سال ها بعدِ رفتنت
هربار که از پنجره به کوچه نگاه می کنم
برایم دست تکان می دهی
با چمدانی که همه چیز را بُرد
حتی همین کوچه را،
همین پنجره را،
چشم هایم را،
ادامه این شعر را...
یه بازههایی از زندگی هست که هیچی خوب نیست، ولی افتضاحم نیست.معلقی، نمیدونی تا کی قراره خاکستری باشه. اگه خیلی طولانی بشه، در حالی که اپسیلونی با فروپاشی کامل فاصله داری، فقط یه تغییر کوچیک میتونه دوای دردت باشه. من سالهاست تو همین نقطه وایسادم. نمیدونم شایدم زندگی تا اخرش همینه...
ما می خواهیم پرواز کنیم
ستاره ها پرواز نمی کنند
ما ستاره نیستیم
ما شهاب سنگانی هستیم که برای لحظه ای ستاره شدن مانند بچه کوچکی که ما را می بیند ذوق می کنیم