جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

[گیو]

من خود بلای خویشم ز خود کجا گریزم

 

[MRΣZA]

چون شیر به خود سپه‌شکن باش
فرزند خصال خویشتن باش

 

[saba.hjm]

باور کن من اصلا وقت ندارم بهت تیکه بندازم
یا بخوام پیگیر اشتباهاتت باشم!
من یا خیلی دوستت دارم ، یاهم که هیچی
بحث و دشمنی فقط وقت تلف کردنه (:

 

[Kiamehr]

از شیمی آموختم

دوام و پایداری در عشق تنها یک راه دارد و جز این نیست که اگر میخواهی با عشق زندگی کنی باید مانند عناصر از ابتدای پیوند، الکترون و ظرفیت خود را خالصانه و با صداقت ، به اشتراک با دیگری بگذارید.

بسییییییی زیبا:)

 

[Bk_201]

حس خوبیه ببینی یه نفر همه رو بخاطر تو پس زده
واسه ی رسوندن خودش به تو همه ی راهو نفس نفس زده
حس خوبیه

 

[ㅤㅤㅤ]

دنبال کسی باش که دنبال تو باشد
اینگونه اگر نیست، به دنبال خودت باش

 

[Mva]

نیست در دیده ما منزلتی دنیا را
ما نبینیم کسی را که نبیند ما را

 

[Melancholia]

نشست رو فرش خونش،خونش بود از فرش زمین
دیدم رفت زیر سقف لونَش،سقف لونَش بود به آسمون شبیه
سرفه میکرد،صدای ریه هاش میداد صدای داد بی کسی
از گلو پُر، از لب خالی
نالون از نفس بی هم نفسی!

 

[Strawberry]

حکیات خیلیامونه..!

مغزش اونقدر داد زده بود از مویرگ هاش خون میزد بیرون
قلبش اینقدر گریه کرده بود مثل چوب خشک شده بود
ولی هنوزم داشت لبخند میزد...

 

[asal_a]

واسه کسی که یه ذره هم براش اهمیت نداری خودتو له نکن

 

[saba.hjm]

فقط خودت میدونی چی پیش اومد که اون تصمیم رو گرفتی (:

 

[saba.hjm]

شده حس کنی توی حرفات غمه ؟
شده دور شی از خودت از همه؟
شده هرچی میخوایی باشه ولی
بازم حس کنی که یه چیزی کمه (:

 

[MarMari]

دلم می‌خواهد آن‌قدر کوچک بشوم که به قدر یک پرنده باشم؛ آن‌وقت پر بزنم و بیایم پیش تو!
فروغ فرخزاد

 

[saba.hjm]

کاش اینجا بودی ، همین کنار خودم
و من یادم می رفت
که خسته ام
خوابم
ویرانم...

 

[صوراسرافيل]

ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم

 

[anaana251223]

این قلبِ ترک خورده من بند به مو بود
من عاشقِ او بودم و او عاشقِ او بود.

 

[saba.hjm]

سکوتتو بشکن
نگو حرف ندارم
نکن اینکارو

 

[MRΣZA]

اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگمردی و سالاری

 

[چه جالب :|]

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
گر تو را نوح است کشتیبان ز توفان غم مخور

 

[Bk_201]

یه غرور یخی یه ستاره ی سرد
به شب از همه چی به خدا گله کرد
یه دفعه به خودش همه چی رو سپرد
دیگه گریه نکرد فقط حوصله کرد