پاسخ : خودکشی !
دلائل اصلیِ شیوع خودکشی در جهان – ۱
برگردان: ونداد زمانی / مجله مرد روز
در طی نیم قرن گذشته میلیونها انسان در سراسر جهان قربانی خودکشی شده اند. از سال ۱۹۹۹ هر سال بر تعداد افرادی که در امریکا خودشان را می کشند افزوده شده است. این پدیده مختص امریکا و کشورهای غربی نیست. در سال ۲۰۱۰، خودکشی بالاترین رقم دلیل مرگ در جهان را به خود اختصاص داده است.
سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده است که از جنگ جهانی دوم به بعد، خودکشی ۶۰ درصد بیشتر شده است. این حقیقت که هر ۲۵ اقدام برای خودکشی فقط یکی شان منجر به مرگ می گردد حکایت از رشد غیر مترقبه حس و اندیشه مرگ در زندگی بشر معاصر دارد.
از نظر Thomas Joiner استاد دانشگاه ایالتی فلوریدا و جمع بزرگی از محققین و تحقیقات شان، بشر قدم به دوران تاریکی گذاشته است که « خودتخریبی» به شکلی فراگیرتر از همیشه گریبانش را خواهد گرفت.
توماس جوینر یکی از چهره های مطرح در زمینه تئوری های مربوط به دلائل خودکشی در بشر، از نزدیک با این سم مهلک آشنا است چون در کمال ناباوری شاهد خودکشی پدر ۵۶ ساله اش بوده است.
او با تمام وجود معتقد است که: «سزاواز هیچ انسانی نیست که در تنهایی و با فکر اینکه نبودنش بهتر از بودنش است در کوچه پس کوچه های جوامع بشری خودکشی کند»
به نظر می رسد تجربه شخصی و بسیار وحشتناک از دست دادن پدر از یک طرف و اراده عظیمِِ یک ذهن علمی در طی ۲۰ سال گذشته، حامی او بوده است تا بتواند به این معما پاسخ دهد که چرا انسان با دست خودش به زندگی خویش پایان می دهد؟ در چه لحظه مشخصی به این تصمیم می رسد و چطور می تواند از نظر روحی و روانی جرئت پیدا کند که دست به این عمل بزند؟
رسیدن به یک جمعبندی در باره خودکشی توسط توماس جوینر همزمان بوده است با گزارش مرکز ملی کنترل بیماری ها که ضمن ارائه آمار خودکشی ها اعلام کرده است که این پدیده تبدیل به یک نگرانی رو به افزایش در باره سلامت عمومی شده است. اعلام زنگ خطری که موج جیدی از مباحث مربوطه را در رسانه ها و مراکز تحقیقاتی دامن زد.
او معتقد است که با وجود انکه نمی شود از تاثیرات عواملی چون مشکلات اقتصادی، بیکاری، شیوع یک رفتار و واکنش در یک نسل مشخص، کهولت سن یا ماجراجویی و احساسات جوانی غافل شد ولی جوابگوی شیوع این پدیده نیستند. خودکشی با کنترل اسلحه موجود در دست مردم ،ایجاد جامعه دلبازتر که تعامل بیشتری نسبت به تفاوتها دارد و با ایجاد شغل نیز ریشه کن نخواهد شد.
از دید توماس جوینر، زلزله اجتماعی عظیمی که در جهان معاصر در شرف وقوع است برای شیوع خودکشی ها شتاب جدیدی را فراهم کرده ست. به نظر او مواجه شدن با رشد افسردگی، بدیمنی های پی در پی در جامعه، تمایل به سمت پوچی و نیستی و تن دادن به مرگ از راهای غیرطبیعی نیاز به یک شیوه جدید تحلیل و بررسی دارد.
پروفسور محقق امریکایی در قدم های اولیه به سراغ انواع شرائط که ریسک خودکشی را بالا می برند و به طور سنتی و تلویحا پاسخی است برای دلائل خودکشی نظیر مشکل خانوادگی، شرکت در جنگ، افسردگی، اذیت جنسی در کودکی، شاهد خودکشی دیگران بودن، تنهایی، خشم، اعتیاد، بیکاری، احساس پوچی، طلاق، بیوه شدن، غم از دست دادن فرزند و .. می رود اما برای شیوع خودکشی جوابی پیدا نمی کند.
دلائل اصلیِ شیوع خودکشی در جهان – ۲
برای Thomas Joiner استاد دانشگاه ایالتی فلوریدا بیش از هر چیز این سئوال مطرح بود که چرا «خودتخریبی» به شکلی فراگیرتر از همیشه، گریبان بشر را گرفته است. شیوع خودکشی، از نظر وی نمی توانست بر اساس دلائلی باشد که به طور سنتی، بشر بر روی آنها انگشت گذاشته بود. برای این محقق آمریکایی، تلخی بهت آلودِ خودکشی پدر خودش، انگیزه بخش شیوه های جدیدتری از پاسخگویی شد.
در کنار سئوال ابدی که خودکشی پدرش عملا در برابر او قرار داده بود، آمار جهانی خودکشیِ نزدیک به نیم میلیون انسان در ۱۰ سال گذشته نیز در روبروی او قرار داشت. در خود امریکا، امسال رکورد خودکشی باز هم شکسته شد و به ۴۰ هزار نفر رسید.
از جمله تغییرات اساسی در شبکه رو به گسترش «خود تخریبی»، افزایش درصد خودکشی در بین میانسالان است. به طور سنتی، جوانی و پیری انگیزه های قویتری برای پایان بخشیدن به زندگی فراهم می کردند ولی افزایش درصد خودکشی در سنین ۴۵ تا ۶۴ ساله که همواره موفق ترین و با ثبات ترین دوره زندگی بشر می باشد زنگ خطری است که بی شک ضرورت شکل گیری شیوه های بررسی جدیدتر را می طلبد.
خودکشی بالاترین سهم مرگ و میر چهل ساله های سفیدپوستِ طبقه متوسط کشورهای ثروتنمد را داراست. ارقام خودکشی در زنان موفق و مدیر نگران کننده تر است. خودکشی برای زنان سفیدپوست طبقه متوسطِ دهه سی سالگی، دلیل اصلی فوت است و زنان دهه چهل ساله ها، تقریبا سهم مرگ و میر ناشی از سرطان سینه و خودکشی شان به یک اندازه است.
آمار جمع اوری شده در طی ۸۰ سال گذشته در باره تغییر و تحولات مربوط به روند خودکشی در طبقات و سنین مختلف توسط جامعه شناس دانشگاه Rutgers خانم Julie Phillips، گویای این حقیقت ترسناک است که همه کسانی که بعد از سال ۱۹۴۵ به دنیا آمده اند شانس خودکشی در آنها بالاتر از دیگران خواهد بود و دقیقا به همین دلیل، رشد بیسابقه خودکشی در ۱۰ سال گذشته را شاهد هستیم و مهلک تر اینکه،، شیوع فوق، هر ساله از گستردگی بیشتری برخوردار خواهد بود.
توماس جوینر ضمن مجهز بودن به آمار هر لحظه دقیق تر شونده جهانی است که قادر گشته است به یک فرمول جدید دست یابد که در برگیرنده و پاسخگوی همه عوامل و موج های تغییر و تحولِ مربوط به خودکشی باشد. توماس جوینر ضمن وقوف کامل بر همه اسناد ثبت شده، تحقیقات و حتی اشاراتی که در ادبیات و هنر ۲۰۰ سال گذشته در باره خودکشی عنوان شده است به سراغ سئوال هایی رفت که او را از تکرار پاسخ های یک سویه و حتی توهین آمیزِ نظریات کلی افرادی چون فروید دور نگه دارد.
در نیمه اول قرن بیستم، بر اساس تاثیرِ اندیشه فروید*، احساس « گناه»، دلیل اصلی خودکشی عنوان شده بود. به نظر فروید میل به خودتخریبی واکنشی بود به اعمال خبیثی که بشر نسبت به دنیای بیرونی از خود بروز می داد و شرم و گناه ناشی از آن، به طور ناخودآگاه به انتقام از خود و خودتخریبی می انجامید. توماس جوینر نمی توانست اندوه مرگ پدرش را با این توهین پاسخ دهد که شاید پدرش به خاطر شرم ناشی از « خود ارضایی» خود را تسلیم مرگ کرده است.
برای توماس جوینر مهم بود که بداند چرا از هر ۵ بار سوء قصد برای خودکشی، چهار بار آن توسط زنان صورت می گیرد ولی از هر ۵ خودکشی چهار تای آن مردان را به کام مرگ می کشد؟ اگر زندگی در شهرها و دنیای سیمانی محرک خودکشی هاست پس چرا آمار خودکشی در پارکها و مناطق طبیعت بالا است؟ چرا در دوقلوها و جوامع دیاسپورا نظیر سیاه پوستان امریکا، درصد خودکشی کمتر است؟
او می دانست که صدها دلیل و شرائط می تواند انگیزه بخش خودکشی ها باشد. او می داند که دلائل بالابرنده ریسک خودکشی آنقدر عمومی است که می تواند شامل همه انسانها گردد. او می داند که فکر خودکشی به ذهن بخش بزرگی از بشر خطور می کند و از میان آنها فقط نیم درصدشان، بدن شان به تخت اورژانس می رسد ولی چرا؟
هیچکس از خودکشی مصون نیست – ۳
برای توماس جوینر، مسیر بررسی و بازبینی دلائل خودکشی با مرگ غیرقابل پیشبینی پدرش شروع شد. او به لیست بلندبالای عوامل ایجاد کننده خودکشی که برای همه آشناست بها داد. به توجیه فروید از نقش گناه و انتقامِ ناخوداگاه انسانها از طریق خودتخریبی با خبر بود. از تاثیر جامعه و شرائطی که افکار مرگبار را دامن می زند هم غافل نماند. از نقش بیماری های روحی و ضربات روحی دوران کودکی هم اطلاع کافی داشت.
ولی با وجود این واقعیت ها، هنوز برای تصمیم پدر آرام و موفق خود برای پایان دادن به زندگی اش و بویژه شیوع خودکشی در چند دهه گذشته، توجیه منطقی نتوانست پیدا کند. او تردید نداشت که هیچکدام از تئوری های اصلی در باره دلائل خودکشی، جوابگوی معمای این پدیده نیست.
پروفسور دانشگاه فلوریدا پس از صرف اوقات بسیار برای مطالعه و تجربه کار با بیماران روحی روانی و بستری شدگان بازمانده از سوء قصدهای نافرجام، به یک باره به این پاسخ ساده اولیه برای پایه گذاری تئوری خود رسید:« آدمها خودکشی می کنند چون هم می خواهند و هم می توانند». او وقتی با موشکافی تمام، میل به مردن و توانایی تصمیم برای مردن را زیر ذره بین برد توانست مسیر اندیشه و جواب اصلی اش را تنظیم کند.
چهره حقیقی خودکشی از دید توماس جوینر در پشت پرده عجیب و غیرعادی یک ناهنجاری روانی پنهان نشده است. به اعتقاد او، ترکیب سه عامل اساسی که زمینه فراهم شدنش در هر انسان عادی وجود دارد دست به دست هم می دهند تا خودکشی به عنوان یکی از رفتارهای قابل درک و انجام شدنی در هر انسانی تبدیل شود. توماس جوینر به این حقیقت ترسناک رسید که همه انسانها به سادگی می توانند در محوطه خطرناک خودکشی قرار بگیرند. به تعبیری دقیق تر، هیچکس از خودکشی مصون نیست.
سه حلقه اصلی که در یک ترکیب به هم پیوسته، خودکشی را به پدیده ایی روزمره تبدیل می کند می تواند رشد بیسابقه خودکشی را در دنیای معاصر توضیح دهد. در مرحله اول، حلقه اساسی تئوری او توجه اش را معطوف « کمرنگ شدن دلبستگی» کرده است. یکی از سه حلقه در هم تنیده تئوری او، بر روی افزایش تنهایی بشر انگشت می گذارد چون انعکاس عملی اش از دی توماس جوینر، باعث کمرنگ شدنِ میل به زندگی است.
او با زیرکی بسیار تلخی مثال می زند که که همه آدم هایی که به قصد خودکشی وارد محوطه یک پل بزرگ می شوند اگر قبل از رسیدن به نقطه مورد نظر برای پریدن از پل، با یک لبخند ساده و آشنا روبرو شوند مرور دوباره ایی خواهند داشت بر تصمیم شان مبنی بر پایان دادن به زندگی.
منطق ارائه شده جوینر برای حلقه اول دلائل خودکشی بر این واقعیت تکیه دارد که میل به مردن با تنهایی شروع می شود. او ضمن تکیه بر آماری که در پروسه ۱۰ ساله تحقیقاتش گرد اورده، اذعان می کند که، درصد خودکشی، در آدم های متاهل کمتر از مجردین می باشد. افراد طلاق گرفته از ریسک بیشتری برای خودکشی برخوردار هستند و مادرانی که فرزند خردسال دارند میل به خودتخریبی شان کاهش بسیاری می یابد.
به طور مشخص، تحقیقات نشان داده است که مادری با ۶ فرزند به تعداد فرزندانش نسبت به زنی که فرزند ندارد مصونیت بیشتری در برابر خودکشی دارد. مادران شاید به خاطر مشکلات و دفاع از فرزندان شان بمیرند ولی خودتخریی نخواهند بود.
بخش بزرگی از انسان معاصر، به سرعت در حال تنها شدن و از دست دادن دلبستگی و وابستگی به همنوع خود است. ازدواج ها کمتر و در سنین بالاتر به وقوع می پیوندد. فرزندان کمتر و طلاقهای بیشتری در خانواده ها به وجود می آیند.
شعار زمانه ما وابستگی کمتر و فرار از هر نوع تعهد است. راحت و بی دردسر زیستن تبدیل به یک ارزوی همگانی شده است.
به همان نسبت، امنیت اجتماعی کمتر شده است و رقابت برای کار و پیشرفت باعث شده است تا فرصت برای ایجاد روابط عاطفی، همکاری، همدردی وهمراهی کمتر شود. به عبارت صریحتر، یافتن شانه ایی برای تکیه دادن، بیش از پیش نایاب شده است.
بنمایه :
Tony Dokoupil, Suicide Epidemic
He is a senior writer at Newsweek and The Daily Beast
http://www.thedailybeast.com/newsweek/2013/05/22/why-suicide-has-become-and-epidemic-and-what-we-can-do-to-help.html
* http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/914450
http://ccvillage.buffalo.edu/Abpsy/lecture9.html