اولین بار که عینک زدید

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع miena.m
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
من تمام عمرم فقط یه بار عینک زدم
اونم رفتم فقط نمره چشمامو مشخص کنم ازین عینک گردالیای متخصص چشما بود که شمارش تغییر میکنه ، فقط برام زد ببینه نمره رو درست تعیین کرده یا نه و اولین بار بود که فهمیدم میشه فاصله های دورو انقد واضح دید
چشمام ۲۵ صدم آستیگماته فقط میشه بدون عینک سر کرد ولی خب ...
 
من فکر می‌کردم رسول پرویزی در مورد حس و حالش وقتی برای اولین بار عینک زده داره اغراق می‌کنه تو داستان قصه‌ی عینکم
ولی با چیزایی که تو این تاپیک گفتین انگار درست بوده
دلم خواست عینکی می‌بودم:D:D
 
اولین فریم عینکم انتخاب بابام بود اول کلاس دوم بودم گرد و کوچیک و سفید بود میزدم عین دلقکا میشدم:)

احساس باهوشیت بهم دست داده بود و تازه با ماری کوری آشنا شده بودم.وارد کلاس میشدم داد میزدم: راه باز کنین ماری کوری وارد میشود!
چه ربطی به خانم کوری داشت نمیدونم:)

بعد یه مدت فریممو عوض کردم فریم دومم ژله ای بود خیلی دوست داشتم. هی میگرفتم چپ و راست میکردمش آخرش هم دستش کنده شد:)


این فریمی که رو چشممه از کلاس چهارم همینه.

چون همه خانواده عینکی بودن من ناراحت نبودم...
 
من کلا با عینک اوکی بودم
اولا به خاطر ایجاد یه شباهت با مامان و بابام عینک میزدم
بعد از اون متوجه شدن چشمام نیمه جفتش
و خب عینکمو که بر میدارم گاهی حس میکنم خاک نشسته همه جا ولی نه اونقدر شدید ولی این حالت وقتی عینکتو تمیز نکنی هم گاها دست میده
من معمولا عینکم تو مدرسه دست دوستام بود تا قبل از قضیه ی شپش همه امتحانش میکردن
از دوران شپش خیلی خوشم میومد و الانم میاد
چون به لطف شیوع شپش کسی عینکمو نمیگرفت و مجبور نبودم همش تو دلم دست به دامن خدا بشم که نشکنه
و یا به خاطر نه گفتن کسی باهام سر سنگین نمیشد
 
من کلا با عینک اوکی بودم
اولا به خاطر ایجاد یه شباهت با مامان و بابام عینک میزدم
بعد از اون متوجه شدن چشمام نیمه جفتش
و خب عینکمو که بر میدارم گاهی حس میکنم خاک نشسته همه جا ولی نه اونقدر شدید ولی این حالت وقتی عینکتو تمیز نکنی هم گاها دست میده
من معمولا عینکم تو مدرسه دست دوستام بود تا قبل از قضیه ی شپش همه امتحانش میکردن
از دوران شپش خیلی خوشم میومد و الانم میاد
چون به لطف شیوع شپش کسی عینکمو نمیگرفت و مجبور نبودم همش تو دلم دست به دامن خدا بشم که نشکنه
و یا به خاطر نه گفتن کسی باهام سر سنگین نمیشد
اخخخ اره چقد رو مخ بود هرکی می دیدت میگفت بده عینکتو یه امتحان بکنیم
وای اگه یه ابلهی بهش میگفت بهت میاد مگه پسش میداد؟!
 
جالبه!!

من از بچگیم عینکو خیلی دوس داشتم
همیشه میرفتم جلوی جلوی تلویزیون زل میزدم بهش تا چشمام ضعیف شه ولی خب فایده ای نداشت

هفتم و هشتم از شب تا صب روی تختم با نور کمی که از پنجره میومد رمان میخوندم؛اونجا بود که چشمام ضعیف شدن
منم که عاشق عینک!!!
خلاصه که از صب تا شب جلوی آینه بودم

الان بعد ۵ سال هنوزم با عینک خوشگل تر میشم و عینکو خیلی دوس دارم،اما ممکنه به خاطر چشمای ضعیفم نتونم وارد دانشکده افسری بشم:)

اینجوری میشه که دوتا از رویاهای بچگیت با هم نمیسازن!
 
تقریبا اول مهر بود
هیچیوووو نمیدیدم
فک میکردم خوبه عینکی بودن
وقتی که عینکم رو زدم تازه فهمیدم بقیه چطور میبینن:/
ولی خب دردسراییم داره واقن
 
اولین بارکه عینک زدید چی کار کردید یا چی گفتید
تجاربتون رو با ما به اشتراک بگذارید
موقع عینگ خریدن کلی ذوق داشتم
ولی چون چشام زیاد ضعیف نبود وقتی به چشم زدم زیاد تغیری ندیدم ولی بازم ذوق داشتم
 
همیشه خدا آرزوم بود که عینکی بشم.تابستون بود سر کلاس درس علوم بودم ردیف آخر نشسته بودم نوشته های روی تخته تار بودن دانش آموزا هم پسر من یه نفر بین اون همه پسر روم نشد جزوه رو بگیرم از یکی شون بنویسم گریم گرفته بود استاد گفت چرا گریه میکنی گفتم چیزی نیس خلاصه من رفتم دکتر متوجه شدم چشام ضعیفه وقتی عینک رو چشام زدم دنیا یه رنگ دیگه شده بود انگار بچه تازه بدنیا اومده بودم روز بعد با عینک رفتم سر کلاس پسرا متوجه شدن که چشام ضعیف بوده مسخرم کردن گفتن عینکت نیاورده بودی گریه میکردی؟اخ اخ ‍
ولی الان نمره چشام 2.75 شده آرزوم اینه کاشکی مثل قبل چشام سالم بود و دیگه آرزوی عینکی شدن نمی کردم.
"فکر کردن به آرزوها بهتر از داشتن شونه"
 
×فقط از برای اینکه "بماند"
دیروز تکالیف یاسمنو داشتم چک می‌کردم، یه جا ۲۴رو ۲۲ خوندم و یاسمن گیر داد که نه، چشمات ضعیفه
از سر شوخی برداشت چندتا خط کشید رو کاغذ که مثلا چشمام رو بسنجه و فهمیدم که نه، جدی چشم چپم ضعیفه و امروز پیش اپتومتریست رفتم و ۰/۷۵ بود نمر‌ه‌اش:‌))
و من وقتی عینک معاینه زدم روی چشمام، اینطوری بودم که: Wow،چقدر دنیا شفاف شده
 
بنده تابستون دوسال پیش برا اولین بار عینک زدم و همین یه سال پیش دیگه دائما عینک میزنم...
ولی حقیقتا اولین باری که عینک زدم تنها حسی که داشتم این بود:
شتت چقدر دنیا شفافه(((((((((=
 
راستش خیلی مختصر بخوام بگم:)
روزی که داشتم عکس بعضی از بچه هایی که تو سمپاد قبول شدن رو میدیدم ( امتحان خودم نزدیک بود ،پس عضو سمپاد نبودم ) ، با خودم گفتم چرا همه سمپادیا عینکین؟ ( خخخ به کسی برنخوره البتهه)
یه خورده نا امید شدم چون من که عینکی نبودم پس گفتم لابد قبول نمیشم
بعد که امتحانم و دادم دیدم قبول شدم ولی فکر میکردم چون عینک ندارم یه سمپادیه اصیل نیستم خخخخ
تا اینکه آخرای سال هفتم یعنی بهمن بخاطر مجازی بودن مدارس چشمام درد می گرفت و همینطور اشکم می یومد ( اشک ناراحتی نه هااا ، مشکل چشمام بود)
بخاطر همین رفتم چشم پزشکی یعنی دلهوره ورم داشته بود
دکتر کلی چشمام رو با اون دستگاه تست کرد و گفتم بشین رو اون صندلی که جلوش از این تخته های معاینه چشم بود که E دارن..
فکر کردم که الان میخواد ازم تست بگیره..ولی تستش رو با دستگاه کرده بود و فقط رو چشمام لنز گذاشت یعنیی شوکی بهم وارد شداااا گفت چشمات ضعیفه :) با نمره نیم:((( به خودم گفتم حالااا شدی ی سمپادیه اصلی و واقعی :)) بعد یه عینک نیمه گرد طلایی سفارش دادم و الان از عینکین بودنم راضیم هااا ولی عینک نمیزنم:) خخخ
احتمالا الان نمره چشام بالای دو شده نمیدونم به نظرتون تغییر میکنه؟
 
هیچی احساس کردم همه چیز زشت و کثیفه دوستم همیشه عینک میزد حتی وقتی لازم نبود میخواست با کیفیت ببینه اما من با عینک چرک میدیدم متاسفانه
 
اول از همه یه اعترافی کنم
قبل از اینکه واقعا عینکی بشم همیشه دوست داشتم عینکی بشم و عینک بزنم
اولین باری که عینک زدم چون اون عینک فروشی ای که عینکو خریدم تو قسمتی از شهر بود که ماشین نمیتونست بره مجبور شدم تا خونه پیاده برم و چون عادت نداشتم راه رفتن برام خیلی سخت بود و چند بار تو راه افتادم ، کلا خیلی سخت بود برام تا عادت کنم به عینک ولی الان خوبه دیگه :) بعد از 5 سال فک کنم شایدم بیشتر دیگه با هم رفیق شدیم منو عینکم:)
 
وی از همان کودکی دوست داشت تا شخصی عینکی شود و فکر میکرد وقتی عینک بر چشمانش بنهادد،شبیه اشخاص فیلسوف میگردد*_*
وقتی هم که اولین بار عینک را بر چشمانش نهاد،حس خارق العاده ای وجودش را فرا گرفت و جهان به یکباره در نظرش هزار رنگ گشت،اما...
اما از آنجایی که نمیتواند تحمل نگه داشتن عینک بر چشم را داشته باشد،شاید تاکنون بزور 20 بار عینکش را زده و با اینکه هردفعه دکتر کلی نصیحتش میکند آدم نمیشود~_~
منم اصن نمی تونم عینکُ رو چشام تحمل کنم ~_~ فقط وقتی نمی تونم تخته رو ببینم میزنم ~_~
 
همه چی واضح شد.......دنیا جور دیگری میچرخید...... پرندگان اواز میخواندند.... زمین زیر پایم سبز شد :)) .....
اولش خیلی اذیت میکرد سنگینی میکرد...کلن اذیت بودم گذاشتمش کنار ولی دیدم نه!!!تخته دیده نمیشه بهش عادت کردم
ولی ی بدبختی گیر کردم که هر وقت میخوام از پشت چشمی تلسکوپ ی چیزی رو ببینم عینکه دردسر ساز میشه. گاهی وقتا یادم میره صورتم رو نزدیک چشمی میبرم عینکم میخوره بهش و تنظیمات تلسکوپ بهم میخوره باز دوباره درستش کن
و هزار تا مشکل دیگه
 
تمام جهان یه جور دیگه شده بود برام چون قبلش با یکو نیم نمی زدم وهمه میگفتن چقد جوش زدی اینا ومن تو اینه نمیدیدم و... لحظه ای که یه طبیعت زیبا پر جزئیات با عینک دیدم در حالی که قبلش بدون عینک دیده بودم در حال دیوانه شدن بودم در عین حال به این نتیجه رسیدم دنیایی که باعینک تا این حد تغییر کنه واقعا دنیا نیست
آخی اینو اون موقع نوشته بودم ^___^
الان عاشق کیفیتم همیشه روی چشممِ بجز وقتایی که جلو آینه ام ;;) و جوشام رو مخمِ
الان چهره ها از دور بدون عینک یه ترکیب قرم قاط از رنگ هستن
اما مثل خلیلیا بی عینک زیباترم خب :-??
 
چون واقعا از عینک خوشم نمیومد و نمیاد اولین باری ک زدم فقط گریه کردم
اینقدر ک سردرد گرفتم :(
 
چشم‌های من ضعیف هستن و از فاصله‌ی دور نمی‌تونم خیلی خوب ببینم. یادم نمیاد اولین باری که عینک زدم کی بود؛ ولی یحتمل سال نهم بودم که عینک ٠.٢۵ بیتا که اون موقع چشم‌هاش هنوز به این وضع نیفتاده بودن رو به چشم زدم و درخت‌های باغ پشت مدرسه رو نگاه کردم و حس می‌کردم فیلتر HDR روی همه چیز اعمال شده. گذشت و گذشت تا رسیدیم به امسال و خب من متوجه شدم چشم‌هام دیگه واقعا یک چیزهایی رو نمی‌تونن ببینن. فلذا مین‌مین همیشه سر زنگ‌های ریاضی و شیمی و بعضا زیست‌شناسی، عینکش رو بدون این‌که حتی ازش بخوام میده به من و من می‌ذارم روی چشم‌هام و اولین واکنشم بعد هر بار به چشم زدن عینک اینه که میگم: "الان قربان رو با کیفیت Full HD می‌بینم." و قربان لبخندی می‌زنه و من با اون عینک، به وضوح می‌تونم چینی که در اثر خنده زیر چشمش میفته رو ببینم. :‌)
 
من نسبتا تازه عینکی شدم و خب برعکس اکثر آدما همیشه عینکی بودن برام چیز جالبی بود
خلاصه عینک رو زدیم و من متوجه شدم چقدر جزئیات جذابی در دنیا وجود داره ،از خود عینک هم خوشم اومد...
 
Back
بالا