جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

نون

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
306
امتیاز
2,993
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 4
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1399
تلگرام
می‌زنم هر نفس از دست فراقت فریاد
آه اگر ناله زارم نرساند به تو باد
چه کنم گر نکنم ناله و فریاد و فغان؟
در فراق تو چنانم که بداندیش مباد
روز و شب غصه و خون می‌خورم و چون نخورم؟
چون ز دیدار تو دورم به چه باشم دلشاد؟
تا تو از چشم من سوخته دل دور شدی
ای بسا چشمه خونین که دل از دیده گشاد
حافظ دلشده مستغرق یادت شب و روز
تو از این بنده دل رفته به کلی آزاد


منسوب به حافظ
 

riri

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
14
امتیاز
73
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1407
مدال المپیاد
...
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود ...


گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود

گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه به دستور می شود

گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود

گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود

گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود

گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
ازهرچه زندگیست دلت سیر می شود

گویی به خواب بود جوانی‌ مان گذشت
گاهی چه زود فرصت مان دیر می شود

کاری ندارم کجایی چه می کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود ...
 

majn0_0n

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
170
امتیاز
833
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1408
گر شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من
.
.
.
گر چو فرهادم به تلخی جان بر آید باک نیست
بس حکایت های شیرین باز می‌ماند ز من
.
.
.
صبر کن حافظ که گر زین دست باشد درس غم
عشق در هر گوشه ای افسانه ای راند ز من
 
بالا