جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
من به رنگ صورتي باور دارم . باور دارم كه خنده بهترين سوزاننده كالري است.من به بوسيدن باور دارم، بوسيدن بسيار. من باور دارم آنگاه همه چيز به غلط از آب درآمد، قوي باشم. باور دارم كه دختران شاد، زيباترين دختران هستند. بر اين باورم كه فردا روز ديگريست و به معجزه يقين دارم.
| #ادري_هپبورن |
 
...
پس بگو قرار بود که تو بیایی و ... من نمی‌دانستم!
دردت به جانِ بی‌قرارِ پُر گریه‌ام
پس این همه سال و ماهِ ساکتِ من کجا بودی؟

حالا که آمدی
حرفِ ما بسیار،
وقتِ ما اندک،
آسمان هم که بارانی‌ست ...!

به خدا وقت صحبت از رفتنِ دوباره و
دوری از دیدگانِ دریا نیست!
سربه‌سرم می‌گذاری ... ها؟
می‌دانم که می‌مانی
پس لااقل باران را بهانه کُن
دارد باران می‌آید.

مگر می‌شود نیامده باز
به جانبِ آن همه بی‌نشانیِ دریا برگردی؟
پس تکلیف طاقت این همه علاقه چه می‌شود؟!
تو که تا ساعت این صحبتِ ناتمام
تمامم نمی‌کنی، ها!؟
باشد، گریه نمی‌کنم
گاهی اوقات هر کسی حتی
از احتمالِ شوقی شبیهِ همین حالای من هم به گریه می‌افتد.
چه عیبی دارد!
اصلا چه فرقی دارد
هنوز باد می‌آید،‌ باران می‌آید
هنوز هم می‌دانم هیچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رسد
حالا کم نیستند، اهلِ هوای علاقه و احتمال
که فرقِ میان فاصله را تا گفتگوی گریه می‌فهمند
فقط وقتشان اندک و حرفشان بسیار و
آسمان هم که بارانی‌ست ...!
....
یادت هست؟
گفتی نشانی میهن من همین گندمِ سبز
همین گهواره‌ی بنفش
همین بوسه‌ی مایل به طعمِ ترانه است؟
ها ری‌را ...!
من به خانه برمی‌گردم،
هنوز هم یک دیدار ساده می‌تواند
سرآغازِ‌ پرسه‌ای غریب در کوچهْ‌باغِ باران باشد.


"سید علی صالحی"
 
میگویی باران را دوست داری اما موقع باران چتر میگیری بالای سرت
میگویی افتاب را دوست داری اما موقع بودن افتاب دنبال سایه میگردی
میگویی باد را دوست داری اما موقع وزیدنش پنجره هارا میبندی

ترسم را باور کن وقتی میگویی دوستم داری ((:
 
من دلم تنگ میشه واست
نیستی انگار نیست حواسم
نیستی اما هنو مونده جای عطرت رو لباسم
 
همچون انار خون دل از خویش میخوریم
غم پروریم ، حوصله شرح قصه نیست ...
 
آدم وقتی فقیر میشود خوبیهایش هم حقیر میشوند اما کسی که زر دارد یا زور دارد عیبهایش هم هنر دیده میشوند و چرندیاتش هم حرف حسابی به حساب می آیند.

علی شریعتی
 
بعضی ها هستن با اینکه نمیدونی باهاشون به کجا داری میری ولی خوشحالی چون کنارشون هستی.
 
وقتی که رگباری ترین آغوش بودم
دست تو مثل چتر بالای سرم بود
دیوونه ی خندیدنت بودم عزیزم
خندت شبیه خنده های مادرم بود
 
-جای تو خالی‌ست!.
در تنهایی‌هایی که مرا؛
تا عمیق ترین دره‌های بیقراری
می‌کشانند...

جای تو خالی‌ست!
در سردترین شب‌هایی؛
که لبخندهای مهربانی را به تبعید می‌برند...

جای تو خالی‌ست!
در دریغ نامکرری
که به پایان رسیدن را فریاد می‌کنند.

جای تو خالی‌ست؛
در هر آن نا کجایی
که منم...!
حمید مصدق
(امروز ۷ آذر سالگرد درگذشت شاعر و حقوقدان ایرانی حمید مصدقه،یادش گرامی)
 
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری؟
نه
از آن پاک تری
تو بهاری؟
نه بهاران از توست
از تو می گیرد وام
هر بهار این همه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو...

مصدق و آبی خاکستری سیاهش... روحش شاد...
 
به سر ما چ گلی می زند این عشق؟؟ بگو
مشت او بر همه وا بوده و بر ما بسته...
 
دلم می خواست های ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ
ﺑﻠﻨﺪﻧﺪ
ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﻧﺪ
ﺍﻣﺎ مهم ترین ﺩﻟﻢ می خواست ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ :
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﺷﻮﻡ
ﭼﻘﺪﺭ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭﺯﻡ
ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ
ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ همه ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ

فروغ
 
همیشه گفته اند
دعا در حق دیگری زودتر
مستجاب می شود...

گاهی بی هیچ دلیلی
خوشحال هستید
و حالِ خوبی دارید...

یقین بدانید كسی
برایتان دعا كرده است...!
 
هرگز به آدمهای مهربان زخم نزنید.
آدمهای مهربان در مقابل خوبی های یکطرفه هرگز احساس حماقت نمی‌کنند.
چون خوب بودن برای آنها عادت شده.
آدم های مهربان از سر احتیاجشان مهربان نیستند،
آنها دنیا را کوچکتر از آن میبینند که بدی کنند...
آدمهای مهربان خود انتخاب کرده اند
که نبینند نشنوند و به روی خود نیاورند نه اینکه نفهمند...
هزاران فریاد پشت سکوت آدمهای مهربان هست.
سکوتشان را به پای بی عیب بودن خود نگذارید...
 
زندگی همین است.
دوست داشتنی‌ها را از دست بدهیم تا معنی دوست داشتن را بفهمیم.
در سرمای جانسوز زمستان، دست در جیبمان کنیم تا از گرمای آن – که ناشی از هیچ چیز جز گرمای تن خودمان نیست – لذت ببریم.
در یک روز ابری غم آلود، لبخند یک رهگذر ناشناس را ببینیم تا به ارزش یک لبخند، در لحظات بی حوصلگی پی ببریم.
زندگی تحمل بار سنگین دنیا، روی شانه‌های خسته‌ ماست. طوری که هر لحظه احساس کنیم شاید این بار، بشکنند.
زندگی همین اشتباهات و گناهان و بی عدالتی‌هاست که انگار هر روز هم بیشتر می‌شوند!
 
حتی افرادی هم که معتقدند سرنوشت همه از قبل تعیین شده و قابل تغییر نیست ، موقع رد شدن از خیابان ابتدا دو طرف آن را نگاه می کنند...!

استیون هاوکینگ
 
Back
بالا