جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

Amirhossein_Sa

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
826
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1401
پلک بستی که تماشا به تمنا برسد

پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد


چشم کنعان نگران است خدایا مگذار

بوی پیراهن یوسف به زلیخا برسد


ترسم این نیست که او با لب خندان برود

ترسم این است که او روز مبادا برسد


عقل می‌گفت که سهم من و تو دلتنگی است

عشق فرمود‌: نباید به مساوا برسد‌!


گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر

درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد

احسان افشاری
 

TiaTi

کوچولو..
ارسال‌ها
630
امتیاز
10,010
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1406
شاید ، شاید که ما نیز عروسک های کوکی یک تقدیر بوده‌ایم. ما هرگز از آنچه نمی‌دانستیم و کسانی که نمی‌شناختیم ترسی نداشتیم. ترس، سوغات آشنایی هاست.
هیچ پایانی به راستی پایان نیست. در هر سرانجام، مفهوم یک آغاز نهفته است. و چه کسی می‌تواند بگوید "تمام شد" و دروغ نگفته باشد.
بار دیگر ،شهری که دوست می داشتم. نادر ابراهیمی
 

Amirhossein_Sa

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
826
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1401
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویشتن جز گردی به دامانی نمی بینم

به غواصان بگو کافیست هرچه بی سبب گشتم
در این دریای طوفان دیده مرجانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

فاضل نظری
 

Amirhossein_Sa

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
826
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1401
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم:
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
 

*100RA*

از بچه های بیتوین تو واتر
کنکوری 1404
ارسال‌ها
4,000
امتیاز
19,325
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1404
یک نفر میرسد از راه که ماه پیش نگاهش کم است بر دل من مرحم است دل شده دیوانه او وای وای
یک نفر میرسد از راه که من چشم دلم روشن است صاحب قلب من است اشک منو شانه او وای وای
 
ارسال‌ها
24
امتیاز
880
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1401
| سوفی در مست ترین حالت ممکنش حرف جالبی زد:
که یک شبهایی باید زیاده روی کرد؛
در مستی، در غم، در دوست داشتن
و در هر آنچه که همیشه محتاط بوده ای |
 
ارسال‌ها
1,063
امتیاز
19,027
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
دوست داشتن یه نفر باید اینطوری باشه که:
دستتو وارد روحش کنی و دنبال بزرگترین زخمش بگردی، بعد اون زخم رو با تمام عشق و علاقه ات پر کنی...
 

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,534
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
ما آدم‌ها برای هم نشونه‌ایم.



یه پیام از یه کانال، به دلم نشست
 

Roxan

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
792
امتیاز
10,429
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1405
کدام سوی روم کز فراق امان یابم؟
کدام تیره شب هجر را کران یابم؟
ز تند باد فراقم بریخت برگ وجود
کجاست بویی از آن بوستان که جان یابم؟
زبان نماند ز پرسش هنوز نتوان زیست
اگر بیافتنش را کسی زبان یابم
به هجر چند کنم جان، بمیرم ار یک بار
خلاص یابم، بل عمر جاودان یابم
به جان ستاند، اگر باد گردی آرد ازو
که کیمیای سعادت ز رایگان یابم
ز آفتاب جمالش بسوختم، یارب
کجا روم که از این روز بد امان یابم؟
ستاره سوخته می آید از دلم درهم
چو طالع این بود، آن ماه را چسان یابم؟
چو جان دهم من از آن سو بر، ای صبا، خاکم
مگر ز گم شدن خویشتن نشان یابم
به خواب داد مرا خسرو از لبت شکری
مگر که بوسه بدین گونه زان دهان یابم
 

Amirhossein_Sa

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
826
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1401
صبح یعنی پرواز
قد کشیدن در باد
چه کسی می‌گوید
پشت این ثانیه ها تاریک است؟
گام اگر برداریم
روشنی نزدیک است.....

سهراب سپهری
 
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
ليلا دوباره قسمت ابن السلام شد
عشق بزرگم، آه چه آسان حرام شد

مي شد بدانم اين که خط سرنوشت من
از دفتر کدام شب بسته وام شد؟

اول دلم فراغ تو را سرسري گرفت
وآن زخم کوچک دلم آخر جزام شد

گلچين رسيد و نوبت با من وزيدنت
ديگر تمام شد گل سرخم،‌ تمام شد

شعر من از قبيله خون است خون من
فواره از دلم زد و آمد کلام شد

ما خون تازه در تن عشقيم و عشق را
شعر من و شکوه تو،‌رمز دوام شد

بعد از تو باز عاشقی و باز، آه نه
اين داستان به نام "تو" اينجا تمام شد
 

Thea

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
291
امتیاز
2,085
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
nyb
سال فارغ التحصیلی
1405
بعضی موقعا انگار رو یه پل معلقی که نه سر داره نه ته
نه راه ادامه دادن هست نه راه برگشت
 

Bk_201

کاربر فوق‌حرفه‌ای
کنکوری 1404
ارسال‌ها
714
امتیاز
9,777
نام مرکز سمپاد
دیگه سمپاد نیستم
شهر
به شما ربطی نداره
سال فارغ التحصیلی
1404
تو بی نهایت شب وقتی نگات می خندید
چشمای خیره ی من اندوهتو نمی دید

چرا غریبه بودم با غربت نگاهت
تصویرمو ندیدم تو چشم بی گناهت
 

Aynazi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
488
امتیاز
7,720
نام مرکز سمپاد
_
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
پلیمر
در حجمی از بی انتظاری، زنگ بلند و سوت کوتاه
-«سیمین تویی ؟»آوای گرمش؛ آمد به گوشم زآن سوی راه

یک شیشه می ، پر نشئه و گرم ، غل غل کنان در سینه شارید
راه از میان انگار برخاست ؛ بوسیدمش گویی بناگاه

-« آری!منم! » خاموش ماندم .
- «خوبی ؟ خوشی ؟ قلبت چه طور است؟»
_ چیزی نگفتم ؛ راه دور است - ؛
- «خوبم ! خوشم ! الحمدالله ! »

- کودک شدیم انگار هر دو ؛ شش سال من کوچکتر از او
باز آن حیاط و حوض و ماهی ؛ باز آن قنات و وحشت و چاه

« قایم نشو ! پیدات کردم ؛ بی خود ندو ! می گیرمت ها ! »
افتادم وپایم خراشید ؛ شد رنگ او از بیم چون کاه

زخم مرا با مهربانی، بوسید ؛ یعنی : خوب شد خوب
بنشست و من با او نشستم ؛ بر پله یی نزدیک درگاه

آن دوستی نشکفته پژمرد ؛ وان میوه نارس چیده آمد
آن کودکی ها حیف و صد حیف ؛ وین دیرسالی آه و صد آه !-)

-« حرفی بزن ! قطع است ؟ »
- « نه نه ! من رفته بودم سالها دور ؛
تا باغ های سبز پر گل ؛ تا سیب های سرخ دلخواه »

« حالا بگو قلبت چه طور است ؟»
- « قلبم ؟ نمی دانم ! ولی پام !
روزی خراشیده است و یادش ؛ یک عمر با من مانده همراه .....»

-سیمین بهبهانی/در حجمی از بی انتظاری

پ.ن: این شعرو ایگنور کنید خدا ایگنورتون میکنه ((:
 

Amirhossein_Sa

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
826
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1401
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟

"مهدی اخوان ثالث"
 

Amirhossein_Sa

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
826
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1401
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند.....
"کیوان شاهبداغی"
 
بالا