من اگه خلافکار بودم...

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Mrs.Clever
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
زن یکی از این رییسای یه باند بزرگ مواد مخدر...عه این بی رحما ها...خودمم قاتل ....جووون اصلا:////
از این زن هارا....
البتع الان هارم:/
 
بمب می ذاشتم تو یه ساختمونی ک واقعا ازش متنفرم ...
 
شکنجه گر :|
البته احتمالا اگه دنیا وارونه میشد منم‌ میتونستم شکنجه‌ گر باشم ...
تصور شکنجه هم دل خراشه

از هکرا خوشم میاد :)
و راننده ی خلافکارا :)
و سرپرست جوجه خلافکارا :) یعنی درواقع مواظبشون باشم و یادشون بدم...
 
دلم میخواست قتل انجام بدم...قتل های زنجیره ای.. افراد سیاسی یه کشور رو به قتل برسونم!:D:-"
بعد تهش وقتی پلیسا دستگیرم کردن،یه قرص بخورم و تمام!:D:)):-"
 
اگر حدود 300 سال پیش بودم دزد دریایی میشدم مثل جک اسپارو:D:D
ولی الان اول دزد و قاچاقچی چون هیجان داره
ونهاینا جنایتکار مشاور مثل جیم موریارتی:D
 
هکر خلافکار می شدم:x
حیف ک از کامپیوتر و سیستم در حد روشن خاموش کردن سر در میارم:-":-":D
 
اگه خلافکار بودم برای معالجه بیماری میرفتم آلمان. بعد که مردم ازم شکایت کردن یواشکی از بیمارستان فرار میکردم بر میگشتم کشورم.:D

پ.ن: هرگونه تشابهی در این داستان کاملا تصادفی است:D
 
خیلی دوست دارم یه موتور مثن از کنار ماشین رد میشه یهو درو باز کنم بخوره به موتوریه بیفته زمین بعد وسایلشو بردارم :|
یا ماشین بردارم تو خیابون مردمو با ماشین زیر بگیرم پلیس بیفته دنبالم :|
عاره عاره همون GTA طور :|
 
یکیو با تیر میزدم بعد عکس خونین و مالینشو میفرستادم برای خونوادش!:))
به وسیله این شکنجه روحی،ثابت میکردم هرکسی فقط «یک روز بد» با دیوونگی و بدجنسی فاصله داره!
* کمیک «جوک کشنده» از مجموعه بتمن
 
هر خلافی که جیسون استاتهام میکنه. ((:
 
دلم میخواد مثل سریع و خشن با ماشین دزدی کنم چیز جذابیه ! باهر مدل ماشینی هم شد شد مشکلی نیست
 
آخرین ویرایش:
با توجه به پیش زمینه ام احتمالا میرفتم بچه پولدارا و آقازاده ها رو می دزدیدم مجبورشون میکردم یه مدت مث ندارترین آدما زندگی کنن،بعدشم بایدحتما یه مقدارقابل قبولی از پولشونو‌ میدادن واسه اونا
کلا یه دارودسته عیاری راه می انداختم
 
قطعا آدم کش میشدم :)) :|
فرض کن هر کی رو اعصابت هست رو بزنی بکشی 8->
چون به سری فیلم Saw هم خیلی ارادت دارم احتمالا با همون روش ها هم میکشتمشون.
 
آخرین ویرایش:
اگه خلافکار بودم اول همه اونایی که دوست داشتم رو میکشتم که نه نقطه ضعفی داشته باشم نه اهرم فشاری ! بعد شروع میکردم به حکمرانی !
 
1-
من یکی فانتزیام اینه که رئیس یه باند مواد مخدر عاشقشم شه، از اون مردا که خوشتیپن یه سیگار برگ رو لبشونه جذابن و یه کت یا بارونی بلند مشکی میپوشن با یه کلاه مشکی-_-
پ ن : حتی فکرشم اعذابه -_-
بعد منم وارد باند میشدم و اینا:/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2-
ولی یکی دیگه!
دوستداشتم یه خلافکار دیوونه باشم...
یه خلافکاری که شخصیتش بیشتر رو مخه تا خلافاش...
خیلیا رو میکشتم اونم با زجر
 
من اگه می‌تونستم کل برق مملکتو قطع می‌کردم ...! اگه یه ماه برق نباشه یه عده کثیری عادت میکنن به زندگی بدون برق و یه عده قلیلی هم ایده‌های نابی می‌زدن ... :-"
 
Back
بالا