2019/4/18 #701 شکیبـآ کاربر فوقحرفهای فارغالتحصیل ارسالها 712 امتیاز 15,540 نام مرکز سمپاد فرزانگان امین1 شهر اصفهان سال فارغ التحصیلی 1397 هرکس روزنه ای است به سوی خداوند اگر اندوهناک شود،اگر به شدت اندوهناک شود
2019/4/18 #702 Reyhuneeeh A Dreamer ارسالها 236 امتیاز 2,347 نام مرکز سمپاد فرزانگان 6 شهر تهران سال فارغ التحصیلی 1400 ما بی تو ناخوشیم گر تو خوشی ز ما=) مولانا
2019/4/18 #703 پرنیان.ک کاربر خاکانجمنخورده فارغالتحصیل ارسالها 2,300 امتیاز 48,924 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر خرم آباد سال فارغ التحصیلی 94 عجب جون سختیم من که هنوزم فکر آیندم...
2019/4/19 #704 sabili ویالونسل ارسالها 206 امتیاز 1,589 نام مرکز سمپاد فزرانگان شهر سراب سال فارغ التحصیلی 1400 هیچ وقت ادم هارا با انتظار امتحان نکین (: امتحان ادم هارا عوض میکند(:
2019/4/20 #705 moonelin مهتاب ارسالها 264 امتیاز 8,625 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر تهران سال فارغ التحصیلی 1396 رشته دانشگاه مهندسی عمران شانههایت را برای گریه کردن دوست دارم!
2019/4/20 #706 سیّد مصطفی mostafa.e ارسالها 8 امتیاز 3 نام مرکز سمپاد علامه جعفری شهر تبریز سال فارغ التحصیلی 1401 دلم تنگ توئه و آروم و قرار ندارم...
2019/4/20 #707 Nemesys کاربر انجمن خاکخورده ارسالها 688 امتیاز 9,183 نام مرکز سمپاد Sh.HiddenHand شهر MD سال فارغ التحصیلی 95 مدال المپیاد ادبیات و شیمی یعنی واقعا یه جانایی از زبان شما یه همچین سخنی گفته؟!
2019/4/20 #708 جوجه کاربر فوقحرفهای فارغالتحصیل ارسالها 986 امتیاز 1,997 نام مرکز سمپاد فرزانگان 2 تهران شهر کرج . ری. تهران سال فارغ التحصیلی 91 دانشگاه دانشگاه تهران و دانشگاه ع.پ. ایران رشته دانشگاه روان شناسي باليني این کوزه ترک خورد، چه جای نگرانی است؟ من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
2019/4/20 #709 ــهــ Wallower ارسالها 345 امتیاز 12,128 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر تهران سال فارغ التحصیلی 0000 و عمر شیشه عطر است پس نمی ماند پرنده تا به ابد در قفس نمی ماند... #فاضل_نظری
2019/4/20 #710 "Mehrab" کاربر حرفهای ارسالها 445 امتیاز 3,720 نام مرکز سمپاد شهید بهشتی شهر گرگان سال فارغ التحصیلی 1398 زندگی کردن، نایاب ترین چیز در دنیاست، بیشتر مردم فقط وجود دارند همین...
2019/4/21 #711 پرنیان.ک کاربر خاکانجمنخورده فارغالتحصیل ارسالها 2,300 امتیاز 48,924 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر خرم آباد سال فارغ التحصیلی 94 من خواب دیدهام که کسی میآید من خواب یک ستاره ی قرمز دیدهام و پلک چشمم هی میپرد و کفشهایم هی جفت میشوند و کور شوم اگر دروغ بگویم من خواب آن ستاره ی قرمز را وقتی که خواب نبودم دیده ام کسی میآید کسی میآید کسی دیگر کسی بهتر... #فروغ_فرخزاد
من خواب دیدهام که کسی میآید من خواب یک ستاره ی قرمز دیدهام و پلک چشمم هی میپرد و کفشهایم هی جفت میشوند و کور شوم اگر دروغ بگویم من خواب آن ستاره ی قرمز را وقتی که خواب نبودم دیده ام کسی میآید کسی میآید کسی دیگر کسی بهتر... #فروغ_فرخزاد
2019/4/21 #712 Nemesys کاربر انجمن خاکخورده ارسالها 688 امتیاز 9,183 نام مرکز سمپاد Sh.HiddenHand شهر MD سال فارغ التحصیلی 95 مدال المپیاد ادبیات و شیمی ما خواستار "مکان" هستیم.
2019/4/22 #713 Nemesys کاربر انجمن خاکخورده ارسالها 688 امتیاز 9,183 نام مرکز سمپاد Sh.HiddenHand شهر MD سال فارغ التحصیلی 95 مدال المپیاد ادبیات و شیمی «عَزیزٌ علیَّ اَن اَرَی الخَلقِ و لاتُری»سخت است مرا که خلق را میبینم اما تو را نمیبینم
2019/4/24 #714 پرنیان.ک کاربر خاکانجمنخورده فارغالتحصیل ارسالها 2,300 امتیاز 48,924 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر خرم آباد سال فارغ التحصیلی 94 من همانم که اگر مستم تویی در ساغرم/من از آنی که تو در من ساختی ویران ترم...
2019/4/24 #715 Reihaneh.M ریحـــانه... ارسالها 106 امتیاز 456 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر تهران سال فارغ التحصیلی 1387 عصر یک جمعۀ دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مرد، خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی… عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟ به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی، آجرک الله! عزیز دو جهان یوسف در چاه، دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پر پرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد، نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارۀ دلدادۀ دلسوخته ارباب ندارد? …تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی، شده ام باز هوایی… گریه کن، گریه و خون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است و ببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضۀ مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است، ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنۀ یار است و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که « الشّمرُ الجالس علی صدره…» خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را و بریدند …» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی … تو کجایی سید حمید رضا برقعی
عصر یک جمعۀ دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مرد، خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی… عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟ به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی، آجرک الله! عزیز دو جهان یوسف در چاه، دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پر پرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد، نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارۀ دلدادۀ دلسوخته ارباب ندارد? …تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی، شده ام باز هوایی… گریه کن، گریه و خون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است و ببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضۀ مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است، ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنۀ یار است و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که « الشّمرُ الجالس علی صدره…» خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را و بریدند …» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی … تو کجایی سید حمید رضا برقعی
2019/4/24 #716 Reihaneh.M ریحـــانه... ارسالها 106 امتیاز 456 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر تهران سال فارغ التحصیلی 1387 در این در گَه که گَه گَه کَه کُه و کُه کَه شود نا گَه مشو غَره به امروزت که از فردا نِه ای آگه!
2019/4/24 #717 Kda1998 كيميا ام ديگه :-؟ فارغالتحصیل ارسالها 505 امتیاز 24,179 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر مشهد سال فارغ التحصیلی 1395 اردیبهشت آمده دیر یا زود من هم در خیابان ولیعصر عاشق میشوم
2019/4/25 #718 پرنیان.ک کاربر خاکانجمنخورده فارغالتحصیل ارسالها 2,300 امتیاز 48,924 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر خرم آباد سال فارغ التحصیلی 94 تو شبی در انتظاری ننشستهای چه دانی که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت #سعدی
2019/4/26 #719 سیّد مصطفی mostafa.e ارسالها 8 امتیاز 3 نام مرکز سمپاد علامه جعفری شهر تبریز سال فارغ التحصیلی 1401 هر کی لایک نکنه خره...
2019/4/26 #720 moonelin مهتاب ارسالها 264 امتیاز 8,625 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر تهران سال فارغ التحصیلی 1396 رشته دانشگاه مهندسی عمران من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد همه اندیشه ام اندیشه فرداست