جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
من به دنبال سحری سرگردان می گردم
تو سخن نمی گویی
من نمی شنوم
تو سکوت می کنی
من فریاد می زنم
با منی ،با خود نیستم
وبی تو خود را نمی یابم...
شاملو
 
چه کسی میگوید
که به دل ره است دل را
دل من ز غضه خون شد
دل او خبر ندارد
وحشی بافقی
 
شاد بودن هنر است
شاد کردن هنری والاتر...
لیک هرگز نپسندیم به خود
که چو یک شکلک بی جان
بی خبر از همه خندان باشیم!
بی غمی عیب بزرگیست که دور از ما باد...!!
 
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کرده‌ام خاطر خود را به تمنای تو خوش


#حافظ_جانم
 
تو ازم دور شدی وَ من بی تاب شدم
روز تحمل کردم شب ها بی خواب شدم
من ازت وقت میخوام تا ازت سرد بشم
شبیه دنیایی که لهم کرد بشم

هادیپاکزاد
 
جان من سنگدلي ، دل به تو دادن غلط است
بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است
چشم اميد به روي تو گشادن غلط است
رفتن اولاست زکوي تو ، ستادن غلط است
 
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت / آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم / گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
مولانا دیوان شمس
 
نه من از پرده ی تقوا به در افتادم و بس .... پدرم نیز بهشتِ ابد از دست بهشت
حضرت حافظ (ع)
 
مهربونا تنها مشکلشون اینه که فکر میکنن بقیه هم مثل خودشون مهربونن
خسرو شکیبایی
 
گر چه از کبر، سخن با من درویش نگفت .... جان فدای شکرین پسته ی خاموشش باد

پی اس: شکرین پسته ی خاموش استعاره از لب کوچک و بسته ی معشوقه !
گویا حافظ هم دختر بازی میکرده تو خیابون !
 
میروم تا که به صاحب نظری بازرسم
محرم ما نبُوَد دیده کوته نظران
.....:xشهریار:x.....
 
دلتنگ توام جانا
هردم که روم جایی
با خود به سفر بردم
یاد تو و تنهایی

مولانا
 
قاصدک ، هان چه خبر آوردی/ از کجا وز که خبر آوردی / خوش خبر باشی اما، اما / گِرد بام و در من / بی ثمر می گردی/ انتظار خبری نیست مرا !

م.ناامید !
 
Back
بالا