- شروع کننده موضوع
- #41
- ارسالها
- 2,395
- امتیاز
- 22,811
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان سه
- شهر
- طـــهـران
- سال فارغ التحصیلی
- 95
- رشته دانشگاه
- زیست فناوری/ ژنتیک
یادت باشد
نویسنده: رسول ملاحسنی
نشر: شهید کاظمی یا یه چیزی تو این مایه ها
امتیاز من: ۲ از ۵
سال مطالعه: ۲۰۱۹
گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ میزنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو میفهمم».
______________
همیشه برام سوال بوده چرا کسی که میدونه همسرش قراره شهید شه و تا اخر عمر تنها بمونه باید تن به ازدواج بده! یه آدم چقدر میتونه روحش رو بزرگ کنه که از حق طبیعی زندگی در کنار همسرش بگذره!
آیا این ظلم در حق خودشون نیست؟!
______________
کتاب از همون روزی که رسید به کتابفروشیمون خیلی خوب فروش رفت، پس تصمیم گرفتم تو ساعات کاری خلوتتر بخونمش!
راستش رو بگم داستان کلی خیلی خوب بود اما به نظرم خیلی خام و بعضا به قاعده رمانهای زرد نوشته شده بود!
انگار نویسنده بنا به سلیقه شخصی هرجا رو دوست داشته توضیح داده و خیلی جاها سرسری صرفا از روش پریده و داستان انسجام لازم رو نداشت.
خلاصه که نثر روان و خیلی بدی داشت، و به نظرم اگه توسط نویسنده با تجربهای نوشته میشد میتونست خیلی جذاب شه.