جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

sabili

ویالونسل
ارسال‌ها
206
امتیاز
1,589
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
هر وقت با کسی بحث نمیکنم از خودم میترسم
چون
می فهمم که قراره به زودی بزارمش کنار (:
 

sabili

ویالونسل
ارسال‌ها
206
امتیاز
1,589
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
هیچ وقت ادم هارا با انتظار امتحان نکین (:
امتحان ادم هارا عوض میکند(:
 

moonelin

مهتاب
ارسال‌ها
264
امتیاز
8,625
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
شانه‌هایت را برای گریه کردن دوست دارم!
 
ارسال‌ها
8
امتیاز
3
نام مرکز سمپاد
علامه جعفری
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1401
دلم تنگ توئه و آروم و قرار ندارم...
 

Nemesys

کاربر انجمن خاک‌خورده
ارسال‌ها
688
امتیاز
9,183
نام مرکز سمپاد
Sh.HiddenHand
شهر
MD
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبیات و شیمی
یعنی واقعا یه جانایی از زبان شما یه همچین سخنی گفته؟!
 

جوجه

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
1,996
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
کرج . ری. تهران
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه تهران و دانشگاه ع.پ. ایران
رشته دانشگاه
روان شناسي باليني
این کوزه ترک خورد، چه جای نگرانی است؟ من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
 

ــهــ

Wallower
ارسال‌ها
345
امتیاز
12,128
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0000
و عمر شیشه عطر است پس نمی ماند
پرنده تا به ابد در قفس نمی ماند...

#فاضل_نظری
 

"Mehrab"

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
445
امتیاز
3,720
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
گرگان
سال فارغ التحصیلی
1398
زندگی کردن، نایاب ترین چیز در دنیاست، بیشتر مردم فقط وجود دارند همین...
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,300
امتیاز
48,921
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
من خواب دیده‌ام که کسی می‌آید
من خواب یک ستاره ی قرمز دیده‌ام
و پلک چشمم هی می‌پرد
و کفشهایم هی جفت می‌شوند
و کور شوم
اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستاره ی قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیده ام
کسی می‌آید
کسی می‌آید
کسی دیگر
کسی بهتر...
#فروغ_فرخزاد
 

Nemesys

کاربر انجمن خاک‌خورده
ارسال‌ها
688
امتیاز
9,183
نام مرکز سمپاد
Sh.HiddenHand
شهر
MD
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبیات و شیمی
ما خواستار "مکان" هستیم.
 

Nemesys

کاربر انجمن خاک‌خورده
ارسال‌ها
688
امتیاز
9,183
نام مرکز سمپاد
Sh.HiddenHand
شهر
MD
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبیات و شیمی
«عَزیزٌ علیَّ اَن اَرَی الخَلقِ و لاتُری»
سخت است مرا که خلق را میبینم اما تو را نمیبینم
 

Reihaneh.M

ریحـــانه...
ارسال‌ها
106
امتیاز
456
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1387
عصر یک جمعۀ دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم

که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظهء باران نرسیده است؟

وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،

به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است.

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد

که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟

چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد،

گل زخم نمک خورد،

زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه

فقط برد، فقط برد،

زمین مرد، زمین مرد،

خداوند گواه است،

دلم چشم به راه است،

و در حسرت یک پلک نگاه است،

ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،

برسد کاش صدایم به صدایی…

عصر این جمعه دلگیر

وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،

تو کجایی گل نرگس؟

به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است

زجنس غم و ماتم،

زده آتش به دل عالم و آدم

مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی

به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم!

که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.

نکند باز شده ماه محرم

که چنین می زند آتش

به دل فاطمه آهت

به فدای نخ آن شال سیاهت

به فدای رخت ای ماه!

بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی،

آجرک الله!

عزیز دو جهان

یوسف در چاه،

دلم سوخته از آه نفس های غریبت

دل من بال کبوتر شده

خاکستر پر پرشده،

همراه نسیم سحری

روی پر فطرس معراج

نفس گشته هوایی

و سپس رفته به اقلیم رهایی،

به همان صحن و سرایی

که شما زائر آنی

و خلاصه

شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی،

به خدا در هوس دیدن شش گوشه

دلم تاب ندارد،

نگهم خواب ندارد،

قلمم گوشه دفتر

غزل ناب ندارد،

شب من روزن مهتاب ندارد،

همه گویند به انگشت اشاره

مگر این عاشق بیچارۀ دلدادۀ دلسوخته ارباب ندارد?

…تو کجایی؟

تو کجایی شده ام باز هوایی،

شده ام باز هوایی…

گریه کن، گریه و

خون گریه کن آری

که هر آن مرثیه را خلق شنیده است

شما دیده ای آن را

و اگر طاقتتان هست

کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم،

و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من

همچو عصا در ید موسی بشود

چون تپش موج مصیبات بلند است،

به گستردگی ساحل نیل است،

و این بحر طویل است

و ببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است

که این روضۀ مکشوف لهوف است،

عطش بر لب عطشان لغات است

و صدای تپش سطر به سطرش

همگی موج مزن آب فرات است،

و ارباب همه سینه زنان

کشتی آرام نجات است،

ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است،

ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است،

ولی حیف هنوزم که هنوز است

حسین ابن علی تشنۀ یار است

و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی،

الف قامت او دال

و همه هستی او در کف گودال

و سپس آه که « الشّمرُ الجالس علی صدره…»

خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را و بریدند …»

دلت تاب ندارد به خدا با خبرم

می گذرم از تپش روضه

که خود غرق عزایی،

تو خودت کرب و بلایی،

قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی،

تو کجایی … تو کجایی

سید حمید رضا برقعی
 

Reihaneh.M

ریحـــانه...
ارسال‌ها
106
امتیاز
456
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1387
در این در گَه که گَه گَه کَه کُه و کُه کَه شود نا گَه
مشو غَره به امروزت که از فردا نِه ای آگه!
 
بالا