- مدیر
- #1,361
- ارسالها
- 952
- امتیاز
- 17,468
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 1
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1920
- مدال المپیاد
- نقره
- دانشگاه
- شریف
- رشته دانشگاه
- فیزیک
اینجا صبحیست که نمیآید
و زمان! شب هایی که تمام شدنی نیست ...اینجا صبحیست که نمیآید
یه نفر میگفت: من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید، مرغ عشقی در کنار من انداخته و من را شاد کنیدمن نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد قفسم برده به جايي و دلم شاد كنيد..
... دلِ من گرفته زین جا ، هوس سفر نداری ؟
همه آرزویم اما ، چه کنم که بسته پایم ...
م. سرشک ( شفیعی کدکنی )
آه ، باران !
ای امیدِ جانِ بیداران !
بر پلیدی ها
که ما عمری ست ، در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد ؟
آه باران ... !
فریدون مشیری
بس که شستیم ، به خونابِ جگر جامه ی جان
نه ازو تار به جا ماند و نه پود ، ای ساقی
اوست نشسته در نظر ، من به کجا نظر کنم ؟
اوست گرفته شهر دل ، من به کجا سفر برم ؟
اینها رو واقعا دوست داشتم :) .جان و دل از عاشقان می خواستند ؟
جان و دل را می سپارم روز و شب ...
فک کنم اسپمه ولی شجریان از این شعر تصنیف دارهگفتی : به روزگاری ، مهری نشسته ، گفتم :
بیرون نمی توان کرد ، حتی به روزگاران ...