جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
قایقی خواهم ساخت

خواهم انداخت بـه آب


دور خواهم شد از این خاک غریب

کـه در آن هیچ کسی نیست کـه در بیشه عشق


قهرمانان را بیدار کند....
 
تا به کنار بودیَم بود به جا قرار دل
رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده‌ام

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده‌ام...

[رهی معیری]
 
به سان رود که در شیب دره سر به سنگ می زند ، رونده باش
امید هیچ معجزه ای ز مرده نیست ، زنده باش;)
 
به خودت بیا ...
لیاقتِ تو بیشتر از این هاست که توقف کنی و خودت را برای افرادِ حقیری که تو را بی بهانه قضاوت می کنند توضیح دهی ...
اینها اگر قرار بود بفهمند که قضاوت نمی کردند !!
هیچ کس به اندازه ی خودت به مسائل و دغدغه هایت اِشراف ندارد ...
این تو هستی که باید درست را از نادرست تشخیص بدهی و گام برداری ...
منطق هم همین را میگوید؛
این که در زندگیِ هرکسی ، تصمیم گیرنده و قاضی ، خودش است و خدایش... ، "نه مردم" !
قضاوتت که کردند ، خودت را به نشنیدن بزن
و با بیخیالیِ تمام ، راهت را ادامه بده ،
کاری که تمامِ انسانهایِ موفقِ تاریخ کرده اند !!

نرگس صرافیان طوفان‌
 
من دلم پری و میخوادد
من دلم پری و میخوادد

پری منو نمیخوادد
پری منو نمیخوادد
 
وقتـــی دو نفـــر از هـــم جـــدا میشـــن ....

دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن ؛

چون به قلب همدیگه زخم زدن !

نمیتونن دشمن همدیگه باشن ؛
چون زمانی همو دوستـــ داشتن

تنها میتونن آشنا ترین غریبه برای همدیگه باشن ...!
 
این روزها

بیشتر از هر زمانی

دوست دارم خودم باشم !!

دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم

و

نه هراس از دست دادن را .....


هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد

دلم هوای خودم را کرده است ...

همین...




 
تورو از دور دلم دید اما نمیدونست چه سرابی دیده
منه دیوونه چه میدونستم زندگی برام چه خوابی دیده
 
بعضی روزها انسان فقط خسته است
نه تنها است ...
نه غمگین ...
و نه عاشق
فقط خسته است ...
 
تلخ میگذرد این روزها !
که قرار است از تو …
که آرام جانمی برای دلم یک رهگذر معمولی بسازم…!



سخت است . . .
“او” کردنِ “تویى” که همه زندگى “من” بود !
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو
در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش ...
 
Back
بالا