ناراحتی چیکار میکنی؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع خسته!
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
من استرس پیدا می‌کنم دوست دارم یه بحثِ فلسفی رو دنبال کنم -__-
مثلا چند شب پیش مفید 5 ساعت داشتیم حرف می‌زدیم :)) حتی موضوعِ بحث‌م دقیقا مشخص نبود
ولی راضی بودم، هر چند سرِ مخاطب رفت :-"
 
آخرین ویرایش:
ميرم بيرون قدم ميزنم
گاها اشكم در مياد اون وسط
فيلم غمگين ميبينم باش زار ميزنم تخليه شم و بعد دنبال راه حل براي حل علت ناراحتي
 
گريه ميكنم بعد سايلنت ميشم و ساعت ها با موبايلم الكي ور ميرم (: و اصلا نمي تونم بخوابم و گاهي اوقات هم اهنگ گوش ميدم
 
بیخیال دنیا میشم.
در حالی که دوچرخه سواری میکنم، فراتر از روزمره فکر میکنم، آرامش میگیرم و لذت میبرم.
در این حال دیدن برخی ها وجودم رو به وجد میاره
 
گریه میکنم...
راه میرم...
آب یا ی چیزی میخورم...
ی کاغذ خط خطی میکنم....
زنگ میزنم ب ابجیم...
 
کاملا ساکت میشم خیلییییی ساکت و میشینم به کاری ک کردم....
یا شرایطم فکر میکنم....
بعد راه حل هارو بررسی میکنم....
اخر یکیشونو انتخاب میکنم....
و بهش عمل میکنم....
در لحظه حرف نمیزنم
اما بعدش ک کنی اروم بشم
اگه یه فرد قابل اطنینان اون لحظه پیشم باشه
بهش میگم همه چیزو...
 
من ریمیکس آب و آتش دی جی تبا 94 (همش آهنگ شاد هست) رو گوش میدم ناخودآگاه ناراحتیم از بین میره!
گاهی اوقات هم ناراحتیمو روی کاغذ نقاشی میکنم
 
به تنفرانگیزترین حالت ممکن زمانم رو هدر میدم و جالبه (واقعا؟!؟!) که میشینم یه گوشه و نابودیش رو میبینم
 
سعی میکنم خودمو بهتر بشناسم، که عموما از طریق خوندن کتابا و مقالات روانشناسی یا خوندن رمان هایی که شخصیتی توشون شبیه منه اینکارو انجام میدم.
 
میخوابم...:D
هر وقت خیلی خیلی دلخور میشم از کسی یا مشکل بزرگی برام پیش میاد میخوابم،به نظرم توی خواب مغزم فرصتی داره تا اون مسایل رو تجزیه و تحلیل کنه و بعد من وقتی از خواب بیدار میشم با ارامش بیشتری میتونم به حل مشکل یا رفع دلخوری فکر کنم و راه حل پیدا کنم.
 
اگه تنها باشم:
نقّاشی - نوشتن(!) - چت کردن یا نامه دادن به یه شخصیت خیالی - رندوم واک تو پارکای مختلف (ترجیحن در صورتی که هوا ابری باشه) - چمباتمه زدن تو یه فضای خیلی تنگ(!) - پیانو - اگه خیلی شدید باشه بخوام کلّن حسش نکنم هم که می‌خوابم :-"
اگه تو جمع باشم:
ازشون جدا می‌شم می‌رم به کارای گروه قبل می‌رسم - اگه تو اون جمع آدم سیگاری باشه می‌رم باهاش مسابقه می‌ذارم هی سیگار بکشیم هر کی زودتر کم اورد(! + من سیگاری نیستم :| ) - دلقکِ جمع شدن(!) - بازیای گروهی(!)
 
وقتی ناراحتم ترجیح میدم تو خونه راه برم یا گریه کنم...
معمولا کم پیش میاد از کسی ناراحت شم ولی وقتی بشم عمرا دیگه برم طرفش این ناراحتی منو نسبن به شخص بی تفاوت میکنه...البته این نوع ناراحتی نوسانیه یعنی عصبانی هم میشم ی چیز بین ناراحتی و عصبانی بودنه...ضربان قلبم میره بالا و صورتم گل میندازه تو خونه هم همه میفهمن من کی ناراحتم..از بس سه میکنم:/
 
میخوابم...
و بعد ک بیدار میشم دیگه کمتر ذهنم مشغول اون داستانه و راحت تر میتونم ناراحتیمو کنترل کنم
 
Back
بالا