مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ای نسیم سحری باز به بیراهه شدی ؟
صبحدم رفتی و فارغ ز تن و خانه شدی ؟
 
دوستی ان است که بلبل با رخ گل میکند
صد جفا میبیند و باز هم تحمل میکند
:))اخی این دبستان واسه دوست صمیمی م نامه توشته بودم زیرش نوشته بودم چ ایامی بود :))
 
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
حافظ
 
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
اين چراغي است کزين خانه به آن خانه برند

حافظ
 
دلا خموشی چرا؟
چو خُم نجوشی چرا؟
بُرون شو از پرده راز
تو پرده پوشی چرا؟
 
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی

علیرضا بدیع
 
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
 
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت
با دل زخم کش و دیده گریان بروم
 
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو من نیستم
 
من بخوام تو به یک دانه به خود افتادم
چه گمان بود که در ملک جهان دامم نیست
 
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه و جادو نهاده ایم
 
ماییم و خیال یار و این گوشه ی دل
چون احمد و بوبکر به گوشهٔ غاری

مولانا
 
یکی از عقل می لافد یکی طامات می‌بافد
بیا کلین دارویها را به پیش داور اندازیم
 
Back
بالا