جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم

دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بی دلی آن را ز در خانه براندیم

هر جا گذری ، غلغله ی شادی و شور است
ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم

آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم

احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم
و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم

من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و ترا ما نپراندیم

صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند
ما این خرک لنگ ز جویی نجهاندیم

ماننده افسونزدگان، ره به حقیقت
بستیم و جز افسانه ی بیهوده نخواندیم

از نه خم گردون بگذشتند حریفان
مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم

طوفان بتکاند مگر "امید" که صد بار
عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم​
 
تو را با غیر می بینم،صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

نشستم،باده خوردم،خون گریستم،کنجی افتادم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید

توانم وصف جور مرگ و صد دشوارتر زان لیک
چه گویم جور هجرت چون به گفتن در نمی آید

چه سود از شرح این دیوانگی ها،بی قراری ها ؟
تو مه ، بی مهری و حرف منت باور نمی آید

ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای زلف
که این دیوانه گر عاقل شود ، دیگر نمی آید

دلم در دوریت خون شد ، بیا در اشک چشمم بین
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمی آید​
 
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه...
...انی رایت دهرا من هجرک القیامه
 
همون موقعی که حالت بده و میخوای با یکی حرف بزنی ول هیچکسیو نداری، به اندازه ۱۰ سال پیر میشی ...
 
جان منست او هی مزنیدش
آن منست او هی مبریدش

آب منست او نان منست او
مثل ندارد باغ امیدش

باغ و جنانش آب روانش
سرخی سیبش سبزی بیدش

متصلست او معتدلست او
شمع دلست او پیش کشیدش

هر که ز غوغا وز سر سودا
سر کشد این جا سر ببریدش

هر که ز صهبا آرد صفرا
کاسه سکبا پیش نهیدش

عام بیاید خاص کنیدش
خام بیاید هم بپزیدش

نک شه هادی زان سوی وادی
جانب شادی داد نویدش

داد زکاتی آب حیاتی
شاخ نباتی تا به مزیدش

باده چو خورد او خامش کرد او
زحمت برد او تا طلبیدش

○ مولانا ○​
 
فقط چندی بیا آغوشتو وا کن
بمون خوابم بگیره توی آغوشت
همین بسه برای من
که آروم شم تو این کابوس تکراری دلتنگی ،
آروم شم ...
 
زندگی یک پانتومیم است. حرف دلت را به زبان بیاوری، باختی.
 
یک‌ جایی هست که انسان از حیوان بیشتر می‌فهمد و آن این است : تشخیص راه درست از غلط ...
اما یک‌ جای مهم‌تر هست که حیوان از انسان بیشتر می‌فهمد و آن اینکه حیوان راه اشتباه را دوباره تکرار نمی‌کند ، اما انسان دچار تکرار اشتباه می‌شود !
برای همین است که حیوانات تاریخ ندارند ، اما انسان‌ها با تکرار اشتباهاتشان تاریخ را می‌سازند ...

شهرام_شریف‌پیران
 
کم کم یاد خواهی گرفت...
عشق تکیه کردن نیست...
و رفاقت هم معنی اطمینان خاطر نیست...
و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند...
کم کم یاد می گیری...
که حتی نور خورشید هم می‌سوزاند...
اگر زیاد آفتاب بگیری...
باید باغ ِ خودت را پرورش دهی...
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد...
کم کم یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی...
که محکم باشی پای هر خداحافظی...
یاد می گیری که خیلی می ارزی!

خورخه_لوییس_بورخس
 
امروز مادرم را
به خاک سپردیم
حالا دیگر به طور کامل
بی دفاع شده ام
دیگر هیچکس مرا در دنیا
چنان دوست نخواهد داشت...
آندری_تارکوفسکی
 
کسانی که بی‌پروا و شجاع بودند
پیش از آنکه بتوانند ژن خود را
به نسل بعدی منتقل کنند
کشته شدند

باقی افراد یعنی ترسوها و
ملاحظه‌کارها زنده ماندند

ما نوادگان آن‌هاییم!


رولف_دوبلی
 
آدما هرچی بیمار تر یا کودک تر باشن، بیشتر علت دردشون رو از سایرین تصور میکنن. به میزانی که آدما پخته تر و بزرگ تر میشن، تعارض ها از دنیای بیرون به دنیای درون و از حالت بین فردی (من با دیگری) به حالت درون فردی(من با من تبدیل میشه)
#علیرضا_عدالتیان
 
چه زیباست گسترش فرهنگ پاک پیامبر
اخلاق و رفتار پیامبر گرامى اسلام :

۱دائماً متفکر بود
۲اکثر اوقات ساکت بود
۳خُلقش نرم بود
۴کسى را تحقیر نمى کرد
۵دنیا و ناملایمات هرگز او را به خشم نمى آورد.
۶حقى كه پایمال مى شد از شدت خشم کسى او را نمى شناخت تا اینکه حق را یارى کند
 
در خیابان‌های شهر راه می‌روم و به چهره‌ها، به حالت مردم، به اندامشان، به حرکات و به نگاه‌های بی رَمَقِشان می‌نگرم ؛ هرچه بیشتر نگاه می‌کنم بیشتر از خودم می‌پرسم چه بر سر نوع بشر آمده است؟ در واقع به جای نوع بشر همه جا نقاب می.بینم، نقاب اندوه، نقاب کینه و بغض و نقاب پریشانی !
گاهی اوقات به نظرم می‌رسد که طلسمی شوم و خبیث بر سر شهر سایه افکنده است. وقتی همه خوابیده بودند جادوگری قدرتمند لبخند را از روی لبان مردم زدوده و به جای آن اندوه و کدورت بر چهره‌ها پاشیده است، فقط بغض و کینه، تهاجم و زورگویی برای انسان‌ها باقی گذاشته است ...
سوزانا_تامارو
 
به گردم حلقه می‌بندند یاران و نمی‌دانند
که من چون شمع، هرشب بر زوالِ "خویش" می‌گریم

فاضل نظری
 
«پوپولیسم» را به اشکال مختلف تعریف کرده‌اند؛ من اگر بخواهم پوپولیسم را در یک عبارت کوتاه بیان کنم آن را نظام فکری‌ای می‌دانم که بر فضیلت بی‌سوادی پای می‌فشارد! پوپولیست‌ها هم عوام‌‌زده‌اند، هم عوام‌فریب! آن‌ها به زبان توده‌های کم‌سواد سخن می‌گویند و توده‌های کم‌سواد را در مقابل طبقه باسواد و نخبه تهییج و تحریک می‌کنند.
پوپولیسم همان‌طور از ریشه لغوی‌اش (Popular) برمی‌آید، ادعای «مردمی‌ بودن» دارد ولی کدام مردم؟ مردمی که نگاهی غیرکارشناسانه، بدوی، روزمره و عرفی-عادتی-عاطفی به همه چیز دارند!
گرچه پوپولیسم در عرصه سیاست نمودهای وسیعی دارد ولی من می‌خواهم در این یادداشت از نمودهای غیرسیاسی پوپولیسم سخن بگویم. هرکدام از ما به درجاتی دچار پوپولیسم هستیم؛ هروقت که نظر «عوامانه» را به نظر «کارشناسی» و «تخصصی»، ترجیح می‌دهیم یک پوپولیست هستیم
دکتر سرگلزاری
 
زمان سلطان محمود می‌کشتند که شیعه است،
زمان شاه سلیمان می‌کشتند که سنی است،
زمان ناصرالدین شاه می‌کشتند که بابی است،
زمان محمد علی شاه می‌کشتند که مشروطه طلب است،
زمان رضاشاه می‌کشتند که مخالف سلطنت مشروطه است،

امروز توی دهن‌اش می‌زنند که منافق است و فردا وارونه بر خرش می‌نشانند
و شمع‌ آجین‌اش می‌کنند که لا مذهب است؛
اگر اسم و اتهامش را در نظر نگیریم چیزی عوض نمی شود :
توی آلمان هیتلری می کشتند که یهودی است٬
حالا در اسرائیل می‌کشند که طرف‌دار فلسطینی‌ها است٬
عرب‌ها می‌کشند که جاسوس صهیونیست‌ها است٬
صهیونیست‌ها می‌کشند که فاشیست است
فاشیست‌ها می‌کشند که کمونیست است‌؛

و می‌کشند و می‌کشند و می‌کشند ...

و چه قصاب خانه‌یی است این دنیای بشریت ...

شاملو
 
گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود،
بدنبال کسی می گشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل گرگ مزدی به لک لک بدهد.
لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد.
گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برات کافی است‼️
وقتی به فرد نالایقی خدمت می کنی تنها انتظارت این باشد که گزندی از او نبینی
گاهی اشتباهمان در زندگی این است که به برخی آدم ها جایگاهی می بخشیم که هرگز لیاقت آن را ندارند...‼️
 
Back
بالا