مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود

سعدی
 
او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود

سعدی
در جسم چیست مانی در روح آی و پرکش
هر لحظه در سفر شو در وادی معانی
 
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نماینده فضلی تو سزاوار ثنایی

سنایی
 
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چون است و آن چون
یکی را می دهی صد ناز و نعمت
یکی را نان جو آلوده در خون
 
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا

مولانا
 
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
*حافظ*
تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی
تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی
 
تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی
تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

حافظ
 
دانی که چرا سر نهان با تو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری!
 
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد

حافظ
 
  • لایک
امتیازات: panah
در این سرای بی کسی، کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما، پرنده پر نمیزند
 
Back
بالا