به نقل از Roomina.z :من یه چیزی رو درک نمیکنم.شما که میگین اعدام کنیم عبرت بشه و اینا،خوب طبق این حرف باید آمار جرم کم بشه نه؟حال یکی بیاد به من بگه چرا کم نشده؟؟؟؟
مردم 3 درس بزرگ از خشونت های دولت خواهند گرفت : 1- استفاده از خشونت در برابر مشکلات 2-از دست دادن عاطفه و حساسیت نسبت به کشته شدن هم نوع ها 3- کم ارزش جلوه دادن زندگی انسان
علاوه بر این موریس بیشاپ از قرون وسطی میگوید : "این مجازات های سنگدلانه نسبت به همنوعان ، احساس همدردی و عطوفت بین مردم را از بین میبرد و زندگی انسان را خوار و حقیر میسازد "
علاوه بر آن سخنران و وکیل قرن 19 رابرت اینگرسول کفته است : "(در تاریخ)هزاران بزهکاران اعدام شده، شلاق خورده ، مثله (قطع عضو شده) ، شکنجه شده اند و تنها اثری که بر جامعه داشته است ، اخلاق زدایی در بین مردم ، سنگ دل شدن و تنزل جامعه و افزایش جرایم بوده است "
اینگرسول اظهار داشت : حکم اعدام موجب تخریب اخلاقیات و بی رحم شدن مردم و نوعی وحشیگریست! مجازات اعدام از قتل جلوگیری نمیکند ، اما تنظیم یک نمونه قتل توسط دولت است که در آن شهروندان خود را تعقیب و سپس میکشد!
هنگامی که دولت به سمت کینه ظلم و ستم و خشونت های غیر ضروری سوق میگیرد ، مردم یاد میگیرند که به طور مشابه رفتار کنند
و جامعه هر روز خشن تر و بی عاطفه تر میشود
ما راهی جز اعتماد به آمار و ارقام نداریم!!!
وقتی که در ابعاد جهانی نگاه میکنید ما کشور های زیادی برای مقایسه داریم پس چرا توی هیچ کدوم از این کشور ها مجرمین براشون درس عبرتی نمیشه و با گذشتن سال ها اعدام ها فقط بیشتر میشه؟![]()
!من به نظر کسایی که این تز فکری رو دارن احترام میذارم و خودم هم نظرم رو گفتم!الانم خبری نیس!قرار نیس با نظر دادن من اعدام برداشته بشه یا شدیدتر اجرا بشه
اولن که امار جرم رو چطور به یه حکم قضایی مثله اعدام ربط میدید؟این همه عوامل دیگه برای افزایش امار بزه هس.یکیش همین مشکلات اجتماعی که شما داری سنگش رو به سینه میزنی.چرا نمیری دنبال اونا که به مراتب هم مهم تر و تاثیر گذار تره؟این که امار جرم بره بالا میشه مربوطه به اینکه اعدام میکنن؟!!!!
شما میتونی کاری کنی که یه روزی تو یه جامعه تمام زمینه های ایجاد کننده خشم از بین بره؟با کدوم راه؟محاله.چون محاله ممکنه تو یه جامعه 100 ملیونی یک نفر در برابر خشمش کم بیاره!ممکنه بره سمت کاری مثله همین قتل نفس!این رو چطور میشه کنترل کرد؟بیایم بگردیم دنبال اینکه چرا این فرد به اون حد از خشم رسیده؟خب میرسیم به اینکه تو محیط خانوادگی ناسالم بزرگ شده!
شما کی میتونی کاری کنی که تمامه خانواده ها از تمامی مشکلات تربیتی مبرا یشن؟بلاخره یه جایی ادم سر دوراهی قرار میگیره!بلاخره یه جایی خشم میاد سراغ اون فرد!پس مسوولیت خودش این وسط چیه؟هیچ اختیاری براش متصور نیسیم؟هیچ حق انتخابی داشته؟
معلومه که داشته!به خاطر همین حق انتخابش هم باید محاکمه بشه.این که یک نفر چون شرایط اجتماعی بهش نسازه درست به بزه بزنه برای من دلیل توجیه کننده ای نیس.ما از روی غریزه زندگی میکنیم؟
اگه اساس ما غریزه بود بله تمام این حرفا درسته.چون وقتی شالوده یه چیزی غریزه هس و در برابر یه دو راهی قررار میگیره دیگه حق انتخاب نداره.مثله یه برنامه نوشته شده کامپیوتری به سمتی میره که براش تعیین شده.ولی ما با غریزه زندگی نمیکنیم.هر کسی در قبال کوچک ترین رفتارش مسوولیت داره.
چرا برای خودتون یه آتوپیا میسازید؟بر فرض که ما این راهی رو که شما میگی پی گرفتیم!شما میتونی تمام علت هایی رو که موجب این بزه کاری ها و جرم و جنایت هاست از بین ببری؟گیریم که با این راه شما همه به راه درست اومدن!به جز یه نفر!با اون یه نفر چیکار میشه کرد؟دست رو دست گذاشت؟هیچ وقت آرمان شهری که شما برای خودت ساختی به واقعیت تبدیل نمیشه.
اجراي هر مجازاتي اهداف متعددي را دنبال ميكند. يك هدف تشفي خاطر جامعه است، چون جرم احساسات عمومي و مردم را جريحهدار ميكند، از اين حيث جامعه در صدد انتقام از فرد مجرم است و با مجازات وي به نوعي تشفي خاطر دست مييابد، مثل انساني كه از ديگري خساراتي جسمي يا رواني ديده و پس از انتقام نفس راحتي را ميكشد در این خصوص گفته می شود که فرد مجرم استحقاق این مجازات را دارد.
هدف ديگر مجازات جلوگيري از ارتكاب مجدد جرم از سوي فرد است. كسي كه زنداني يا جريمه ميشود، بايد حواس خود را جمع كند، تا دفعه بعد مرتكب چنين اعمالي نشود.
هدف ديگر مجازات جلوگيري از ارتكاب مجدد جرم از سوي افراد ديگر است. مجازات مجرم درس آموزندهاي براي ديگران خواهد بود كه به گرد رفتار مجرمانه نروند.
كارآيي مجازات اعدام در تحقق هر سه هدف فوق با ابهام جدي مواجه است، ضمن اين كه آثار و عوارض منفي ديگري هم دارد. درباره هدف اول صرفاً برخي از جرايم محدود است كه احساسات عمومي را به صورت شديد جريحهدار ميكند به نحوی که اکثریت خواهان اعدام مجرم شوند، به علاوه با توسعه و پيشرفت جوامع درخواست براي اعدام و كشتن به عنوان يك راه تشفيخاطر كمرنگ ميشود و انسانها نسبت به گذشته از زجر كشيدن و كشتن ديگران حتي مجرمين استقبال كمتري ميكنند و چه بسا در موارد زيادي اعلام انزجار هم ميكنند. جامعه ايران هم از اين قاعده مستثني نيست و نمونه روشن آن مخالفتهايي است كه با مجازاتهاي خشن صورت ميگيرد.
تحقق هدف دوم مجازات در اين مورد موضوعاً منتفي است، زيرا با كشتن مجرم، امكان زندگي از او سلب ميشود و جايي براي عبرتآموزي وي باقي نميماند، اما شايد تأكيد قانونگذار و حكومتها بر هدف سوم متمركز است كه اعدام را موجب عبرتآموزي ديگران از مجازات می دانند. ولي واقعيتهاي موجود تحقق چنين هدفي را نيز تأييد نميكند، از سال 1359 قانون تشديد مجازات مرتكبين جرايم مواد مخدر تصويب شد و به مدت 8 سال به شدت تمام اجرا گرديد، اما اين مسأله موجب شد كه قانونگذار در سال 1367 آن رااز حیث شدت مجازات تا حدي تعديل كند،همچنین 9 سال بعد قانونگذار مجدداً هم مجبور به اصلاح و تعديل مجازات اعدام در زمينه مواد مخدر شد، چرا كه در عمل روشن شد كه آن شدت مجازاتها و صدور احكام اعدام لزوماً به كاهش جرايم مواد مخدر منجر نخواهد شد، حتي اکثریت قضات دادگاههاي صادركننده حکم هم معتقد بودند كه «كارآيي مجازات اعدام مورد ترديد است.» (نظرسنجي از قضات دادگاههاي مربوط از سوي مركز پژوهش، مطالعات و آموزش ستاد مبارزه با مواد مخدر) به همين دليل اين قضات در عمل به سوي نرمش بيشتر در صدور احكام اعدام گرايش يافتهاند.
وقتي در مورد جرمي چون قاچاق مواد مخدر كه شديداً از سوي مردم محكوم و با تنفر آنان مواجه است، كارآيي حكم اعدام شديداً مورد ترديد است، طبعاً در زمينههايي چون سياست و مسايل كم اهميتتر از مواد مخدر به طريق اولي مورد سوال و ترديد است. اما حكم اعدام از جهات ديگري هم آثار سوء فراواني دارد كه آنها را نميتوان ناديده انگاشت.
ـ اولين اثر سوء آن بر اطرافيان فرد اعدام شده است. در جوامع پيشا صنعتي كه جامعه طالب اعدام بود و حساسيت زيادي به آن نداشت اطرافيان و نزديكان فرد اعدامي نيز كينه چنداني از جامعه به دل نميگرفتند، در موارد زيادي مشاهده ميشود كه به سرعت مسأله را فراموش ميكنند و حتي با قاتل و دستوردهنده قتل نيز مراوده خانوادگي و ازدواج برقرار ميكنند و اين كار اصولاً در حد امروز مذموم نبود، اما در حال حاضر چنين نيست. به علل پيش گفته در جوامع جديد، كشتن و اعدام يك انسان به هر دليلي كه باشد، كمابيش موجب كينهجويي نزديكان و همفكران وي نسبت به منشا و عوامل اعدام خواهد شد. و اين كينه ميتواند مبناي تكرار خشونت و رفتارهاي متقابل يا حتي مجرمانه باشد.
ـ اثر سوء ديگر اعدام ناشي از ساخت هستهاي خانواده است. كه امرار معاش و زندگي خانواده بستگي مستقيمي به فرد سرپرست خانواده دارد و با اعدام وي خانواده دچار بحران و فروپاشي ميشود، در حالي كه در گذشته، خانوادهها گسترده بودند و با حذف يك نفر از خانواده، بقيه اعضاي خانواده، در پناه خانواده بزرگ و گسترده خود همچنان امنيت مالي و رواني داشتند.
ـ آثار و تبعات بينالمللي مجازاتهاي خشن و اعدام، روشنتر از آن است كه نيازي به توضيح داشته باشد.
در زمينه آثار سوء اعدام و تأثير بازدارندگي اعدام، مطالعهاي كه در كرمان و در سال 1377 انجام شده، معرف آن است كه با اجراي حكم اعدام:
الفـ وضعيت خانواده معدومان را بدتر كرده است.
بـ احساس تعلق اجتماعي اعضاي خانواده فرد معدوم را كم كرده است.
جـ روابط اجتماعي اعضاي خانواده را تا اندازهاي تغيير داده است.
دـ باندهاي قاچاق مواد مخدر از بين نرفته و فقط فرد مجرم حذف شده و فردديگري جايگزين او می شود (از جمله پسر ارشد يا برادر رئيس باند معدوم جانشين او شد.)
هـ خانواده معدومان نسبت به وجود عدالت كيفري در مورد همه مجرمان مواد مخدر بدبينتر شدهاند.
به نقل از Radikal :و به علاوه طبق گقته شما از سال 77 که مجازات حمل مواد مخدر بیشتر از یک مقدار خاصی اعدام شد باید میزان قاچاق مواد مخدر کمتر شده باشه دیگه؟ نه؟
اولن که امار جرم رو چطور به یه حکم قضایی مثله اعدام ربط میدید؟این همه عوامل دیگه برای افزایش امار بزه هس.یکیش همین مشکلات اجتماعی که شما داری سنگش رو به سینه میزنی.چرا نمیری دنبال اونا که به مراتب هم مهم تر و تاثیر گذار تره؟این که امار جرم بره بالا میشه مربوطه به اینکه اعدام میکنن؟!!!!
اولن که امار جرم رو چطور به یه حکم قضایی مثله اعدام ربط میدید؟این همه عوامل دیگه برای افزایش امار بزه هس.یکیش همین مشکلات اجتماعی که شما داری سنگش رو به سینه میزنی.چرا نمیری دنبال اونا که به مراتب هم مهم تر و تاثیر گذار تره؟این که امار جرم بره بالا میشه مربوطه به اینکه اعدام میکنن؟!!!!
کسی که اعدام رو میبینه و سرانجام کسی رو که حق خوری کرده ممکنه بیشتر به سمت خشونت کشیده بشه یا کسی که ببینه فردی علیرغم اینه برای مثال تجاوز به عنف داشته و داره راس راس تو خیابون میگرده!؟ مسلمن تو مورد دوم فرد تحریک میشه خودشم بره دنبال این کار.چون هیچ عمل بازدارنده ای رو روبه روی خودش نمیبینته!راه بازه.
و هیچ کدوم از مردم این درس رو نمیگیرن که این فرد که داره مجازات میشه در حقیقت نتیجه کار اشتباه و خلاف خودش رو داره میبینه!هیچ کس این درس رو نمیگیره که کسی که مجرم باشه باید به خاطر جرمی که کرده جواب پس بده!
با خودتون تناقض داریدا
من با آمار بزه کاری ندارم ...
این ها نوشته های خود شماست که میگه اعدام باید نوعی عبرت گرایی در جامعه ایجاد کنه!!! و موجب کاهش انجام همون جرم خاص بشه حداقل!!!
یعنی اعدام باید موجب باز دارندگی بشه...
پس اگر این حرف شما درست باشه ما حداقل با یک نموداری با شیب ثابت در مورد یک جرم خاص ، مثلاً مواد مخدر یا قتل رو به رو باشیم!!!
که نیستیم!!!
در ضمن این منطق صفر و یک شما من رو آزار میده ، مثلاً میگید کسی که تجاوز میکنه باید راس راس تو خیابون راه بره!!!
دلیلی نداره که راس راس تو خیابون راه بره برای مثال یک فرد که به یکی تجاوز کرده برای مثال 5 سال به زندان محکوم شه و یک دیه خاصی هم بده! مشکلش چیه؟![]()
پس بازتاب یک مجازات یا باید مثبت باشه ، یا منفی باشه ، یا خنثی باشه!!
اگر مثبت باشه یعنی تعداد ارتکاب به جرمی خاص (مثلاً قاچاق - قتل و...) نسبت به یک میلیون نفر ، باید کمتر از سال گذشته باشه
اگر خنثی باشه یعنی تعداد ارتکاب به جرمی خاص (مثلاً قاچاق - قتل و...) نسبت به یک میلیون نفر ، باید تقریباً ثابت باشه نسبت به سال گذشته (با چند صدم اختلاف مثلا)
اگر منفی باشه یعنی تعداد ارتکاب به جرمی خاص (مثلاً قاچاق - قتل و ...)نسبت به یک میلیون نفر باید بیشتر از سال گذشته باشه
وقتی که ما چندین سال با نموداری صعودی از یک جرم رو به رو هستیم باید مجازات رو اصلاح و تسهیل کنیم
(البته امیدوارم پیشنهاد ندید که مثلاً مجازات ها رو سخت تر و وحشیانه تر کنیم!!!مثلاً به جای اعدام با دار به صورت جز جز بدنش رو قطعه قطعه کنیم!!!!
)
به نقل از ناهیـــــــد :شما وقتی میتونید بگین مجازات باعث کاهش امار جرم میشه که هیچ عوامل دیگه ایی تو بروز جرم دخیل نباشه.این جمله شما " مجازات باعث کاهش جرم میشه" وقتی برای یک کشور صادق ِ که؛هیچ مشکلی دیگه ایی تو کشور وجود نداشته باشه و کشور از لحاظ فرهنگی تو اوج باشه که یکم ارمانی ِ.
کسی که بدون رضایت فرد دوم بهش تجاوز کرده و آینده،آبرو،حیثیت،آسایش روحی و روانی و ... خودش و خانوادش رو برای همیشه سلب کرده چطور میخاد این تعادل رو برقرار کنه؟
آینده ، آبرو ، حیثیت چرا باید از بین بره؟
یک فردی که بهش تجاوز شده دیگه نمیتونه ازدواج کنه؟ دیگه نمیتونه بچه دار بشه؟ چرا باید آبروش بره؟ چرا باید حیثیتش بره؟
مثل این میمونه بگیم فردی که چاقو میخوره آینده،آبرو،حیثیت،آسایش روحی و روانی و ... خودش و خانوادش رو برای همیشه سلب کرده چطور میخاد این تعادل رو برقرار کنه؟
قبول دارید این فکر غلط شماست که میگه آینده ، آبرو ، حیثیت از بین رفته...
یعنی کافیه امثال شما دیدشون رو به این فردی که بهش تجاوز شده درست کنن که دیگه مشکلی نداشته باشن توی زندگیشون...
آسایش روحی و روانی هم درسته که خیلی وحشتناکه اما آیا واقعاً برابر زندگی یک فرد دیگس؟
ما داریم درباره ی کشور خودمون حرف میزنیم.به نقل از Radikal :ببین دوست خوبم...
همه ی کشور هایی که اعدام رو لغو کردن آرمانی بودن؟ مثلاً آفریقای جنوبی آرمانی بوده؟
مجازات خیلی روی انجام جرم و بزه تاثیر داره...
حالا من دلایلی که فکر میکنم رو میگم :
1 -هر مقدار که مجازاتی سخت تر باشه ، در آمدش هم بیشتره!!
مثلاً مواد مخدر وقتی که مجازاتش اعدام بشه ، ریسکش بالا میره ،به صورت موضعی قیمت مواد هم بیشتر میشه(که دیگه هم این قیمت پایین نمیاد) ، پس سود کار هم بالا میره!!!
2 - خانواده کسی که اعدام میشه واقعاً تحت تاثیر قرار میگیرن و به احتمال خیلی بالایی بعده ها خودشون مرتکب جرم میشن ، یا ضربات روحی جبران ناپذیری میخورن
برای مثال : پروین گراوند، مادر ۵۲ ساله فریدون خنجری، زندانی ۴۰ سالهای که در زندان دیزلآباد کرمانشاه اعدام شد پس از مرگ فرزندش خودکشی کرد.
3-حس انتقام جویی و خشونت رو توی مردم زیاد میکنه
4- ممکنه خیلی از افراد به عمد قتلی رو انجام نداده باشن
× برای مثال ک-ب فردی که یکی رو توی دعوا از پله ها حول میده پایین ... بعد طرف میمیره و این ک.ب هم اعدام میشه(مربوط به خیلی سال پیش هست)
3 تا بچه که بزرگترینشون اول راهنمایی بود بی پدر شدن...
5- برای خیلی از جرایم مثل تجاوز دلیل عقلی برای اعدام وجود نداره!!!
آینده ، آبرو ، حیثیت چرا باید از بین بره؟![]()
یک فردی که بهش تجاوز شده دیگه نمیتونه ازدواج کنه؟ دیگه نمیتونه بچه دار بشه؟ چرا باید آبروش بره؟ چرا باید حیثیتش بره؟
مثل این میمونه بگیم فردی که چاقو میخوره آینده،آبرو،حیثیت،آسایش روحی و روانی و ... خودش و خانوادش رو برای همیشه سلب کرده چطور میخاد این تعادل رو برقرار کنه؟
قبول دارید این فکر غلط شماست که میگه آینده ، آبرو ، حیثیت از بین رفته...
یعنی کافیه امثال شما دیدشون رو به این فردی که بهش تجاوز شده درست کنن که دیگه مشکلی نداشته باشن توی زندگیشون...
آسایش روحی و روانی هم درسته که خیلی وحشتناکه اما آیا واقعاً برابر زندگی یک فرد دیگس؟
این فیلم حدود 10 دقیقه هست اگه شما گوش بدید فکر کنم توجیه کننده باشه :)
از این جا دانلود کنید
اینجا یه کشور مسلمونه فارغ از هر دینی که شما میپرستی.خودمون رو به نفهمی نزنیم.اگه واقعن نمیدونید که چرا با تجاوز به یه دختر ابرو حیثیت و آیندش تباه میشه برید یه نفر که قربانی این عمله پیدا کنید و در مورد این ماجرا ازش سوال کنید :)
شما نمیتونی فرق کسی که چاقو میخوره رو با کسی که بهش تجاوز شده درک کنی فکر میکنم دیگه نیازی نیس در این مورد برات توضیح بدم.کسایی که این پستا رو میخونن میتونن این تفاوت رو درک کنن. :)
خانوم محترم!شما رو نمیدونم ولی من تو واقعیت زندگی میکنم.من میدونم واقعیت همیشه بر وفق مرادم نیس.من میدونم نمیتونم جامعه رو در تمام موارد با خودم وفق بدم.پس بهتره جایی که چاره ندارم خودمو با جامعه وفق بدم.شما از اعدام حرف زدی رسیدی به سیاست رسیدی به روان شناسی رسیدی به شکل تفکرات مردم...
منو شما اینجا بحث نمیکنیم که چطور تفکرات مردم رو تغییر بدیم.شما میتونی؟اینجا روابط جنسی قبح داره.کاملن هم بر اساس دینمون درسته (البته احتمالن الان فکر میکنی که خب دینتون غلطه :) )ما تو واقعیت زندگی میکنیم.اینجا کشوری نیس که دختر و پسر با پذیرش جامعه و به اسمه دوست دختر و دوست پسر به راحتی با هم رابطه جنسی داشته باشن..هر کشوری هر آیینی هر جامعه ای حتی خطوط قرمزی داره چه درست چه غلط گاهی باید با اونها کنار اومد (ناچارن چون بحث رو منحرف میکنید مجبورم جواب بدم با اینکه میدونم ربطی نداره)
لینک دانلودتون ارور میده
ما داریم درباره ی کشور خودمون حرف میزنیم.
ایا من گفتم کشوری که مجازات اعدام رو حذف کرده ارمانی ِ؟
یه چیزی رو به طور کلی میگم.ما نمیتونم درباره ی اماها و اگرها حرف بزنیم.اگر مردم اینجوری باشند اینطوریِ و اگر مردم اونجوری باشند اونجوری.
این طرز فکر مردمی که شما داری درباره اش حرف میزنی چقدر طول میکشه تا تغییر کنه؟یه نسل دو نسل؟چقدر؟
.
ثانیا؛مگر درمورد تجاوز فقط طرز فکر مردم؟اون ترس و وحشت فردی که بهش تجاوز شده چی؟
این مثالای ِ موردی چی ِ که شما میزنی؟منم یه مثال خلافش میارمو نقضش میکنم
یعنی دین اسلام موجب میشه یک دختر که بهش تجاوز شده آیندش تباه بشه و آبروش و حیثیتش بره ؟ :د
چه جالب نمیدونستم!!!
اگر دین اسلام آیین حق باشه مردمش باید دید باز تری داشته باشن و بدونن که یک دختر که بهش تجاوز شده قربانی هست پس باید به نوعی از حمایت روحی مردم مسلمان سرزمین حقیقی شما برخوردار بشه...
پس باید دید مردم مسلمان سرزمین شما باز باشه و حداقل باید تلاش کرد که این دید درست باشه...
پس باید دید مردم مسلمان سرزمین شما باز باشه و حداقل باید تلاش کرد که این دید درست باشه...
تفاوت استدلال من با شما اینه که شما میگید این جامعه هست و من باید با این جامعه زندگی کنم من میگم میشه برای بهبودش تلاش کرد!!
واقعیت اینه که برای گرفتن زندگی یک آدم ... نیاز هست دلایل و استدلال کافی داشته باشیم... و باید همه جوانبش از جامعه شناسی ، کیفر شناسی روان شناسی سیاست و ... بحث بشه !!! علاوه بر این ها به کشور های دیگه هم نگاه کنیم...
شوخی نیست که برادر من...
این برمیگرده به جامعه شناسی!!
و نیازی به یک نسل نداره اتفاقاً
خیلی زود تر از چیزی که فکر کنید تفکرات مردم تغییر میکنه و این رو میشه تقریباً توی جامعه دید!!! :د
مثلاً تا همین 2-3 سال پیش قبل این که فیس بوک باب بشه ، اغلب افراد از این که عکس هاشون رو بذارن توی اینترنت واقعاً وحشت داشتن!!
آیا الان هم همون جو حکمفرماست؟ (یک مثال بود)
یا امثالش...
واقعاً خیلی سریعتر از چیزی که فکر میکنید ...
در مثال جای مناقشه نیست!!!
اینجا یه کشور مسلمونه فارغ از هر دینی که شما میپرستی.خودمون رو به نفهمی نزنیم.اگه واقعن نمیدونید که چرا با تجاوز به یه دختر ابرو حیثیت و آیندش تباه میشه برید یه نفر که قربانی این عمله پیدا کنید و در مورد این ماجرا ازش سوال کنید
فکر نکنم بی ربط باشه ، با اومدن فیس بوک 1 میلیون دختر ایرانی رفتن عکس های خودشون رو بی حجاب و با حجاب گذاشتن توی فیس بوکسعی کنید حداقل یه مقدار مثال هاتون به هم شباهت داشته باشه که بشه کنار هم قرارش داد .عکس فیس بوک و مسیله تغییر تفکرات مردم جامعه در مورد یه رابطه جنسی؟ :)
روزنامه «تایمز» مورخ بیست و پنجم ژانویه [1853] در مقاله ای تحت عنوان "حلق آویز شدن افراد معمولی" به نکات زیر اشاره دارد:
"غالبا باور بر این است که دراین کشور، در پی اعدام هایی که در انظار مردم انجام می گیرد؛ بلافاصله شاهد مرگ هایی هستیم که در اثر حلق آویز شدن، خودکشی یا تصادف، تداوم می یابد. این وقایع نتیجه تاثیر بسیار قوی اعدام یک جنایتکار معروف بر روی اذهان بیمارگونه یا رشد نایافته است". روزنامه «تایمز» سپس موارد متعددی را بر می شمارد و مدعی است که این موارد نمایانگر موضوع فوق است. از جمله است نمونه ای در "شفیلد" که طی آن دیوانه ای پیر در یک بگومگو با افرادی چون خودش در مورد بدار آویختن فردی بنام "باربور" با حلق آویز کردن خود به زندگیش خاتمه می بخشد. مورد دیگر مربوط به یک پسر بچه چهارده ساله است که خود را حلق آویز کرد .
پرسیدنی است که برشماردن این موارد در خدمت حمایت از چه آیینی است؟ چیزی که هیچ آدم معمولی نمی تواند آن را حدس بزند؛ زیرا این شیوه برخورد چیزی نیست مگر گونه ای تمجید باز گذاشتن دست جلاد. زیرا اینجا حکم اعدام بمثابه خردغایی جامعه ستایش شده است؛ آن هم در مقاله ای اساسی در "مهمترین روزنامه کشور" .
روزنامه «مورنینگ ادورتایزر» جانبداری از چوبه دار و منطق خونبار «تایمز» را بشدت و بحق مورد نقد قرار می دهد. همین روزنامه داده های مورد توجه زیر را برای چهل و سه روز از سال 1849 اراِِيه می دهد («مورنینگ ادورتایزر»، مورخ بیست و ششم ژانویه 1853 ) .
تاریخ و نام اعدام شدگان قتل و خودکشی
----------------------------- -----------------------------------------------------------
میلان 20 مارس هانا ساندلس 22 مارس
پولی 20 مارس ام. ج . نیوتون 22 مارس
اسمیت 27 مارس ج.ک. گلیسون 27 مارس *
4 مورد قتل لیورپول
هاو 31 مارس قتل و خودکشی در لستر 2 آوریل
قتل بر اثرمسمومیت 8 مارس
7 آوریل
لندیک 9 آوریل ج.چ.وارد مادر خودرا میکشد 13 آوریل
باردلی 14 آوریل
باکسی قتل والدین 14 آوریل
ج.بیلی 2 فرزند خودرابقتل میرساند و خودکشی میکند
ج.گریفیت 18 آوریل چارلز اورتون 18 آوریل
ج. رآش 21 آوریل دانیل هولمزدی 2 می
جدول فوق همان طور که روزنامه «تایمز» نیز بدان اذعان دارد، نه تنها تعداد خودکشی ها ؛ بلکه تعداد قتل های بسیار سخیفی را که متعاقب اعدام جنایتکاران رخ داده است نیز بر می شمارد.
جای شگفتی است که مقاله مورد بحث «تایمز»، برای نظریه وحشیانه ای که از آن به حمایت برخاسته است، هیچ گونه دلیل یا مستمسکی که بشود بر مبنای آن درستی ویا سودمند بودن بنای حکم اعدام را پذیرفت، ارایه نمی دهد. دشوار، اگر نگوییم غیرممکن، است که در جامعه ای که به متمدن بودن خود مباهات دارد، اصلی را مستقر کند که بر اساس آن بر حق بودن یا ثمربخش بودن حکم اعدام پذیرفته شود .
در اینجا مجازات بطور کلی بعنوان وسیله ای جهت اصلاح و انصراف بزه کاران مورد پشتیبانی قرار می گیرد. اما چه کسی حق دارد مرا، بمنظور اصلاح و منصرف ساختن دیگران، مجازات کند؟!!
از سوی دیگر تاریخ، آری در این مورد آمار و ارقام وجود دارد، به کاملترین وجهی از زمان قابیل به این سو ثابت کرده است که هیچ گاه آدمیان در نتیجه مجازات نه اصلاح و نه منصرف شده اند، بلکه قضیه درست برعکس آن بوده است.
از نقطه نظر "حقوق مجرد" تنها یک تئوری وجود دارد که ارزش انسانی را در انتزاع باز می شناسد و آن هم تئوری متعلق به کانت است؛ بویژه در فورمول بندی بسیار خشکی که هگل از آن ارائه می دهد . هگل به ما می گود: "مجازات حق یک جنایتکار است. این عملی است ناشی از اراده شخص خود او . جنایتکار با تجاوز به حق، آن حق را از آن خود اعلام می کند. جنایت او نفی حق است و در نتیجه اثبات حق که توسط خود جنایتکار برانگیخته شده، بواسطه خود او بر وی تحمیل شده است" .
شکی نیست که در این فورمول بندی مطلب ویژه ای وجود دارد. به این معنی که هگل بجای این که جنایتکار را بعنوان یک "موضوع صرف" و برده عدالت در نظر نگیرد، او را تا حد یک موجود آزاد و خودمختار ارتقاء می دهد. در نگاهی دقیقتر در خواهیم یافت که ایدالیسم آلمانی در اینجا نیز چون سایر موارد، سعی بر این دارد به قوانین جامعه موجود حقانیت متعالی اعطاء کند.
آیا در واقع این یک توهم نیست که این انتزاع " اراده آزاد" جایگزین فردی شود با انگیزه های واقعی و وضعیت های گوناگون اجتماعی که بر او سنگینی می کند؟ و یکی از کیفیت های انسان جایگزین خود انسان شود؟ این نظریه که مجازات را نتیجه اراده خود جانی می بیند، در نهایت چیزی نیست مگر همان اصطلاح متافیزیکی (ماوراءطبیعی) قدیمی (قانون قصاص)، چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان. بدون تشبت بشرح و تفسیر بیشتر، مجازات چیزی نیست مگر وسیله ای برای جامعه جهت دفاع از خود در برابر تمامی آن چیزهایی که شرایط موجودیت آن را نقض می کند. حال خصلت آن هر چه می خواهد باشد.
این چه جامعه رقت انگیزیست که وسیله ای برای دفاع از خود جز جلاد نمی یابد و تازه بخود جرئت می دهد از طریق صدای "روزنامه مهم جهان" اعلام کند خشونت وی یک قانون طبیعی است!
ام.آ.کتله در اثر بسیار عالمانه و ارزشمند خود: «انسان و استعدادهایش» می گوید: "ما بودجه قابل ملاحظه ای را به انتظام وحشتناکی به اداره زندانها؛ بازداشتگاهها؛ چوبه های دار ... اختصاص می دهیم. ما حتی می توانیم پیش بینی کنیم که چه تعداد افراد دست خود را به خون آیندگان آلوده خواهند کرد و چه تعداد جاعل مسموم کننده خواهند بود؛ تقریبا به همان گونه که می توانیم تعداد زاد و ولد و مرگ و میر سالانه را پیش بینی کنیم.
ام.آ.کتله در یک جدول احتمالات منتشره در سال 1829، بادقت حیرت انگیزی نه تنها انواع که طبیعت و علت جنایات متعددی در فرانسه را برای سال 1830 پیش بینی کرد و این را که مقدار میانگینی از جنایات در میان بخش معینی از یک جامعه در کل نتیجه اوضاع و احوال جامعه بورژوازی معاصر است و نه آنقدرها حاصل نهادهای ویژه شناسی آن کشور را می توان از جدول زیر که توسط کتله برای سال های (24-1822) عرضه شده، مشاهده کرد.
از تعداد صد جانی محکوم امریکا و فرانسه جدول زیر به دست می آید.
سن فیلادلفیا فرانسه
------------------------ --------------- ---------------
زیر بیست و یک سال 19 19
بیست و یک تا سی سال 22 35
سی تا چهل سال 23 23
بالای چهل سال 14 23
------------------------ ---------------- --------------
جمع 100 100
بنابراین، اگر جنایات با چنین درجه بالایی از نظمی چون نظم پدیده های مادی (فیزیکی)؛ چه درکمیت و چه درگوناگونی (رده بندی آن)؛ درج می دهید، چنانچه کتله اشاره می کند. "دشوار بتوان تضمین کرد که کدام یک از این علل (جهان مادی و نظام اجتماعی) تاثیر منظم تری دارند". آیا لازم نیست در مورد وسایل تغییر آن نظامی که تمامی این جنایات را تولید می کند، عمیقا اندیشید؛ تا این که آهنگ ستایش درباره جلاد سر دهیم؛ همان جلادی که با اعدام یک دسته از جنایتکاران، جارا برای افراد بعدی باز می کند؟
به نقل از «پیکارگر»، شماره نهم، منبع: «کتاب جمعه»، شماره دوم و چهارم، ترجمه: خاور
همونطور که میبینیم شما گفتید که ما دینمون اسلامه !!! و باقی جملات!!! اتفاقاً درک نکردم ربط دین اسلام رو !!!
بدیهیه که طرف ضربه روحی میخوره ، همونطور که اگه یکی شما رو با 6 تا ضربه جاقو پخش زمین کنه ضربه روحی میخورید!!!
در کشوری مثل انگلستان شوهر یک دختر بدون رضایت بهش نزدیک بشه باید دیه بده!!(حالا بماند قضیه تمکین و این ها که در قوانین کشور داریم...)
خب من میگم ضربه روحی درست ... اما دلیلی نداره یک فردی که بهش تجاوز شده ، آبرو حیثیتش و ... بره!!!
اگه دلیلی داره بگید؟
ناهید ... شما برای ارائه دلیل فقط از حرف های یک دکتر مسلمون ایرانی و کتاب مقدس استفاده کردید
!که دوستان هم خیلی به مذاقشون خوش اومد!!!
اما من از حقوق دان ها و افراد بزرگ تاریخ جمله میگم چون مغایر با کتاب مقدسه ...
مهم نیست جملاتشون... حرفهاشون و...
:د
× البته بحثی نمیمونه چون کتاب مقدس میگه....
! :)
حرفی نمیمونه
+آخرین پست