شیطنت ها

نظر شما راجع به گول زدن چیه؟

  • انجام دادم.بد نیست.

    رای‌ها: 52 73.2%
  • انجام ندادم.بد نیست.

    رای‌ها: 4 5.6%
  • انجام دادم.بده.

    رای‌ها: 9 12.7%
  • انجام ندادم.بده.

    رای‌ها: 6 8.5%

  • رای‌دهندگان
    71
  • Poll closed .

HHH

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,765
امتیاز
5,480
نام مرکز سمپاد
مدرسه
شهر
کرج
پاسخ : شیطنت ها

من یک بار یک کاری کردم اینجا اولین جایی دارم میگمش حتی به دوستامم نگفتم
یجورایی هم kerm ریختم همkerem ریختم :D

دستم کرمی (keremi)بود موندم کجا پاکش کنم مالیدم صندلی معلم
هیچ کس هم نفهمیده تا حالا
بیچاره داشت میرفت مانتوش لک شده بود (<
 

!!...me

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
411
امتیاز
568
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۲ تهران
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر-نرم افزار
پاسخ : شیطنت ها

ما تو راهنمایی از یه معلمه که جایگزین معلم زبانمون شده بود اصن خوشمون نمییومد ...
بعدش رفتیم آدامس چسبوندیم پشت ِ دستگیره ی در و خورده گچ ریختیم بالای در ... طوری که وقتی درو وا میکنه بریزه رو سرش ... :D
البته خوب خیلی عاقلانه نبود ! چون یوهو معاونمون وا کرد در ُ ... و دیگه دیگه !! :D
 

AMIR7.2

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
171
امتیاز
123
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
رفسنجان
رشته دانشگاه
من...ناسا...عمرا...
پاسخ : شیطنت ها

ما یه بار با بچه ها از اتاق کامپیوتر به کامپیوتر مدیرمون وبهتره بگم به چاپگرش وصل شدیم.... (< (< (<
شیطون گولمون زد...نمیدونم چی شد... :-ss به سرمون زد تایپ کنیم با فون درشت :گ - -
فکر نمیکردیم مدیرمون پرینتر داشته باشه!!!
بعد چند دقیقه اومد در اتاق و به معلممون گفت...اونم که ما بهش میگیم ویروس!!! :D :D
از ما طرفداری کرد و گفت من و هک کردن (; (;
بله....
قصیه ی ما به سر رسید... :D
 

robo94

عــلــــی (مهندس سابق)
ارسال‌ها
781
امتیاز
1,702
نام مرکز سمپاد
دبيرستان شهيد اژه اى
شهر
اصفهان/تهران
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
تـــهـــران (دانشکده فنـے )
رشته دانشگاه
مهندسی بــرق
پاسخ : شیطنت ها

من سر اونایی که شمارم رو ندارم کرم میریزم ... اینقدر گیر میدم تا حاضر بشه زنگ بزنه ..... بعد دایورت می کنم رو یکی دیگه :-"

تابستون با این کارا روز رو به شب میرسونیم B-)
 

!!...me

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
411
امتیاز
568
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۲ تهران
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر-نرم افزار
پاسخ : شیطنت ها

ما سوم کلاً خیلی کلاسمون شر بود (سوم راهنمایی مدرسه معمولی بودم !) ...
معلم زبانمون حامله بود ... :D ( همونی که موقع زایمانش معلم جایگزین آوردن و ما اون بلا ور سرش آوردیم ! :D)
بعد خب بوی اسپری و عطرو ...خیلی اذیتش میکرد ! ...بعد ما یه کلاس کوچیک دم ِ دفتر داشتیم ( طبقه همکف !)
هر وقت کسی پاش میشکست و خلاصه جوری میشد که نمیتونست بره بالا ( یه بار پای معلممون شکست ! :D) کلاسو منتقل میکردن به کلاس ِ دم ِ دفتر !
بعد اتفاقاً ما پای یکی از بچه هامون شکسته بود تو اون کلاس کوچیکه بودیم ! ... بعدش برا اینکه معلمه کلاسه منحل کنه ( یا ببردمون حیاط ) اسپری هامونو خالی کردیم !!
همه رو زدیم تو کلاس !!!
بعدش چون جملگی داشتیم خفه میشدیم جهیدیم تو حیاط ( زنگ تفریح بود !) ... بعدشم که زنگ خورد ریلکس رفتیم سر کلاس ...
فرض کنین !!! 25 نفر همه با هم در حال سرفــــــهـــ !!! بعدش معلممون اومد تو !! گف واسه چی سرفه میکنین ؟!! :)) :O
خلاصه اصن مقاوم بود ! هیچی نمیفهمید از بوی ِ خفه کننده 7 تا اسپری !!
خورد تو حالمون اساســــی !! :D
 

closeman

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,078
امتیاز
6,752
شهر
مشهد
دانشگاه
ازاد:-&quot;&quot;
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : شیطنت ها

سوم راهنمایی که بودم(راهنمایی عادی بودم) من و یکی از دوستام بودیم که فقط کرم می ریختیم....
هیچ وقت یادم نمی ره یه روز بود که من و اون با هم برنامه ریزی کردیم که یه دفعه بریم تو کلاس و بگیم امروز امتحان میان ترم تاریخ داریم جفتمون خیلی جدی وارد کلاس شدیم و گفتیم: بچه ها بد بخت شدیم حیدری همین الان گفت یه ربع دیگه میاد امتحان میان ترم تاریخ از کل کتاب می گیره...همه زدن زیره گریه (< اخ چه حالی داد....چه کارایی که نمی کردیم... :D
 

alex delpiero

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
796
امتیاز
1,215
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی (شعبه دیگری ندارد ...)
شهر
کرج
مدال المپیاد
سال 1388 قبولی المپیاد نجوم مرحله اول ، سال 1389 و 1390 قبول مرحله اول المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : شیطنت ها

به نقل از 4245 :
ما که این چیزا حالیمون نیس !
بیانبگن امتحان پایان ترم دارین میگیم به جهنم ! یه جوری حلش میکنیم ! B-)

اتفاقا این موقعیت ها زیاد پیش اومده بعضیاش هم واقعا امتحان بوده :D
ولی ما دست به دست هم دادیم به مهر امتحان خود کردیم به تفلب آباد :D
استراتژی های پیچید قبل از امتحان ریختیم و ...
اما یه سری ها هم شناخته شدن که اگه بیان بگن امتحان داریم معلومه کرمه یا نه
 

closeman

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,078
امتیاز
6,752
شهر
مشهد
دانشگاه
ازاد:-&quot;&quot;
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : شیطنت ها

بابا بچه ها سوسول بودن تو راهنمایی.... :D
یه بارم پارسال یکی از دوستام عشق رضایا بود و خیلی دنباله شمارش می گشت و بعد از عمری تونسته بود شماره 912 شو گیر بیاره این بنده خدا هم شب وروز زنگ می زد و جوابی نمی گرفت...منم با گوشی خودم بهش اس دادم لطفا دیگه به912 اس نده اخه با اون به دلایلی نمی تونم اس بدم ....(دوستم شمارمو نداشتا...)بعد دیگه این بنده خدا داشت بال در میاورد از خوش حالی....چند روز گذشت دیدم رو دیوار کلاسشون شماره منو تا نصفه نوشته...رفتم بهش گفتم چه خبرا از رضایا؟ اون بنده خدا هم با کلی ذوق و شوق امد و دستشو گرفت رو شماره که مثلا ما نبینیم و شروع کرد به اس ها رو خوندن...بعد از یه ربع که تعریف و تمجیداشون تموم شد وقتی اصل قضیه رو شنید اول باور نکرد تا همونجا یه تک بهش زدم (< بعدشم فوش بارون شدم....اما چقد با بچه ها خندیدیم :))
 

راضيه

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
368
امتیاز
132
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
تهران
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : شیطنت ها

راهنمايي كه بودم رفتم زير ميز بند كفشاي بچه ها رو به هم بستم خيلي ها كفششون رو سر كلاس در مياوردن
بازم تو راهنمايي يه سيستم رو سقف درست كرده بوديم پپونذ ميريخت رو صندلي معلم بار اول ميفهميدن اما نميدونستن بازم ميريزه بعدشم كه ديگه معلومه


خيلي زياده حالا حال ندارم بگم
 

psi-3

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
199
امتیاز
111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
دانشگاه
صنعتی اصفهان
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : شیطنت ها

ما زنگ تفریحا با بر و بکس میرفتیم زنگ می زدیم به مثلا یه رستوران شماره تلفن یه رستوران دیگه رو ازشون می گرفتیم(مردم آزاری)!!
راه خوبی بود برا لج درآوردن بقیه!
 

namak

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
592
امتیاز
353
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
پاسخ : شیطنت ها

يك دفعه رفتيم زنگ زديم رستوران كلي غذا سفارش داديم براي مدرسه به نامه مديرمون :)) :))
اينقدر حال داد
 

آبجي مرضيه

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
649
امتیاز
690
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
دانشگاه
سمنان ---&gt; بهشتی
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : شیطنت ها

او همين سه روز پيش با موبايل از همكلاسيم خاستگاري كردم
 

mohsenbarzegar

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
201
امتیاز
63
نام مرکز سمپاد
qom nodet
شهر
qom
مدال المپیاد
به المپیاد فیزیک علاقه دارم و واسش میخونم
رشته دانشگاه
هرچی خدا قسمت کنه میخونیم
پاسخ : شیطنت ها

پسر دختر خالم 4 سالشه یه بار خیلی اذیت میکرد از جالباسی آویزونش کردم
 

Sampadik

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,666
امتیاز
7,042
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
پاسخ : شیطنت ها

من زیاد کرم ریختم :D
ما از این تفنگ پرتقالیا درست میکردیم وقتی دوم بودیم بعد یه بار زدیم خورد تو صورت معلم :D :D
آخه من دوم خیلی شر بودم..
یه بار دیگه ته کیف معلم زیست نقاشی کشیدیم!
آخه کیفش صورتی بود خیلی تو چشم میزد :))
از اون به بعد دیگه اون کیفو ننداخت!
 

راضيه

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
368
امتیاز
132
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
تهران
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : شیطنت ها

ما قديما مدرسمون پنكه داشت زنگاي تفريح روي پنكه اشغال ميريختم وقتي تو كلاس پنكه رو روشن ميكردن كلاسو اشغال برميداشت
 

*M.M*

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
781
امتیاز
4,463
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : شیطنت ها

یک بار زنگ زدیم به پلیس گفتیم مدرسمون اتش گرفته!!! یک بار دیگه زنگ زدیم اتش نشانی گفتیم مدرسمون دزد برده!!! یک بار زنگ زدیم 115 گفتیم اون جا 110؟؟؟؟!!!! (< (< (<
 

imanjo0n

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
231
امتیاز
163
نام مرکز سمپاد
دستغیب 1
شهر
شیراز
پاسخ : شیطنت ها

برای ما 3 روز اردو توی مدرسه گذاشتن (تابستون ) ما هم تا ساعت 4 بیدار بودیم ، زنگ می زدیم بچه ها ، (اونایی که نیومده بودن ) یه جیغ می ذاشتیم ، بعد یه روضه هم با یه موبایل دیگه می ذاشتیم ، بچه های بنده ی خدا سکته می کردن ! :)
 

mosafer

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
0
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیرجند
پاسخ : شیطنت ها

ما آخر کلاسی ها که 7نفر بودیم گروهی به نام 7تن آل اوباش تشکیل داده بودیم که همه از دست ما کلافه شده بودن به طوری که خانم وردی شکایتمونو به مامانم کرده بود و گفته بود نذارین این کارارو بکنه ولی من گفتم نمیخوام من از دوستام نمیگذرم ولی بعد از اون رابطم کم تر شد خوب بگذریم این 7 نفر تشکیل میشدن از آذر،ریحانه،فائزه،فاطمه،سارا،راضیه و من اوایل سال خیلی بهتر بود .....من و راضیه و آذر به غارتگران مغل مشهور بودیم به خاطر این که در کمال خونسردی وقتی حواس بچه ها نبود وسایلشونو مثل خودکار،پاک کن و...رو میدزدیدیم . یادش به خیر سارا یک پاک کن داشت مدادی بود با راضیه برداشتیم نصف کردیم یک تکه مال من شد و یک تکه مال اون هر چی سارا گشت دنبالش پیداش نکرد بعد ها گفتیم ما برداشتیم....یا یک روزی در ایام امتحانای ترم اول جامدادی فاطمه رو برداشتم که خودکار بردارم آخه تازه خودکار رنگی خریده بود راضیه میخواست از دستم بگیره ندادم خلاصه راضیه بکش و من بکش که یه هو جامدادی بی چاره پاره شد و همه ی خودکاراش پخش زمین شد....



دیگه خجالت میکشم بقیه ی شاهکارامونو تعریف کنم ...
 

mosafer

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
0
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیرجند
پاسخ : شیطنت ها


این مطلب طنز است جدی نگیرید
سلام

امروز میخوام اعترافاتی بکنم و خاطرات دوره ی جاهلیت و راهکار ها و روش ها و طرح کار هامون رو براتون توضیح بدم

بعد از سال اول و دوم که هر کس تنهایی یا توی گروه های مختلف کار میکرد و گروه و ثابت و مشخصی وجود نداشت ما سال سوم یه گروه 7 نفره تشکیل دادیم که مثلا آدم شیم ولی فقط هر کسی خودش میدونست که همچین قصدی نداره

برای مثال قوانینی گذاشتیم که چندتاش رو براتون مینویسم:

دروغ نگیم

غیبت نکنیم

فحش ندیم

توی مدرسه اسم هیچ پسری رو نبریم

در مورد داداش ها و فامیل های مذکر هم هیچ حرفی نزنیم

دخترای خوبی باشیم و کمی هم درس بخونیم

و ........

اسم گروهک رو گذاشتیم هفت آل بقا (از راز بقا گرفته میشه)

اداره و کارگاه ما هم آخر کلاس بود،یعنی آخر کلاس 7 نفر مینشستن که ما هفت نفر بودیم



توی ذهنتون یه هفت ضلعی در نظر بگیرید



از اونجایی که هیچ کدوممون قصد خوب شدن رو نداشتیم گروه ما به یه گروهک مخ زنی تبدیل شد که البته هر جور کار خلافی میکرد ولی کار اصلیش مخ زنی بود

وظایف هر یک از گروه:



فاطمه(و):مدیر گروه و تشکیل دهنده ی گروه که کار نظارت بر گروه رو داشت و همه ی کار ها زیر نظر اون انجام میشد

آذر:راهنمای گروه و متخصص در مخ زنی و مشاور در امور(همه جای شهر شعبه زده بود،با هر کس که میخواست خیلی راحت دوست میشد،همه نوع دوستی هم داشت،از بی سواد و ولگرد تا وزیر نفت،از 8سال تا 38 سال)

سارا:جذب سوژه ،جذب99%سوژه ها و هدف های ما توسط سارا انجام میشد

ریحانه:طراح انواع دروغ ها ....تو این همه سال ما یه حرف راست از زبون این ریحانه نشنیدیم،با دروغاش کار ما رو راه مینداخت و گاهی هم از دروغاش استفاده میکردیم

خودم(راضیه):بررسی خطر های ممکن در هنگام اجراءکار،در صورت امکان حل مشکلات و نابودی خطر ها و در غیر این صورت آگاه ساختن گروه از این خطر ها



فائزه:تایید کننده طرح ها ،هر طرح و برنامه ای که ریخته میشد باید زیر نظر فائزه مورد بررسی قرار میگرفت و تایید میکرد تا به مرحله اجرامیرسید

فاطمه(ح):نکته برداری و ثبت فعالیت های انجام شده و ابداع راهکار های نو

که البته بعد از مدتی فاطمه(ح) از گروه ما انصراف داد و جای خالیش دل همه رو پر کرد

البته کسانی هم بودند که حضور داشتند ولی عضو ثابت نبودند مثل سیما که تغریبا میشه عضو نیمه ثابت به حساب به حساب بیاد

نحوه ی انجام کار:

کار ما بسیار دقیق و حساب شده انجام میشد ،برای مثال اسم های جعلی وجود داشت که باعث میشد تنها اعضا گروه متوجه منظور صحبت کننده بشوند ،به چند تا از این اسم ها توجه کنید:

مطهره

سعیده

الجللاه ،اودین

آخر د

آخر ل

سر

ته

یک چهارم

یک سوم

یک دوم

گزینه ی جوان

و.....

برای اجراء بعضی از فعالیت های فوق تخصصی نیاز به سیم کارت جدید بود و چون بودجه ی ما به خید سیم کارت نمیرسید و مهم تر از اون به زیر 18 سال سیم کارت نمیدادند ما از سیم کارت دوست عزیز و گزامی سیما جان استفاده میکردیم(جا داره همین جا از ایشون قدر دانی و تشکر به عمل بیاوریم)

پاتوق تفریحی ما هم بعد از ظهرای هر پنجشنبه ،زیر زمینی نضیف بود (برای دوستان غیر اینجایی:بستنی فروشی نضیف)البته بعضی وقتا هم کسی حاضر نبود پول بستنی رو تقبل کنه به پارک توحید مراجعه میشد

خونه ی ما هم که ظاهرا خونه ی خودشون بود (جا داره در اینجا ذکر کنم اون پرده ی پذیراییمون رو که اونروز کندند رو من هنوز دارم تو سریش رو میخورم)



من بیشتراز این اجازه ی فاش کردن اسرار رو ندارم :D
 

nima15

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
17
امتیاز
4
نام مرکز سمپاد
شهید حقانی BnD
شهر
بندرعباس
پاسخ : شیطنت ها

ما یه کاغذ آتیش زده بودیم(بعد از امتحان فیزیک بود)یهو ناظم اومد تو گفت بوی سوختنی میا ما هم گفتیم از بیرونه....گفت رو زمین هم خاکستر ریخته اینا از کجا اومده......گفت کار هر کی بوده بیاد دفتر یهو 10-15 نفر بلند شدن مثلا فداکاری کنن که بنده خدا خودش کوتاه اومد(همبستگی به این میگن)
 
بالا