اولین بار که عینک زدید

z@r@

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
1,035
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
Ard
سال فارغ التحصیلی
1398
دانشگاه
SBMU
سال پیش خرداد ماه عینکی شدم.نزدیک بین یک و نیم:D
قبل از اون فک میکردم مشکل از ماژیک دبیراس که کمرنگه و ناواضح:-"
 
ارسال‌ها
813
امتیاز
9,026
نام مرکز سمپاد
شهید رجایی
شهر
اسلامشهر
سال فارغ التحصیلی
1400
من دو هفته قبل از مهر عینکی شدم ولی قبل از اون هم همیشه موقع عکس انداختن یا تیپ زدن عینک خواهرم رو ور میداشتم.
وقتی دکتره برگشت گفت چشمات نیمه از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم.:)):D
و اولین بار که عینک زدم فکر کردم دیگه خیلی خوشتیپ شدم و این حرفا ولی دوستان بعدا زدن تو ذوقم گفتن خیلی فرق نکردی.....
 
ارسال‌ها
444
امتیاز
4,523
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک‌خان ۲
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1401
اولین باری که عینک زدم بخاطر اینکه دوربین هم بودم مشکل اساسیم راه رفتن توی خیابون بود:D
انگار پاهام دست خودم نبودن و هر لحظه احتمال داشت نقش زمین بشم=)) ولی الان که ۴ ساله دارم عینک میزنم راه رفتن با عینک برام عادی شده و حالا وقتی بدون عینک راه میرم دردسر دارم:|:D
 
ارسال‌ها
306
امتیاز
7,910
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
سال فارغ التحصیلی
1399
رشته دانشگاه
روانشناسی
مامانم عینکیه،گهگاهی عینکشو همینجوری میزدم ببینم چطوری میشم،اما یبار که زدم اصلا بهتم برد @-)هیچوقت یادم نمیره ،همچی خیلی واضح و شفاف شد(چشام آستیگماتن)هیچی دیگه بعدشم که عینکی شدم
 

آرش.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
366
امتیاز
3,774
نام مرکز سمپاد
شهریار
شهر
شهریار
سال فارغ التحصیلی
1389
اولین بار زمانی بود که پسر خالم عینکی شده بود
یه روز گفت اون خطو بخون چی نوشته، من نتونستم بخونم!
رفتم چشم پزشک با خود همین پسر خالم!
عینک رو بعد چند روز با هم گرفتیم !
به محض اینکه عینکو گذاشتم روی چشمم اولین جمله م این بود:

لعنتی! تو اینطوری دنیارو میدیدیو به من نمیگفتی؟؟
 

mohammadsaleh40

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
294
امتیاز
437
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
گناباد
سال فارغ التحصیلی
1398
مدال المپیاد
کامپیوتر مرحله دوم با کمال تعجب قبول شدم
دانشگاه
پردیس شهید بهشتی مشهد
رشته دانشگاه
آموزش ریاضی
سلام اولین روزمه که عینک رو گرفتم.
بینایی سنجی که بودم به عکس داخل دستگاه که نگاه می کردم واضح نشدش اصلا.
دو تا یک ساعت تونستم رو چشمام تحملش کنم ولی بعد چشمام قرمز می شه و احساس خستگی.
وضعیت نرمال یا نه؟
 
ارسال‌ها
1,081
امتیاز
15,536
نام مرکز سمپاد
-
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1397
سلام اولین روزمه که عینک رو گرفتم.
بینایی سنجی که بودم به عکس داخل دستگاه که نگاه می کردم واضح نشدش اصلا.
دو تا یک ساعت تونستم رو چشمام تحملش کنم ولی بعد چشمام قرمز می شه و احساس خستگی.
وضعیت نرمال یا نه؟
یک روز از صبح بزن تا شب. اگر درست نشد مجدداً مراجعه کن به بینایی‌سنج.
 

Soooofi

کاربر فعال
ارسال‌ها
22
امتیاز
174
نام مرکز سمپاد
استعداد های درخشان منطقه ۱ تهران
شهر
کرج/تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
فیزیوتراپی
کلا زده بود به مخم اساسییی...هروقت عینک رو چشمم بود دنبال عینک میگشتم،حالا تو اون وضعیت مامانم گریه زاری میکرد که چرا اون چشا؟؟چرا چشمای من نه؟؟

ایش!
من عمل نکردم خیارشورم نیستم:|:|:(
 

sa🌙

هیچی دائمی نیس،غیرِ جوهر تتو…
ارسال‌ها
86
امتیاز
1,592
نام مرکز سمپاد
فرزانگان5
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1399
اولین باری که عینک زدم دقیقا رو ابرا بودم
چون اصلا چشام ضعیف نبود و وقتی ام که عینک گرفتم همچنان نبود
نمیدونم چرا اینقد دوس داشتم عینک بخرم وقتی چشام ضعیف نبودن:|
خلاصه خریدم و یه مدت همش میزدم ولی الان هیچ حس خاصی دگ ندارم راجبش!!!!
 

Reyhuneeeh

A Dreamer
ارسال‌ها
236
امتیاز
2,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1400
رفتم ب دوستام گفتم از دیشب ک عینک زدم چشام دیگ درشت نیست:////
یکیشونم برگشت گفت: خب چون دیگ مجبور نیستی واسه دیدن همه چی چشاتو گرد کنی:///
یعنی اولین شکست زندگیم همون لحظه بود...:///
 

2007.1386

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
14
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بروجرد
سال فارغ التحصیلی
1402
رفقا به نظرم وقتی عینک میزنیم از پشت عینک چیز های اطراف کمی کم رنگ تر میشن .امتحان کنید.یا فقط من اینجوری ام!!
 

موازی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
595
امتیاز
15,408
نام مرکز سمپاد
سمپاد شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
RWTH
رشته دانشگاه
مهندسی برق

Dddd

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
60
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۶
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
من اولش خیلی بدم میومد بعد دیدم وای چقدر خوب می بینم بعد کم کم عادت کردم.کلا تجربه حالب و عجیبی بود . البته خیلی وقت ها هم نمیزنمش=))
 

صبایام:)

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
111
امتیاز
960
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
1400
رشته دانشگاه
روان شناسی
من خودم عینکی نیستم ، یه بار عینک دوستمو زده بودم و داشتم قیافه بچه ها رو نگاه میکردم که یهو گفتم : عهههه بیا با این دماغ فلانی رو نگاه کن :-"=))
حواسم نبود که اون همیشه با عینک دماغ اونو میبینه :))
 

JASima

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
143
امتیاز
734
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
مهدکودکی بودمx: حتی یادم میادبرااینک دکتر نبرنم خودمو زدم به خواب=))
 
ارسال‌ها
252
امتیاز
7,594
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد ۳
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
روان‌شناسی
از بچگی عینک دوست داشتم، کلاس چهارم یه عینک نیم و بیست و صدم گرفتم و فقط یادمه تو حیاط نشسته بودم که بابام اوردش و اولین واکنشم این بود که برگای درختارو تونستم متمایز از هم ببینم که خیلی برام جذاب بود :/
تا راهنمایی زیاد عینک نزدم جز سر کلاس تا اینکه هفتم بودم چشمام شد ۱.۵ و دیگه دائم عینکی شدم و بازم اولین واکنشم همون بود منتها این بار تابلوهای تو خیابونو واضح میدیدم، از اون موقعم چشمام تا ۳ اومده بالا ولی مشکلی ندارم باهاش، مثل اینکه دیگه قرار نیست ضعیف تر بشه، عینک و عینک زدنو دوست دارم، یه حس خاصی به عینکم دارم، کلا خوبه :|
 

YekroW

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
107
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
1404
چشام هیچ مشکلی نداشت خودم پوکوندمشون وقتی هم عینک گرفتم چند روز اول ذوق داشتم بعدش دیگه نزدم تا بعد 2سال دیدم چشام خوب شده
 

سیف الدین

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
30
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
نجف آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
کلاس ششم بودم! همیشه آخر کلاس می نشستم! کلاسمان وایت برد داشت و معلم ریاضی ما هم همیشه از ماژیک قرمز استفاده می کرد. بالاخره تصمیم گرفتم که نظرم را در مورد رنگ ماژیک بیان کنم! به معلم ام گفتم خانم! چرا شما هیچ وقت ماژیک تان را عوض نمی کنید! من چشم هایم درد گرفته! ایشان هم در جواب گفت سیف الدین، این رو تازه گرفتم! غر نزن! هیچی دیگه من هم ساکت شدم و تلاش کردم تخته را نگاه کنم.
بغل دستی من یک روز با عینک آمد مدرسه! فهمیدم که عینکی شده! همان روز ریاضی داشتیم. سر کلاس موقع حل تمرین ها به او گفتم چه قدر عینک ات قشنگه و بهت می آید...! دوستم پیشنهاد داد بیا تو هم بزن به چشم هات!
وقتی عینک را زدم دنیا جور دیگری شد! واقعا خیلی هیجان زده شده بودم! چهره معلم، نوشته های تابلو، خط و خطوط روی دیوار ها، نقاشی بچه ها و از همه جالب تر اینکه رنگ ماژیک چه قدر پررنگ بود! اصلا دلم نمی خواست بهش عینک را پس بدم. دلم می خواست باهاش توی حیاط هم می رفتم...! ولی دوستم عینکش را ازم پس گرفت!
فهمیدم چشم هایم ضعیف شده اند. البته طی یکسال! چون وقتی پنجم بودم چشم هایم سالم بود. خیلی ناراحت بودم! وقتی رفتم خونه به مامانم جریان را گفتم. بعد از ظهر هم رفتیم بینایی سنجی! برایم نمره تعیین کرد و عینک ام را تهیه کردم! تا الان شش ساله در جمع عینکی ها هستم. هر سال هم عینک ام قطورتر می شود! علاوه بر نزدیک بین، استیگمات هم هستم و خیلی اذیت میشم. واقعا دلم نمی آید از این چشم های شیشه ای استفاده نکنم(در واقع نمی تونم نکنم) چون واقعا دیدن محیط اطرافم را با تمام زیبایی ها دوست دارم...! در آخر قدر چشم هاتون رو بدونید...!
 
بالا