ما جهان رو اونطوری که بهمون پدیدار میشه و بقول کانت،از فیلتر های ذهنمون رد میشه،درک میکنیم.
ممکنه این فیلترها جهان واقعی،یا بازم به قول کانت شی فی نفسه رو بهمون نشون ندن،اما در هر حال ما میتونیم اون چیزی که از جهان میدونیمو فرمول بندی کنیم(علم) و اونارو،حتی اگه توهم باشن،بدونیم.
استفاده از فیلتر منطق،این قابلیتو میده که حداقل "جهان پدیدارها" رو بشناسیم اما منطقی نبودن،حتی این اجازه رو هم به ما نمیده.
+بهتره اشاراتی به این موضوع کنم:
دکارت کار خودشو با شک بنیادین تو همه چیز شروع کرد.حتی وجود جهان خارج.ولی این نتیجه رو گرفت:
من میتوانم در همه چیز شک کنم، اما در این واقعیت که شک میکنم، نمیتوانم تردیدی داشته باشم؛ بنابراین شک کردن من امری است یقینی؛ و از آنجا که شک، یک نحوه از حالات اندیشه و فکر است، پس واقعیت این است که من میاندیشم. چون شک میکنم، پس فکر دارم و چون میاندیشم، پس کسی هستم که میاندیشم.
https://fa.wikipedia.org/wiki/رنه_دکارت#.D9.88.D8.AC.D9.88.D8.AF_.D8.AE.D9.88.D8.AF_.DB.8C.D8.A7_.D8.AE.D9.88.D8.AF.D8.A2.DA.AF.D8.A7.D9.87.DB.8C
این کار دکارت،"آگاهی" رو در کانون فلسفه ورزی فیلسوفان زیادی قرار داد.# به این کار دکارت نقدهای زیادی خصوصا از طرف فیلسوفان تحلیلی وارده اما به بحث ما ربطی نداره؛چون شک دکارتی یکی از بدبینانه ترین راه هاست و شماهم گویا بهش علاقه مند شدید!
ادموند هوسرل یکی از افرادی بود که راه دکارتو ادامه داد.حالا توجهتونو به یه متن جالب جلب میکنم:
هر اقدامی برای اثبات اینکه اشیا دارای وجودی جداگانه و مستقل از آگاهی من هستند،ظاهرا محکوم به شکست است.به طور کاملا نمایان و مشخصی،اثبات وجود دنیای خارج غیر ممکن است.
در این مرحله،هوسرل پیشنهاد هوشمندانه ای ارائه میدهد.او میگوید در باتلاق مسائل لاینحل درباره وجود مستقل اشیای خارجی یا موضوعات اگاهی گرفتار نشویم.بدون شک مسلم است که انها به عنوان اشیای شناختنی و مصداق های آگاهی برای ما وجود دارند،فارغ از رگونه وضعیت وجودی که ممکن است واقعا داشته یا نداشته باشند.پس بیایید انهارا به عنوان اشیای شناختنی و موضوعات اگاهی بررسی و ارزیابی کنیم با اطمینان مطلق از اینکه به همین صورت وجود دارند،بدون انکه هیچ فرض دیگری درباره انها داشته باشیم.
میدونیم که در منطق،قانون عدم اجتماع نقیضین داریم که فک نمیکنم نیازی به توضیح دادنش باشه.با این صلاح،به نکته جالبی میرسیم:
استدلال های شکاکان مبنی بر نبود جهان خارج،اینکه نمیتونیم دانشی کسب کنیم و ....خودشون بر منطق استوارن! بنابر این،با شک کردن در اعتبار منطق،یعنی حتی کل استدلال های خودشونم رو آبه! به همین دلیل حتی سرسخت ترین شکاکان هم به منطق معتقدن تا به تناقض نرسن و باطل بودن تناقض،امری بدیهیه.
حال،بازم به اول پیام برمیگردیم! گزاره های منطق نه تنها توهماتمونو پیش بینی میکنن،بلکه "تنها" راه عقل ما برای تفکر هستن؛به همین صورت ما بین سگ و اسب تکشاخ صورتی نامرئی که مفهومی متناقضه،فرق میذاریم. تابحال تونستیم موفقیت های زیادی برای درک چیزهایی که به عنوان انسان،میبینیم و درک میکنیم بدست بیاریم اما بی اعتبار کردن منطق،حتی همینو هم ازمون میگیره.
پس،بهتره حداقل همین جهان توهمیمونو بشناسیم و با پرداختن به چیزایی که هرگز طبق سیستممون نمیتونیم بهشون برسیم،وقتومونو الکی تلف نکنیم تا در نهایت به دیوونگی و خودکشی نرسیم! چون درست مثل اینه که بخوایم با دوربین عکاسی،صدا ضبط کنیم!