برا شیوا وویس میفرستم اون پوشه ای ک عکسای مناسب مراسم ختم و اینارو جدا کردم جاشو میگم کجاس
رمز گوشیمو بلده بره به تمام دوستای مجازیم اطلاع بده
وصیتامم نوشتم جا اونم بهش میگم
دفترچه خاطراتی ندارم به اون صورت اکثرا نوشتمو چند دور خوندم بعد پاره کردم خیالم راحته
میگم اتاقمو دست نزنن
اسباب بازیای بچگیمم حق ندارن به بچه های احمق و وحشی فامیل بدن..به بهزیستی بدن خیلی خوشحال میشم
کارت اهدای عضو دارم اگه مامانم مقاومت کرد چیزخورش کنن
یه لیستم از کسایی ک دوسشون دارم نوشتم
حتی کسایی ک دوست داشتم برای عروسیم حتما باشن(اگه زودتر مردم درواقع )اینارو همراه وصیت نامم بخونن
بعد دیگه اینکه گوشیمو به عنوان یادگاری میدم به شیوا فقط نیافته دست خانواده
خوشگل اینا میکنم میشینم رو مبل پامو میندازم رو پام سرمو تکیه میدم چشامو میبندمو خلاص ^__^(فقط اینجاش ک میخوام داف بمیرم )
+من ک میدونمآخرش ماشین میزنه لهممیکنه
ترجیح میدم خودمو بکشم
میرم تو اتاق توی اب پرتغال قرص حل میکنم
یه طناب دار از اتاق اویزون میکنم
در رو میبندم شیر گازم باز میکنم
میرم بالای دار
قرصمو میخورم
جفت رگامو میزنم
خودمم لحظه اخر دار میزنم
دوستان داستان نوشتن واسه این یه دقیقه. والا خیلی کوتاهِ...تا بیام خدافظی کنم تموم میشه...
دریام دور و برم پیدا نمیشه که مثه فیلم third star تا جایی که میتونم شنا کنم و یه پایان ترسناک و شجاعانه بسازم از خودم...اصن من که شنا بلد نیستم همون تو ساحل هم امکان غرق شدنم میره...
با این اوصاف فک کنم رو به قبله وایسم فقط