یک دقیقه به مرگ

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع miena.m
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
می نویسم روی کاغذ
ما امده ایم خاطره ایی بسازیم و برویم
جهان صحنه است نه چیز خاص دیگری
خاطره ات را بساز و برو
بدرود یاران

الف .آشنا
 
درایو D کامپیوتر رو پاک می کنم
 
اشهد بگم بعد یه وویس 50 ثانیه اس از تمام بدهکاری ها و نماز های قضا و روزه های نگرفته ( حالا اونقدرم زیاد نیست ولی خب ) ی سری هم وصیت ب وقف و انفاق می کنم ی یاقیات و الصالحاتی بشه اون دنیا نیم نفس راحت بکشیم
 
اون یه دقیقه رو تو شوک میمونم نمیتونم کاری بکنم
 
اگه به جای یه دقه یک روز وقت داشتم، به تموم اونایی که جرعت نکردم سر صحبت رو وا کنم پیام میدادم
به سنجاب خانوم صورتی
پیام میدادم و تا وقتی سین میکرد ۱ دقیقم تموم میشد، پس قاعدتا این آرزو به دلم میمونه
ولی میتونم تو فکرم یکدقیقه ی آخر زندگیمو باهاش تصور کنم ک با هم میرقصیم
و توی اوج تموم میشم
 
*انهدام مموری گوشی*


نه ولی جدا از شوخی می رم مامانمو بغل می کنم و زار می زنم :))
 
خوشم اومد کسی اینجا به پاک کردن خاطره ی مرورگرا اشاره نکرد
 
با گوشت کوب گوشیمو له میکنم بعدشم رو تخت دراز میکشم و به یه چیز فک میکنم تا موعود برسه!
البته یک دقیقه بیشتر زمان لازم دارم :|
 
میخندم
 
یه دقیقه خیلی کمه ولی...

اگه پیش کسی باشم که دوستش دارم...می بوسمش و تو چشماش نگاه میکنم تا تموم شه همه چی...

فک کنم اینجوری با لبخند میمیرم...
 
به نزدیکترین فرد میگم من انصافا نماز صبح خیلی کم خوندم همشو لطف کن :| :| :|
یه رز میزارم رو سینم،دراز میکشم و رمانتیک بای بای
 
گریه میکنم به حال دوستام خانوادم بچه های متولد نشدم کتاب تست های سفیدم کتونی که نپوشیدمش و میدونم مامانم میندازش دور که جلوی چشمش نباشه و مهمتر به حال خودم و آرزوهای از دست رفتم که حتی قبرم هم تحمل سنگینشو نداره
پ ن :بابا هر چیزی وقتی داره من هنوز بچم انتظار ندارین که کت شلوار بپوشم توی تابوت بخوابم با خورشید خداحافظی کنم
 
خوشم اومد کسی اینجا به پاک کردن خاطره ی مرورگرا اشاره نکرد
چون صفحه ناشناس هست دوست من

اینجام جایی نیست که ادماش ساده باشن
--------------------------------------------------------------------
به دوستم میسپرم کامپیوترمو فرمت کنه رمزشو میگم

برای اخرین بار به اندینگ فصل یک ات ان تایتان گوش میدم
و شاید کارای دیگه
 
آخرین ویرایش:
Back
بالا