثلا شاهدبازی در ادبیات فارسی خودمون و...
خلاصه گذشتو گذشت تا چند وقت پیش که pdfـه کتابی از فروید تحت عنوان "3 رساله درباره ی میل جنسی" به دستم رسید و خوندمش. تو این کتاب صراحتا گفته میشه که انحرافات جنسی ارتباط مستقیمی با فعالیت های هنری داره. و خب اگه بخوام مثال بزنم در هنر غرب میشه به سوفکل، شوپنهاور، آندره ژید، اسکار وایلد، داوینچی و میکل آنژ اشاره کرد و حتی در ادبیات خودمون میشه کسانی مثل حافظ، مولانا و ایرج میرزا (که خب فک نمی کنم نیازی به توضیح داشته باشه! :-" ) رو نام برد. و حتی ظاهرا پای فلاسفه ی بزرگی مثه سقراط و افلاطون هم گیره این وسط! البته باید بگم طبق تعریفی که خود فروید از انحراف جنسی داره، "ارضای میل در هر شکلی و نحوه ای که باشد هر گاه هدف اش خارج از اصل تولید مثل باشد، انحراف جنسی محسوب می شود."
با اجازتون یه آزمایشی هم کردم این نظریه رو! چن وقت پیش اومدم یه سری عکسایه خاک بر سری چاپ کردمو تو محل تمرین گروهمون چسبوندم به دیوار و به هیچکیم نگفتم داستان چیه. نمی دونم، شاید مسخره به نظر بیاد ولی بعد یه مدت، ساز زدن اعضای گروه پیشرفت چشم گیری داشت مخصوصا تو بداهه نوازی که به طور مستقیم با خلاقیت نوازنده در ارتباطه.

حالا میخواستم ببینم نظر شما چیه؟ تا چه حد این نظریه رو قبول دارین؟ و آیا تا به حال به مورد مشابهی برخوردید یا نه؟
 

Shery

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
328
امتیاز
4,748
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجـنورد
سال فارغ التحصیلی
95
هنری

"ولی بعد یه مدت، ساز زدن اعضای گروه پیشرفت چشم گیری داشت مخصوصا تو بداهه نوازی که به طور مستقیم با خلاقیت نوازنده در ارتباطه."

یعنی شما میگین تاثیرات همیشه در جهت مثبته؟ باعث بروز خلاقیت هنرمند میشه؟

پی نوشت: ویرایش شد! حق با شماست!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

میکائیل

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
877
امتیاز
2,535
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی / هنرستان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

به نقل از shery :
"ولی بعد یه مدت، ساز زدن اعضای گروه پیشرفت چشم گیری داشت مخصوصا تو بداهه نوازی که به طور مستقیم با خلاقیت نوازنده در ارتباطه."

یعنی شما میگین تاثیرات همیشه در جهت مثبته؟ باعث ایجاد خلاقیت هنرمند میشه؟
مطمئن نیستم ولی ظاهرا که اینطوریه...
بروز خلاقیت واژه مناسب تریه به نظرم...
 
  • لایک
امتیازات: Shery

Behrad

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
509
امتیاز
8,772
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب یک
دانشگاه
دانشگاه تهران
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

در پرانتز:
[شاهد بازي قضيه داره :د
زمان سعدي اينا، به خصوص انديشه ي غالب خود سعدي، اين بود كه ميشه از زيبايي زن به عظمت خالق پي برد. در واقع زن راهي بود براي شناخت خدا. انديشه ي غالب مولانا اما نظربازي نبود. فلسفه ي اشعار مولانا تراشيدن گوهر وجوده. اما يه جا ميگه:
" من دوش ديدم سرّ دل اندر جمال دلبري / سنگين دلي، لعلين لبي، ايمان فزايي، كافري
سعدي: " گويند نظر به روي خوبان / نهي است؛ نه اين نظر كه ماراست
+ خيلي معتقد بودن كه بايد از نعمت سمع و بصر به خوبي استفاده كرد! ]

و اما خود بحث اصلي. (كه مربوط ميشه بيشتر به نوروساينس)
خيلي مبحث پيچيده ايه. اگر بخوايم بگيم كه مربوط ميشه به " مركز لذت مغز " ، بايد ديد آيا در شرايط ديگه اي كه باعث لذت نوازنده ميشه، اين خلاقيت بروز ميكنه يا اينكه فقط به اين تصاوير انحصار داره.
و مهم اينكه، يك چيزي هست به نام " توقع " . يعني مثلاً اكثر ما، فيلم هاي شاهكاري رو كه ديديم، يكي از حالات خشونت و يا مسائل جنسي بوده و فيلمي كه اين موضوع ها رو نداشته باشه، زياد براي ما شاهكار نيست ( اغلب مردم رو ميگم )
همين مسئله در مورد ساز زدن هم هست. و من هم آزمايشي به صورت ديگه رو انجام دادم.
معلم پيانوم رو ستايش ميكنم. اين مرد سيگار ميكشه، عطر خاصي ميزنه و جايي كه كلاس ها برگزار ميشه، جاي بسيار مرتبيه. و پيرهن هايي ميپوشه كه روشن ان و سر آستيناش هم ضخيمه.
من اتاق رو مرتب كردم، يك سيگار روشن كردم ( صرفاً به خاطر بوش ) و پيرهني پيدا كردم كه خب شبيه بود. نه تنها بيشتر پاي پيانو نشستم، بلكه ارنج هاي بسيار زيباتري رو ميشنيدم.

بايد ديد گروه شما، خودش رو تا چه حد با الگو هاش تطابق ميده. اتفاقاً اين نوع تصاوير حالت قدرت دارن و رايج شده كه افراد قدرتمند دنبال اين چيز ها باشن. مثل سيگار كشيدن كه خيلي ها چون مثلاً فلانيِ معروف ميكشه، ما هم بكشيم. در واقع خودمون رو جاي اونها تصور ميكنيم و از اينجا ديگه مربوط ميشه به مسائل خودباوري و اعتماد به نفس كه ثابت شده خلاقيت ايجاد ميكنه.
اين مسئله در مورد علم هم هست. ديديد بعضي ها خودشون رو شبيه انيشتين ميكنن؟! و يا بيدار ميمونن و قهوه ميخورن؟ اينها بيشتر از روي الگو برداريه. الگو برداري كه بر اثر گسترش تبليغات و تسخير ذهن ها شده.
تابو.
#صرفاً نظريات اوليه من
 

tired

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
16
امتیاز
82
نام مرکز سمپاد
بهشتی
شهر
کاشان
مدال المپیاد
دارام ولی نمیگم
دانشگاه
ک ا ش ا ن
رشته دانشگاه
م ع م ا ر ی
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

خوب این که تومیگی مسخراست شما به جای اون عکس های . عکسهای کسایی که توی رشته ای هنری خودتون افراد بزرگی همه بزارید

این اتفاق پیش میاد .یه مثال من عاشق دانشگاه استنفورد امریکا هستم و تو اتاقم عکس های بسیار جالبی از این دانشگاه

هست وهر وقت که یه کم تو درس خوندان تنبلی می کنم یه نیم ساعتی به عکس ها نگاه می کنم وکلا حس قبلی از یادام میره وفقط

بفکر اینم که باید فقط فقط باید درس بخونم که به ارزوم .....استنفورد برسم .این رفتاری که میگید دقیقا همون رفتار شیطان پرستان وهمجنس

بازان.
 

Radikal

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,576
امتیاز
31,309
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
داغ دیده ام بعله!
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
سیاستگذاری علم و فناوری
اینستاگرام
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

خب مغز انسان اوصولاً یک سری چیز ها رو با احساس های عمیق بایگانی میکنه

مثلاً مسائل جنسی!

و انسان نسبت به این چیز ها واکنش های احساسی شدیدی نشون میده ...

برای مثال اگر شما فیلم رقصیدن یک بازیگر هالیوود رو ببینید نسبت به وقتی که فیلم خاکبرسری شو میبینید احساسات ضعیف تری دارید

هنر هم جزو احساسات عمیق هست

یا دیدن این نوع عکس ها احساسات عمیقی تحریک میشه ...

حالا از این نوع عکس که بگذریم!

عکس های دلخراش ، جراحت روی بدن هنرمند، غم و شادی و... میتونه موجب تحریک احساسات شه!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

میکائیل

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
877
امتیاز
2,535
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی / هنرستان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

به نقل از بـهــراد :
در پرانتز:
[شاهد بازي قضيه داره :د
زمان سعدي اينا، به خصوص انديشه ي غالب خود سعدي، اين بود كه ميشه از زيبايي زن به عظمت خالق پي برد. در واقع زن راهي بود براي شناخت خدا. انديشه ي غالب مولانا اما نظربازي نبود. فلسفه ي مولانا تراشيدن گوهر وجوده. اما يه جا ميگه:
" من دوش ديدم سرّ دل اندر جمال دلبري / سنگين دلي، لعلين لبي، ايمان فزايي كافري
سعدي: " گويند نظر به روي خوبان / نهي است؛ نه اين نظر كه ماراست
+ خيلي معتقد بودن كه بايد از نعمت سمع و بصر به خوبي استفاده كرد! ]

و اما خود بحث اصلي. (كه مربوط ميشه بيشتر به نوروساينس)
خيلي مبحث پيچيده ايه. اگر بخوايم بگيم كه مربوط ميشه به " مركز لذت مغز " ، بايد ديد آيا در شرايط ديگه اي كه باعث لذت نوازنده ميشه، اين خلاقيت بروز ميكنه يا اينكه فقط به اين تصاوير انحصار داره.
و مهم اينكه، يك چيزي هست به نام " توقع " . يعني مثلاً اكثر ما، فيلم هاي شاهكاري رو كه ديديم، يكي از حالات خشونت و يا مسائل جنسي بوده و فيلمي كه اين موضوع ها رو نداشته باشه، زياد براي ما شاهكار نيست ( اغلب مردم رو ميگم )
همين مسئله در مورد ساز زدن هم هست. و من هم آزمايشي به صورت ديگه رو انجام دادم.
معلم پيانوم رو ستايش ميكنم. اين مرد سيگار ميكشه، عطر خاصي ميزنه و جايي كه كلاس ها برگزار ميشه، جاي بسيار مرتبيه. و پيرهن هايي ميپوشه كه روشن ان و سر آستيناش هم ضخيمه.
من اتاق رو مرتب كردم، يك سيگار روشن كردم ( صرفاً به خاطر بوش ) و پيرهني پيدا كردم كه خب شبيه بود. نه تنها بيشتر پاي پيانو نشستم، بلكه ارنج هاي بسيار زيباتري رو ميشنيدم.

بايد ديد گروه شما، خودش رو تا چه حد با الگو هاش تطابق ميده. اتفاقاً اين نوع تصاوير حالت قدرت دارن و رايج شده كه افراد قدرتمند دنبال اين چيز ها باشن. مثل سيگار كشيدن كه خيلي ها چون مثلاً فلانيِ معروف ميكشه، ما هم بكشيم. در واقع خودمون رو جاي اونها تصور ميكنيم و از اينجا ديگه مربوط ميشه به مسائل خودباوري و اعتماد به نفس كه ثابت شده خلاقيت ايجاد ميكنه.
اين مسئله در مورد علم هم هست. ديديد بعضي ها خودشون رو شبيه انيشتين ميكنن؟! و يا بيدار ميمونن و قهوه ميخورن؟ اينها بيشتر از روي الگو برداريه. الگو برداري كه بر اثر گسترش تبليغات و تسخير ذهن ها شده.
تابو.
#صرفاً نظريات اوليه من
در مورد شاهدبازی باید بگم همیشه مخاطب زنان زیبا نبودنا! گاهی هم با کودکان سرو سری داشتن ظاهرا. مثلا شعرای حافظ از این چیزا زیاد داره. مثلا تا جایی که یادمه تو یه شعرش میگفت: "کودکی بود که دست بر قضا لب خوبیم داشت. آقا خلاصه ما رفتیم یه لبیو... بعد آخرشم میگه خدایا اون دنیا گیر نده واسه یه لب دیگه!" (شعرشو دقیق یادم نیس، پیدا کردم میگم حتما) یا یه شعر دیگش که یه چیزایی میگفت در باب نوش لب مغ بچه گان!
یا مثلا در مورد فحشایه جنسیی که مولانا تو شعراش داره. یه جا میگه: "حاسدی کز حاسدی عیسی بود تشویش او / صد ریک خر در نوک او، صد تیز سگ در ریش او" البته فقط تویه نسخه های قدیمی میشه پیدا کرد این جور چیزا رو.

در مورد اون عکسا هم باید بگم بعد یه مدت عادی شد واسه همه و کمتر توجه میکردن به عکسا و به دنبالش سطح نوازندگی نوازنده ها کم کم به حالت عادی خودش برگشت (نمیگم نوازنده ها خلاقیت خودشون رو از دست دادن، ولی دیگه مثه روزایه اول نبودن.) دیروز عصر عکسا رو عوض کردم و دوباره همون اتفاقی افتاد که بار اول افتاده بود. ینی یه تغییر مثبت محسوسی حس می شد. نکته جالب اینجاس که روی خود منم که آگاهانه این کارو کرده بودم تاثیر مشابهی داشت.

در مورد انیشتین هم باید بگم شخصا شخصیت انیشتین رو خیلی قبول دارم. عاشق قهوه ام و کلا قهوه زیاد میخورم و اکثر شبا دیر می خوابم. ولی هیچ وقت آدم درس خونی نشدم.
به نقل از tired :
خوب این که تومیگی مسخراست شما به جای اون عکس های . عکسهای کسایی که توی رشته ای هنری خودتون افراد بزرگی همه بزارید

این اتفاق پیش میاد .یه مثال من عاشق دانشگاه استنفورد امریکا هستم و تو اتاقم عکس های بسیار جالبی از این دانشگاه

هست وهر وقت که یه کم تو درس خوندان تنبلی می کنم یه نیم ساعتی به عکس ها نگاه می کنم وکلا حس قبلی از یادام میره وفقط

بفکر اینم که باید فقط فقط باید درس بخونم که به ارزوم .....استنفورد برسم .این رفتاری که میگید دقیقا همون رفتار شیطان پرستان وهمجنس

بازان.
ببین این چیزی که تو میگی یه جور ایجاد انگیزس در صورتی که بحث ما مربوط فعالیت طبیعیه مغزه.
 

Behrad

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
509
امتیاز
8,772
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب یک
دانشگاه
دانشگاه تهران
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

به نقل از میکا :
در مورد شاهدبازی باید بگم همیشه مخاطب زنان زیبا نبودنا! گاهی هم با کودکان سرو سری داشتن ظاهرا. مثلا شعرای حافظ از این چیزا زیاد داره. مثلا تا جایی که یادمه تو یه شعرش میگفت: "کودکی بود که دست بر قضا لب خوبیم داشت. آقا خلاصه ما رفتیم یه لبیو... بعد آخرشم میگه خدایا اون دنیا گیر نده واسه یه لب دیگه!" (شعرشو دقیق یادم نیس، پیدا کردم میگم حتما) یا یه شعر دیگش که یه چیزایی میگفت در باب نوش لب مغ بچه گان!
یا مثلا در مورد فحشایه جنسیی که مولانا تو شعراش داره. یه جا میگه: "حاسدی کز حاسدی عیسی بود تشویش او / صد ریک خر در نوک او، صد تیز سگ در ریش او" البته فقط تویه نسخه های قدیمی میشه پیدا کرد این جور چیزا رو.

در مورد اون عکسا هم باید بگم بعد یه مدت عادی شد واسه همه و کمتر توجه میکردن به عکسا و به دنبالش سطح نوازندگی نوازنده ها کم کم به حالت عادی خودش برگشت (نمیگم نوازنده ها خلاقیت خودشون رو از دست دادن، ولی دیگه مثه روزایه اول نبودن.) دیروز عصر عکسا رو عوض کردم و دوباره همون اتفاقی افتاد که بار اول افتاده بود. ینی یه تغییر مثبت محسوسی حس می شد. نکته جالب اینجاس که روی خود منم که آگاهانه این کارو کرده بودم تاثیر مشابهی داشت.

در مورد انیشتین هم باید بگم شخصا شخصیت انیشتین رو خیلی قبول دارم. عاشق قهوه ام و کلا قهوه زیاد میخورم و اکثر شبا دیر می خوابم. ولی هیچ وقت آدم درس خونی نشدم.ببین این چیزی که تو میگی یه جور ایجاد انگیزس در صورتی که بحث ما مربوط فعالیت طبیعیه مغزه.

درسته. شاعرا لزوماً پاك نبودن و خب مثل همه خاكي بودن. ( خاكي در برابر آسماني ! ) ولي آيا صرفاً اين مغبچه ( كه كم هست توي اشعار ) و يا الفاظي كه از جانب مولانا اشاره كردي ( كه باز هم خيلي كم هستن ) بودن كه باعث خلاقيت ادبي ميشدن؟ خب نه! بايد به نوع تفكر شاعر نگاه كرد. [ مولانا اغلب اشعارش رو در حالات غير طبيعي ميگفت و مريدان اونا رو مينوشتن. حالاتي مثل سماع ]
اتفاقاً درسته. مغبچه و كودكان زيبا نماد شعري تحريكات جنسي رو دارن كه اغلب الفاظ "راه زن دين و دل" و اينجور چيزا باهاشونه.

و برگشتن حالت عادي: اگر عوض شدن مدل تصوير باعث برگشت خلاقيت شده كه يه بحث ديگست و خب مربوط به مغزه. اما شايد مربوط به انگيزش باشه باز هم كه تصاوير جديد روياها رو تشديد ميكنن.

اداي كسي رو در اوردن لزوماً مارو رو تبديل به اون فرد نميكنه. و درس نخوندن تو شايد به دليل انگيزه ي غير كافي بوده. مبرهنه تو به موسيقي علاقه ي بيشتري داري.

انگيزه هم حالات طبيعيه مغزه ديگه! :د

+آيا تو از روي قصد تصميم به الگو برداري از انيشتين داشتي يا صرفاً به انيشتين، قهوه و بيداري علاقه داري؟ يعني اين علايق رو در راهبرد درس خوندن استفاده ميكردي؟
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,690
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

این جواب البته خیلی کلی و فلسفیه و نظریه و من هم اونقدری از هنر نمیدونم ک بخوام نظر بدم.اما از نظرم ممکنه ب هم مربوط باشن چون همیشه ذهنیت ما نسبت ب هنر چیزی مترشح از اعماق انسانه.جایی ب نام ناخودآگاه شاید.و خب در ناخودآگاه انسان هر میزان هم محیط زندگی بازی داشته باشد چیزی ب اسم مهار جنسی هست و هر کدام از ما کم و بیش این عقده را داریم در درون خودمان ولو اگر تجربه ی سکشوال داشته باشیم.و خب بودن کنار این مهار اصلی برای ناخودآگاه نباید ناخوشایند باشه..
 

N-firoozeh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
316
امتیاز
3,752
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو
شهر
شیراز
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

یک قسمت از مغزِ ما که اسمش هیپوتالاموسِ,مرکزِ رفتار های جنسی,جفت گیری,پاسخ ستیز یا گریز و احساس لذت و رضایت هست.این هیپوتالاموس یه ماده ای ترشح میکنه به اسمِ دوپامین.حالا دوپامین چی هست؟به قسمتِ پایین توجه کنید:
دو نوع افسردگی داریم:1-افسردگی شدید
2-اختلال دو قطبی یا اختلال سرخوشی - افسردگی
در این اختلال دو قطبی یه مرحله ی سرخوشی داریم که طرف خیلی خوشاله.خیلی ها.در مراحلِ خفیفِ این بیماری طرف خلاقیتش هم به شدت گل میکنه.جوری که کیتز,تولستوی,همینگوی و اسکامن, آثارِ خفنشون رو در همین مرحله ی سرخوشیشون به وجود آوردن.
این اختلال مربوط میشه به نامیزون بودنِ میزان ترشحِ دوپامین.خیلی از هنرمندا که دچار اختلال دو قطبی هستن,خودشون رو درمان نمیکنن چون اگه درمان بشن دیگه از این مراحل سرخوشی سراغشون نمیاد و درنتیجه خلاقیتشون هم به اون اوج نمیرسه و نمیتونن کارایِ خفن کنن.خلاصه براشون خوب چیزیه این اختلال.
حالا انحراف جنسی چه ربطی داشت به خلاقیت؟ربطش به اینه که همون مرکزی که مسئول رفتار های جنسی هست,دوپامین رو ترشح میکنه که دیدیم,چطوری بالا پایین شدنش باعثِ بروزِ خلاقیتِ آنچنانی شد!کلن سلول هایِ عصبیِ این مرکز ارتباطِ فوق العاده نزدیکی دارن و کاراشون رو همدیگه خیلی اثر میذاره.

+نری دوپامین بخوریا :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #11

میکائیل

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
877
امتیاز
2,535
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی / هنرستان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

به نقل از بـهــراد :

درسته. شاعرا لزوماً پاك نبودن و خب مثل همه خاكي بودن. ( خاكي در برابر آسماني ! ) ولي آيا صرفاً اين مغبچه ( كه كم هست توي اشعار ) و يا الفاظي كه از جانب مولانا اشاره كردي ( كه باز هم خيلي كم هستن ) بودن كه باعث خلاقيت ادبي ميشدن؟ خب نه! بايد به نوع تفكر شاعر نگاه كرد. [ مولانا اغلب اشعارش رو در حالات غير طبيعي ميگفت و مريدان اونا رو مينوشتن. حالاتي مثل سماع ]
اتفاقاً درسته. مغبچه و كودكان زيبا نماد شعري تحريكات جنسي رو دارن كه اغلب الفاظ "راه زن دين و دل" و اينجور چيزا باهاشونه.

و برگشتن حالت عادي: اگر عوض شدن مدل تصوير باعث برگشت خلاقيت شده كه يه بحث ديگست و خب مربوط به مغزه. اما شايد مربوط به انگيزش باشه باز هم كه تصاوير جديد روياها رو تشديد ميكنن.

اداي كسي رو در اوردن لزوماً مارو رو تبديل به اون فرد نميكنه. و درس نخوندن تو شايد به دليل انگيزه ي غير كافي بوده. مبرهنه تو به موسيقي علاقه ي بيشتري داري.

انگيزه هم حالات طبيعيه مغزه ديگه! :د

+آيا تو از روي قصد تصميم به الگو برداري از انيشتين داشتي يا صرفاً به انيشتين، قهوه و بيداري علاقه داري؟ يعني اين علايق رو در راهبرد درس خوندن استفاده ميكردي؟
مسئله ای که وجود داره اینه که ما داریم از 2مبحث کاملا متفاوت حرف میزنیم. ایجاد انگیزه که یه فرآیند کاملا آگاهانس و تحریک مغز به طور ناآگاهانه با یه سری تصاویر تحریک آمیز جنسی که یه فرآیند کاملا غریزیه.

انیشتین و قهوه و بی خوابی واسه من یه جور تقلید و الگوبرداری نبوده. ینی برخورد من با این 3 مورد کاملا ناآگاهانه بوده، درست مثل اعضای گروه که برخوردشون با اون عکسا کاملا ناآگاهانه بوده. اون تصاویر نتیجه داد اما انیشتین و قهوه و بی خوابی نتیجه نداد. و این ینی یه عنصری تو اون تصاویر وجود داره که تو انیشتین و قهوه و بی خوابی وجود نداره. و من فک میکنم اون عنصر، تحریک آمیز بودن این تصاویر از لحاظ جنسی باشه.
اما اگه با انیشتین و قهوه و بی خوابی برخوردی ناآگاهانه صورت بگیره و به منظور ایجاد انگیزه استفاده بشه میشه مثه مثال معلم پیانو شما که در اون مورد هم شما کاملا آگاهانه اون شرایط رو فراهم کردی. و این قابل قیاس با اون تصاویر تحریک آمیز جنسی نیس.
 
  • لایک
امتیازات: K.A

nik1997

کاربر فعال
ارسال‌ها
20
امتیاز
62
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو
شهر
شیراز
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

[quote/]مسئله ای که وجود داره اینه که ما داریم از 2مبحث کاملا متفاوت حرف میزنیم. ایجاد انگیزه که یه فرآیند کاملا آگاهانس و تحریک مغز به طور ناآگاهانه با یه سری تصاویر تحریک آمیز جنسی که یه فرآیند کاملا غریزیه.

انیشتین و قهوه و بی خوابی واسه من یه جور تقلید و الگوبرداری نبوده. ینی برخورد من با این 3 مورد کاملا ناآگاهانه بوده، درست مثل اعضای گروه که برخوردشون با اون عکسا کاملا ناآگاهانه بوده. اون تصاویر نتیجه داد اما انیشتین و قهوه و بی خوابی نتیجه نداد. و این ینی یه عنصری تو اون تصاویر وجود داره که تو انیشتین و قهوه و بی خوابی وجود نداره. و من فک میکنم اون عنصر، تحریک آمیز بودن این تصاویر از لحاظ جنسی باشه.
اما اگه با انیشتین و قهوه و بی خوابی برخوردی ناآگاهانه صورت بگیره و به منظور ایجاد انگیزه استفاده بشه میشه مثه مثال معلم پیانو شما که در اون مورد هم شما کاملا آگاهانه اون شرایط رو فراهم کردی. و این قابل قیاس با اون تصاویر تحریک آمیز جنسی نیس.
[/quote]
قضیه دوپامین یه فرآیند فیزیولوژیک ه ک همونطور ک یکی از دوستان گفتن با خلاقیت رابطه مستقیم داره.حالا انیشتین و قهوه و بی خوابی، آیا اینا اصلا برا شما تحریک آمیزن؟ خوب نه در نتیجه دوپامینی نیس ک خلاقیتی ایجاد کنه.
یه چیزیم ک باید بش اشاره کنم قسمتی از مغزه به نام آمیگدال ک محل احساسات جنسی ، ترس و... ک با یه قسمت دیگ از مغز به نام هیپوکامپ ،ک محل ثبت خاطرات بدون احساسه،ارتباط مستقیم داره. پس کسی ک سر کلاس پیانوش بوی عطر خاصی رو احساس میکنه، تو تمریناش هم در حظور اون بو با احتمال بالاتری بهتر میزنه.و خوب من فکر میکنم اگ شما هم با آقای انیشتین قهوه میخوردیدو شبا بیدار میموندید ، در حظور بو و طعم همون قهوه میتونستید آدم درس خونی بشید....
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

قضیه دوپامین کاملا مرتبطه
 
ارسال‌ها
1,864
امتیاز
10,532
نام مرکز سمپاد
شهیدبهشتی
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه تهران
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

من در این مورد نظری ندارم، البته نظر دارم ولی حس تایپ کردن ندارم. :D مثال می‌آرم فقط.
حافظ :

گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش / خاکروب در میخانه کنم مژگان را
-
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفته ای / کت خون ما حلالتر از شیر مادر است
-
گر آن شیرین پسر خونم بریزد / دلا چون شیر مادر کن حلالش
-
پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی / طمع مهر و وفا زین پسران می داری


سعدی هم که استاده! متن زیر رو عیناً از یکی از کامنت های وبسایت گنجور کپی می‌کنم.

سعدی از شاعران شاهد بازیست که در جای جای آثارش معشوق مذکر رفت و آمد میکند خصوصا در باب پنجم گلستانش.
اما از آنجایی که کارش پند است چون معلمی به خانواده ها نصیحت میکند که پسرانشان را از امردبازان حفظ کنند ونقش مشوق بازی میکند برای مردان در باره ازدواج و نهی میکند آنها را از شاهد بازی!و اصلا گویا در آن دوره هم یکی از دغدغه های خانواده ها حفظ فرزندانشان بوده تا جایی که پای مراقب وسط بوده و به اصطلاح امروزی ها بپا!این مراقبت هاگاهی شوخی با اطفال را نیز شامل میشده (یعنی شما باید مراقب میبودید مبادا کسی به فرزند دلبندتان بگوید نازی یا خوشگل یا هتا به به چه شاه پسری)و این مراقبتها تا ریش درآوردن فرزند ادامه داشته ..ایشان در جایی هم پافشاری دارند بر این مساله که در غزلیات هم به وفور سعدی از شاهد و شاهد بازی سخن رانده اما بسیار لطیف و در لفافه است و برای همگان قابل فهم نیست که مرادش معشوق مذکر بوده
این خلاصه ای بود( از بخش سعدی کتاب شاهد بازاری دکتر شمیسا برای حفظ امانت)
همونطور که این عزیز اشاره کرد، دکتر سیروس شميسا یک اثر بسیار خوب در این مورد دارند، بنام شاهد بازی ادبیات فارسی.
پ.ن : الان كه دقت ميكنم نوشتم ربط زيادى به موضوع تاپيك نداره.
 

kia.celever

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
338
امتیاز
1,367
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی ۳
شهر
تهران
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

من این آزمایش شما رو انجام دادم و نتیجه‌ی جالبی گرفتم.
وقتی نشستم پشت پیانو بداهه‌ای که زدم رو ضبط کردم. و اون موقع به نظرم می‌رسید که واقعاً یه سروگردن از قبلی‌ها بالاتر و زیباتره. ولی فرداش که دوباره به اون قطعه‌ی ضبط شده
گوش کردم به نظرم خیلی فرقی با بقیه نداشت. حالا می‌خوام بگم امکانش هست که تحریکات جنسی صرفاً باعث یه جور ادراک قوی‌تر نسبت به آثار هنری بشن؟ یا یه نوع توهّم هنری؟ :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16

میکائیل

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
877
امتیاز
2,535
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی / هنرستان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

به نقل از کیارش :
من این آزمایش شما رو انجام دادم و نتیجه‌ی جالبی گرفتم.
وقتی نشستم پشت پیانو بداهه‌ای که زدم رو ضبط کردم. و اون موقع به نظرم می‌رسید که واقعاً یه سروگردن از قبلی‌ها بالاتر و زیباتره. ولی فرداش که دوباره به اون قطعه‌ی ضبط شده
گوش کردم به نظرم خیلی فرقی با بقیه نداشت. حالا می‌خوام بگم امکانش هست که تحریکات جنسی صرفاً باعث یه جور ادراک قوی‌تر نسبت به آثار هنری بشن؟ یا یه نوع توهّم هنری؟ :D
اول باید بگم خیلی خوشحالم از اون آدمایی نیستی که صرفا با حرف قانع میشن... :)
اما منم این آزمایشو انجام دادم... یه دو نوازی بیس درامز بود که یکی از دوستان فیلم گرفت و تو fb گذاشت اتفاقا... چند نکته جالب در مورد این تجربه وجود داشت... یکی این که اولین بار بود بداهه نوازی تو این استایلو تجربه می کردم (استایل نوازندگی خودم بیشتر رو کارایه سنگین میشینه اما این بداهه نوازی یه چیزی بین جز و فانک بود.) دوم این که بدون warm up این بداهه رو زدم... سوم این که اصلا اولین بار بود که با درامز دو نوازی می کردم... اما نتیجه ی کار فوق العاده بود... هنوزم فک می کنم جزو بهترین بداهه هایی بود که تا حالا زدم... حتی چند روز بعد یه گروه ساکن مشهد بعد از دیدن این دو نوازی پیشنهاد همکاری بهم داد که خب به خاطر تعهدی که نسبت به گروه خودم داشتم قبول نکردم فعلا... و این یعنی فقط خودم نبودم که نظر مثبتی نسبت به این بداهه نوازی داشتم و نمیشه گفت توهم هنری بوده...
ضمنا با زدن این حرفا نمی خواستم بگم که خیلی نوازنده ی خوبیمو اینا... چون خودم بهتر از هرکس دیگه میدونم تو چه سطحی هستم، هارمونی اصلا نمی دونم و تئوریم هم تعریف چندانی نداره... صرفا بیان یه تجربه بود...
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

آقا به شدت علاقه مند شدیم. ما از این تاپیکا تو انجمن داشتیم و خبر نداشتیم؟!

خیلی از هنرمندای تجسمی هم یه جورایی به این قضیه ربط دارن. مثلا فرانسیس بیکن، نقاش اکسپرسیونیست انگلیسی، یکی از بهترین نقاشی هاش رو که متشکل از سه تا تابلوئه، بعد از خودکشی دوست پسر مازوخیستش جورج می کشه. رابطه فرانسیس و جورج خیلی عجیب بوده، جفتشون از بیماری های روانی مَشتی رنج می بردن و دو تا شخصیت کاملا متفاوت داشتن. کلا تو نقاشی های بیکن یه ترس و وهم وحشتناکی هست که یه جورایی aggressive بودن رابطه ی این دو تا مرد رو آشکار می کنه.

هنرمندای دیگه ای هم هستن به همین شدت: آمادئو مدیلیانی، میکل آنژ( با این که هرگز ازدواج نکرد)، هانری ماتیس، گوستاو کوربه، ژان اگوست دومینیک انگر و ...
به نظرم قضیه دوپامین می تونه نقش زیادی داشته باشه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #18

میکائیل

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
877
امتیاز
2,535
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی / هنرستان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

به نقل از بیلی بچه. :
آقا به شدت علاقه مند شدیم. ما از این تاپیکا تو انجمن داشتیم و خبر نداشتیم؟!

خیلی از هنرمندای تجسمی هم یه جورایی به این قضیه ربط دارن. مثلا فرانسیس بیکن، نقاش اکسپرسیونیست انگلیسی، یکی از بهترین نقاشی هاش رو که متشکل از سه تا تابلوئه، بعد از خودکشی دوست پسر مازوخیستش جورج می کشه. رابطه فرانسیس و جورج خیلی عجیب بوده، جفتشون از بیماری های روانی مَشتی رنج می بردن و دو تا شخصیت کاملا متفاوت داشتن. کلا تو نقاشی های بیکن یه ترس و وهم وحشتناکی هست که یه جورایی aggressive بودن رابطه ی این دو تا مرد رو آشکار می کنه.

هنرمندای دیگه ای هم هستن به همین شدت: آمادئو مدیلیانی، میکل آنژ( با این که هرگز ازدواج نکرد)، هانری ماتیس، گوستاو کوربه، ژان اگوست دومینیک انگر و ...
به نظرم قضیه دوپامین می تونه نقش زیادی داشته باشه.
مدیلیانی که... :D
دلیل ازدواج نکردن میکل آنژ همجنسگرا بودنش بود که خب یه مثال جالبه واسه توضیح انحرافات جنسی هنرمندا... در مورد ماتیس هم شنیده بودم که تی.اس بوده بنده خدا... اما در مورد کوربه و انگر چیزی نمی دونم... مشکل شون چی بوده؟ :-?

البته پیکاسو رو هم باید اضافه کرد به این جمع... یه الکلی هوس باز نابغه...
 

gaucho

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
435
امتیاز
15,889
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
کاشان
دانشگاه
پلی تکنیک. (امیر کبیر)
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر
اینستاگرام
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

سوال اینکه فقط هنر؟! زمینه هایه ی دیگه نمیتونه باشه؟

جدا از هنر میتونیم تو ریاضیات هم رنه دکارت رو بگیم که تقریبن درسی نیست که یه فرمول از دکارت نباشه حالا جدا از اینکه بیس هندسه از دکارته و دکارت با اون اوضاع جنسیش که ...
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : تحریکات جنسی، ترشحات هنری

به نقل از میکا :
مدیلیانی که... :D
دلیل ازدواج نکردن میکل آنژ همجنسگرا بودنش بود که خب یه مثال جالبه واسه توضیح انحرافات جنسی هنرمندا... در مورد ماتیس هم شنیده بودم که تی.اس بوده بنده خدا... اما در مورد کوربه و انگر چیزی نمی دونم... مشکل شون چی بوده؟ :-?

البته پیکاسو رو هم باید اضافه کرد به این جمع... یه الکلی هوس باز نابغه...
هوموسکشوال بودن و انحرافات جنسی رو یکی می دونی؟ نگو لطفا!

من در مورد میکل آنژ شنیده بودم که با یه نفری( مذکر یا مونث بودنش رو نمی دونم) رابطه داشته و یه چن تایی هم نامه ازش باقی مونده. از وقتی که یارو ترکش کرده(!)، به یه مرحله ی دیگه از هنرش رسیده؛ همون موقع بوده که مجموعه پیکره های برده هاش رو نا تمام می ذاشته. که البته این نا تمام بودنشون به خاطر این نبوده که حال و حوصله تموم کردنش رو نداشته، به خاطر این بوده که ( احتمالا) حس بردگی رو این جوری بیشتر می تونه منتتقل کنه.

انگر هم از این صحنه های نود (Nude) زیاد داره تو کاراش، مخصوصا مال ِ اواخر عمرشن، که همون طور که از سبک ِ انگر بر میاد، خیلی فاز کلاسیک طور و اینا داره کارهاش، ولی مشکل شخصی ش رو نمی دونم.

کوربه هم که کلا تو فاز این بوده که هر چی که واقعی هست و اتفاق می افته رو به تصویر بکشه. اون هم توی کار های نودش یه رئالیسم عجیبی رو رعایت می کرده به خاطر همون اعتقادی که داشته.
 
بالا