من اگه خلافکار بودم...

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Mrs.Clever
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
من اگر خلافکار بودم هانیبال لکتر رو میذاشتم تو جیبم:D
من اگر خلافکار بودم قطعا پلیسی میبودم که مسئول پیدا کردن خودم میبود:-?:D;):-"
خلاصه باید خیلی فک کنم روش;;)

من اگه خلافکار بودم خودم نمیرفتم وسط پدرخوانده(هاها مادرخوانده) میشدم

من اگه خلافکار بودم حتما تو کار جعل جواهرالات و نقاشیا میزدم:x
 
آخرین ویرایش:
من اگ خلافکار بودم
سیستم سایپا رو هک میکردم
تا مدتی هر کی میومد پراید سفارش بده باهاش منطقی چت میکردم بیخیال شه:|
 
ولی من دوست دارم تروریست میشدم.
دوست داشتم توی نیروگاه های سراسر یه کشور خارجی بمب گذاری میکردم. بعد هم نوبت به سدهای آبشون می رسید ,همه رو آلوده میکردم و بعدش تازه نوبت مسئولین سیاسیشون میشد,با ناپدید شدن مسئولین سیاسی و بدون اطلاع از این که زنده هستند یا مرده کسی نمیتونه جایگزینی انتخاب کنه و در نتیجه تا مدت ها کسی نیست که اوضاع رو سر و سامون بده>)>)>):-"
 
اگه خلافکار بودم اکیپی میرفتیم ملتو اسکل میکردیم پولاشونو کش میرفتیم بعدم میرفتیم از ایران
 
ولی من دوست دارم تروریست میشدم.
دوست داشتم توی نیروگاه های سراسر یه کشور خارجی بمب گذاری میکردم. بعد هم نوبت به سدهای آبشون می رسید ,همه رو آلوده میکردم و بعدش تازه نوبت مسئولین سیاسیشون میشد,با ناپدید شدن مسئولین سیاسی و بدون اطلاع از این که زنده هستند یا مرده کسی نمیتونه جایگزینی انتخاب کنه و در نتیجه تا مدت ها کسی نیست که اوضاع رو سر و سامون بده>)>)>):-"


داشتم فک می کردم ایده هامو چجوری بنویسم که اینو دیدم
 
ولی اگه واقعا میخواستم خلافکاری باشم که به روحیه ام بخوره احتمالا از اینایی میشدم که تیمی میرن نقش بازی میکنن به یه جایی نفوذ میکنن(مثلا یکی نقش وکیل بازی میکنه یکی هم نقش زن/مردی که میخواد از همسرش جدا شه، بعد وارد یه ساختمون حقوقی میشیم، از قبل راهای ورود به اتاق هدفو چک کردیم، بعد میریم داخل با انجام یه عملیات، یه سری اطلاعاتو کپی میکنیم و قبل از بزنگاه(خب بالاخره باید تایم محدود باشه واسه هیجانش) میزنیم بیرون و هیچ کس هم بهمون شک نمیکنه ولی از یه جایی به بعد مجبور میشیم بدویم سوار ماشین شیم و فرار…)

پ.ن.:ایده اش از یه سریال بود، خلاصه یه چیزی تو همین مایه ها:D
پ.ن. تر:البته که عشق تر از مایکل اسکافیلد خلافکاری نداریم:x
 
من دوست داشتم مثل جوکر بودم
یا موریارتی)اندرو=P~) رو بیشتر دوست داشتم،روانی باهوش
بعد هی پیام بزارم
Miss me?


_____
×محدثه: البته اون کارای موریاتی نبود، خواهرشون در پس پرده پلنر بوده :-"
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
ترکوندن کل کره ی زمین با بمب اتمی!
احتمالا ما 10 تا بازمانده ی این اتفاق تو سفینه اپلو 12 نشستیم داریم دادگاه بازی میکنیم!
 
من اگه خلافکار بودم قطعا آخوند میشدم (ترجیحا امام جمعه) و به همین خاطر یه روز محاکمه میشدم
 
خب اگه خلافکار بودم میرفتم دزدی باغ وحش ها هر چی پول داشتند بر می داشتم و در همه ی قفس هارو باز میکردم و حیوان هارو به جنگل منتقل میکردم
 
در ولمی پایین :
اگه من خلاقکار بودم یه بنیادی به اسم یتیم خونه میزدم برا بچه های کشور های فقیر پرجمیعت بعد اعضای داخلیشون رو تو بازار سیاه میفروختم بعدم انسان های مهم رو از همون جا پیدا می کردم همین فرمون می رفتم مثلا فروش مواد و سلاح البته تو یتیم خونه سعی می کردم بهشون خوش بگذره و وقتی یکی رو می بردم به عمل مثلا می گفتم می بریمت پیش خانواده ی جدیدت
هم باعث میشم بچه ها تا اخر عمر زندگی خوبی داشته باشن هم مرگ راحتی بهشون در نظر می گیرم هم پول خوبی درمیارم تازه مردنم به خیر یادم می کنن :)) هم ارتباطات خودم رو با افراد تاثیر گذار زیاد می کنم
در ولمی بالاتر سعی می کردم کل انسان هارو بکشم و فقط ۳میلیون نابغه رو نگه می داشتم +۵۰۰هزار نفر برای موش ازمایشگاهی نابغه ها از نژاد های مختلف +۵۰۰هزار نفر هم اون ورزش کارای قوی برای کارگر نابغه ها شدن
بعد اگه اونجا جایی داشتم می موندم مثلا رهبر جامعه اینا اگه هم یکی بهتر از من بود نمی دونم... شاعرانش این میشه که باید خودکشی می کردم ولی خب احتمالا اونو هم می کشتم باز رهبر من میشدم :))
 
من اگه خلاف کار میشدم قطعا میرفتم خارج از ایران دلال اسلحه میشدم.چنتا خالکوبی ریز رو دست چپم موهامو در حد ۵ سانت بلند میکردم دورشم سایه میزدم همیشه لباسای مشکی میپوشیدم ی موتور سی بی ار ۱۰۰۰ (موتور سنگین) هم مینداختم زیر پام.
کل کارامو مخفیانه انجام میدادم و تو جامعه یک شخصیت کاملا عادی جلوه میکردم
 
تغییر چهره میدادم و خودمو شبیه دشمنم (بچه مثبته) می کردم .چند تا خلاف سیاسی انجام میدادم که برای گرفتنش کافی باشه.بعد میرفتم خارج مثلا آمریکا که یه خلافکار گنده تر از من عاشقم بشه منم بهش شکست عشقی بزنم و از اون کشور می رفتم یه جای دیگه .با اون شکست عشقی بزرگ ،خلافکاره معتاد شدید میشه و از پا می افته. تو اون جای جدیده مثلا آفریقا گنج بزرگی پیدا میکردم و همه رو به ساکنانش می بخشیدم بعد شب که خوابیدن ازشون میدزدیدم و از اون قاره هم فرار میکردم میرفتم اروپا .میرفتم کشور روسیه شهر سن پترز بورگ(یه جا که به ایران نزدیک باشه) که رتبه ۱۹۷ در امنیت رو داره.اونجا هم ترس و وحشت راه مینداختم و با یه پرواز برمی گشتم خونمون .رو تختم ولو میشدم ،یه نفس عمیق میکشیدم و میومدم سمپادیا:))
 
سعی می کردم بهترین خلافکار باشم
هرکسی تو هر کاری که میکنه باید بهتین باشه
حتی خلافکاری
 
احتمالا شخصیتی مثل جیگساو پیدا می کردم :))
 
آخرین ویرایش:
بعضی از لاشخورایی ک هممون میشناسیم و خون خیلیارو کردن توو شیشه میگرفتم میکردم توو قفس شیرای گرسنه!!
مخصوصاً اختلاسگرا...
پولاشونم یک دهمشو برمیداشتم برای خودم،
بقیشم تقسیم میکردم بین مردم...
 
Back
بالا