مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نور دارد موسقی آن دیده ای
صوت رخشان فلک بشنیده ای
عشق یعنی رقص و آواز خدا
هیچ روزی با خدا رقصیده ای
یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی به غیر پیرهن از ما عوض نشد
*میثم امانی *
 
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است
*حافظ*
 
توانا بود هرکه دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
 
مجنون که به دیوانه گری شهره شهر است
در دشت جنون همسفر عاقل ما بود...
"فرخی یزدی"
 
در سینه ام بم ها ، با کوهی از غم ها

پیوسته لرزیدند

پس دفنِ خود کردم ، همراه آدم ها

جاندار بودن را

حسین صفا
آب‌ها آلوده‌اند

دشتها بي روحند

مردمان كم‌بويند

اي‌كه فرياد زدي آب را گل نكنيد

سهراب سپهری
 
درون توست اگر خلوتی و انجمنی‌ست
برون ز خویش‌ کجا می‌روی جهان خالیست
"بیدل دهلوی"
 
درون توست اگر خلوتی و انجمنی‌ست
برون ز خویش‌ کجا می‌روی جهان خالیست
"بیدل دهلوی"
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.

من همه، محو تماشای نگاهت.

فریدون مشیری
 
تا شدم بی خبر از خویش
خبرها دیدم
بی خبر شو که
خبرهاست در این بی خبری...
"فروغی بسطامی"
 
تا شدم بی خبر از خویش
خبرها دیدم
بی خبر شو که
خبرهاست در این بی خبری...
"فروغی بسطامی"

یاد باد انکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
ب وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
 
یاد باد انکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
ب وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
دنگ..دنگ..
ساعت گیج زمان در شب عمر
می‌زند پی در پی زنگ
زهر این فکر که این دم گذر است
می‌شود نقش به دیوار رگ هستی من.
سهراب سپهری
 
نی آب نقاشی کند نی باد فراشی کند
نی باغ خوش باشی کند نی ابر نیسان نم زند

دنگ..دنگ..
ساعت گیج زمان در شب عمر
می‌زند پی در پی زنگ
زهر این فکر که این دم گذر است
می‌شود نقش به دیوار رگ هستی من.
سهراب سپهری
 
تا کی به تمنای تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل وانه
همچو آوای نسیم پرشکسته
عطر غم می ریخت بر دل های خسته
پیش رویم چهره ی تلخ زمستان جوانی
پشت سر آشوب تابستان عشقی ناگهانی
فروغ فرخزاد
 
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
همچو آوای نسیم پرشکسته
عطر غم می ریخت بر دل های خسته
پیش رویم چهره ی تلخ زمستان جوانی
پشت سر آشوب تابستان عشقی ناگهانی
فروغ فرخزاد
 
مرده بودم ،زنده شدم،گریه بودم،خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم..
تا تو مراد من دهی، کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام

رهی معیری
 
Back
بالا