جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

Amin rouhi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
561
امتیاز
15,883
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1400
... دلِ من گرفته زین جا ، هوس سفر نداری ؟
همه آرزویم اما ، چه کنم که بسته پایم ...
م. سرشک
زمانه فرصتِ پروازم از قفس ندهد
وگرنه ما هنرِ رقصِ بال و پر ، دانیم
ابتهاج
 

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
بس که سودای سر تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی

عراقی
 

Mahshid_

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
41
نام مرکز سمپاد
Farzanegan
شهر
ناکجا اباد
سال فارغ التحصیلی
00
برگ زردی
با سماجت شاخه را چسبیده بود
دست های خویش و دامان توام امد به یاد

سهیل محمودی
 

omidreza

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
212
امتیاز
1,877
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
1400
من لباس فقر پوشم که بی درد سر است
آستین هر چند کوتاه است چینش کمتر است

دود اگر بالا نشيند کسر شان شعله نيست
جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است

صایب تبریزی
 

Amin rouhi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
561
امتیاز
15,883
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1400
آه ، باران !
ای امیدِ جانِ بیداران !
بر پلیدی ها
که ما عمری ست ، در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد ؟
آه باران ... !
فریدون مشیری
 
ارسال‌ها
306
امتیاز
7,910
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
سال فارغ التحصیلی
1399
رشته دانشگاه
روانشناسی
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
- سعدی:')
 

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,698
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
چو طاعت آری و خدمت کنی و نشناسند
چرا خسیس کنی نفس خویش را مقدار؟
مرا رفیقی باید که بار برگیرد
نه صاحبی که من از وی کنم تحمل بار
اگر به شرط وفا دوستی به جای آود
وگرنه دوست مدارش تو نیز و دست بدار
کسی از غم و تیمار من نیندیشد
چرا من از غم و تیمار وی شوم بیمار؟
چو دوست جور کند بر من و جفاگوید
میان دوست چه فرقست و دشمن خونخوار؟
#سعدی

چرا خسیس کنی نفس خویش را مقدار؟
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,819
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
خوشا به بختِ بلندم که در کنارِ منی

تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی

گذشت فصلِ زمستان، گذشت سردی و سوز

بیا ورق بزن این فصل را، بهارِ منی

به روزهای جدایی دو حالت است فقط

در انتظارِ تواَم یا در انتظارِ منی

“خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد”

خوش است چون که شب و روز در کنارِ منی

بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورَد

بمان که یار تواَم، عشق کن که یارِ منی

بمان که مثلِ غزل های عاشقانه ی من

پر از لطافتِ محضی و گوشوارِ منی

من “ابتهاج”ترین شاعرِ زمانِ تواَم

تو عاشقانه ترین شعر روزگار منی

*-------*
 

Karin

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,590
نام مرکز سمپاد
Farzanegan
شهر
Urmia
سال فارغ التحصیلی
99
دانشگاه
بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
بهمن،
بیشتر برايت زنگ میزنم
منتظرم
از سردیِ هوا صدایم بگیرد
تو دیگر صدایم را نشناسی
راحت بگویم
چقدر دلم برایت تنگ است
ديگر نمی خواهم آشنایِ تو باشم
غریبه ها همیشه عزیزترند
 

Amin rouhi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
561
امتیاز
15,883
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1400
خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جان سوز
هر طرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود
من به هر سو می دوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده هایم تلخ
و خروش گریه ام ناشاد
از درون خسته ی سوزان
می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد
م.امید ( اخوان ثالث )
شاید حرفِ دل ترین شعری بود که اینجا نوشتم ...
 
آخرین ویرایش:

Karin

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,590
نام مرکز سمپاد
Farzanegan
شهر
Urmia
سال فارغ التحصیلی
99
دانشگاه
بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پشت دیوار همین کوچــه به دارم بزنید
من که رفتم بنشینید و ... هوارم بزنید

باد هم آگهـــی مرگ مرا خواهد برد
بنویسید که: "بد بودم" و جارم بزنید

من از آیین شما سیر شدم ... سیر شدم
پنجـــه در هر چه کـه من واهمه دارم بزنید

دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟!
خبـــر مرگ مرا طعنــــه به یــــارم بزنید

آی! آنها! که به بی برگی من می خندید!
مرد باشید و ... بیایید ... و ... کنارم بزنید

#نجمه_زارع
 
بالا