جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
طلا باش تا اگر روزگار آبت کرد

روز به روز طرحهای زیباتری از تو ساخته شود

،
سنگ نباش تا اگر زمانی خردت کرد

لگدکوب هر رهگذری بشوی …!
 
بیا کنارم سروناز بی تاب
بیا کنارم زیر طاق مهتاب
عطش ببازیم به نسیم دریا
غزل برقصیم تا طلوع فردا ...
 
پیام دادم و گفتم بیا خوشم می دار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
سعدی
 
نوشته بود
تا خدا هست هیچ سختی نیس که نتوان ان را تحمل کرد شدنی ها را انجام بده نشدنی ها رو به خدا بسپار
 
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
سعدی چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو
ای بی خبر من می روم؟ او می کشد قلاب را ...
 
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند/
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند

همت ام تا می رود ساق غزل گیرد به دست/
طاقت ام اظهار عجز و ناتوانی میکند.... :(


https://www.aparat.com/v/Tqa56/پیرم_و_گاهی_دلم_یاد_جوانی_میکند_استاد_شهریار
_____________________
از زندگانی ام گله دارد جوانی ام/
شرمنده جوانی از این زندگانی ام

دور از مادر و یاران مهربان /
زال زمانه کشت به نام هوا جوانی ام

دارم هوای صحبت یاران رفته را /
یاری کن عجل که به یاران رساندم

گوش زمین به ناله من نیست اشنا /
من طایر شکسته پر اسمانی ام /

گیرم که اب و دانه دریغ ام نداشتند /
چون میکنند با من بی سر زبانی ام
:(

https://www.namasha.com/v/WjtwLoX7/استاد_شهریار_از_زندگانیم_گله_دارد_جوانیم
:(
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
خسته نیستم، فقط دیگر کمی حوصله‌ام سر رفته است از این همه شب بیداری‌های تکراری! از این همه منتظر ماندن و نیامدن! نه من خسته نیستم، فقط دیگر با کسی حرفم نمی‌آید، هضم یک آدم جدید برایم سخت شده! میدانی؟!

آدم وقتی تمامش را از دست میدهد، دیگر خود به خود به موجودی تبدیل میشود که نه حوصله ی توضیح دارد و نه اشتیاقی برای آدم های جدید! سعی میکند و ترجیح میدهد که خودش با خودش بیشتر رفیق باشد!

#محسن_دعاوی
 
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج...
 
هر آن باغی که نخلش سر بدر بی
مدامش باغبون خونین جگر بی
بباید کندنش از بیخ و از بن
اگر بارش همه لعل و گهر بی
باباطاهر

ما هم کندیم این نخل پر لعل و گهرو.
 
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
کی میشود که گوشه ی چشمی به ما کنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
 
علف هاي نورسته به جا نمي آورند درختان کهن را...
•عباس کیارستمی
 
مکس! تکرار غریبانه روزهایم چگونه گذشت!
 
سنگ: قلبیست فراری از عشق
قلب: سنگیست لطیف امده از همجواری با عشق
 
ای سینه، قوس حقارت را طاق بلند حقیقت کن
اینجاست جای نماز، ای دل، محراب رنگ و ریا بشکن...
 
Back
بالا