ناراحتی چیکار میکنی؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع خسته!
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
فکر کردن

نشستن و فکر کردن
خوابیدن و فکر‌ کردن
قدم زدنو فکر کردن
اهنگ با زبانی که بلد نیستم و متنشو نمیفهمم و فکر کردن
...
 
رانندگی
معمولا سریع
اگ امکانش نباشه نوشتن
 
آخرین ویرایش:
ميرم بيرون قدم ميزنم
گاها اشكم در مياد اون وسط
فيلم غمگين ميبينم باش زار ميزنم تخليه شم و بعد دنبال راه حل براي حل علت ناراحتيچقدر دیر به فکر یه راه حل میفتی! من همیشه عادت دارم اول فکر کنم و اگر راهی پیدا شد که دیگه هیچی همه چی خوبه اما اگه پیدا نشد اینترنت درمانی می کنم.!
 
بیخیال دنیا میشم.
در حالی که دوچرخه سواری میکنم، فراتر از روزمره فکر میکنم، آرامش میگیرم و لذت میبرم.
در این حال دیدن برخی ها وجودم رو به وجد میاره
وای منم ناراحتم می رم دوچرخه سواری به دوستای قدیمیم فکر می کنم!
 
مینویسم
میخوابم...خیلی روش موثریه...حداقل برای من
میشینم دو دوتا چهارتا میکنم...میبینم خیلی جاها بی دلیل ناراحت شدم و حق با طرف مقابل بوده
زنگ میزنم با دوستم حرف میزنم
ترجیحا اصلا گریه نمیکنم...بغض چرا ولی گریه خیلی کمتر،حتی میشه گفت اصلا
بعضی وقتا هم ساکت میشم....دیگه حوصله بحث با طرف مقابل رو ندارم
یه وقتایی هم همه چیز رو وسط بحث ول میکنم و میرم
 
ب تازگی متحول شدم
همچنان ساکت
تنها میرم بیرون قدم میزنم
شعر میخونم
عنقد کتاب میخونم
میخونم
میخونم
که کلا از دنیای اطرافم دورشم
بعد یه نفس عمیق میکشم
یه لبخندمیزنم
از اتاقم میرم بیرون
و به زندگی روزمره ادامه میدم
 
ب نام خدا

کیسه بکس
هندزفری و آهنگ
گریه
فحش توو دلی
خواب
 
دم بچه ها گرم خیلی عاقلانه برخورد میکنید
وقتی از دست کسی ناراحت میشم میرم میشینم سر سوالای هندسه لاینحل، بعد در ادامه تو فکر خودم و با خودم هزارتا نقشه میکشم واسه طرف، زجر کشش کنم؟! بکشمش؟! فقط شکنجه اش کنم؟! چب دلمو خنک مبکنه و نقشه کشیدن شروع میشه و این فکر ها ادامه داره تا یه جایی که کاملا فراموش میکنم و به کل افکار خودم میخندم و بعد منطقی غکر میکنم که واقعا ناراحتی من از دستش انقدری هست که لیاقت این همه عذاب رو داشته لاشه یا نه؟!!
البته هنوز رو نقشه یه نفر دارم فکر میکنم، تا آخر هفته یک ماهش کامل مبشه
و یه چیز دیگه، وقتی شروع میکنی به فکر کردن، انقدر فیلم و کارتون و کتاب یادت میاد که موضوع اصلی فراموش میشه، حتی شده یادم نمیومده واسه چی ناراحتم:D
 
حقیقتش تا حالا فکر نکنم‌هیچ وقت تو زندگیم اونطوری ناراحت شده باشم ولی موقع همون ناراحتیامم از خونه میزدم بیرون و ی مسافت خیییییییییییلی طولانی رو راه میفرتم‌‌ مثلا ۱۵ کیلومتر و شایدم میرفتم باشگاه البته مثنوی معنوی هم خیییلی حال میده خوندنش موقع ناراحتی
 
خودمو غرق فیلم و سریال چیزایی می کنم که حواسمو پرت کنه گاهی اوقاتم کلی سیگار می کشم که هیچکدومم جواب نمی دن البته
اما بعضی اوقات که حوصله می کنم علت ناراحتیمو می نویسمو رو کاغذ و بررسیش می کنم بهتر می شم یکم
 
سعی میکنم با داداشم دعوا کنم یا این که رو تخته وات برد بنویسم و سریع پاک کنم تا کسی نبينه، گاهی اوقات هم موهامو میکشم :-"
 
آهنگ مهراب
راه میرم
آهنگ مهراب
راه میرم

و ادامه دارد تا زمانی ک بغضم بشکنه و یه دل سیر گریه کنم
 
به ناراحت بودن ادامه میدم ...
 
هر کاری کنم ولی قهر مطلق نمیکنم با طرف ... چون ممکنه حتی یه درصد بعد اون دلخوری یا ناراحتی که پیش اومده ، صمیمی تر بشیم حتی بیشتر از قبل !
چون تجربه داشتم و میدونم خیلیا با کات کردن و قهر اروم میشن گفتم!
و اما تو یه کتابی خوندم به اسم "نیمه تاریک وجود" که توش ی راهکار داده بود که با یه چوب بالشت رو بکوبیم !!!
امتحان کردم و چنان میکوبیدم این بالشتو که مامانم فک کرد قتل کردم که اینقد ناراحتم و تارو پود روبالشتی به فنا رفت :|
پس این که هیچی...
اما پیشنهاد میکنم ویس ها و ویدیو های انگیزشی ببینین از اساتید قانون جذب ، عباسمنش و عرشیان فر که محشرن و روح آدمو جلا میدن ;;)
 
آخرین ویرایش:
Back
بالا