مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
آیینه چون نقش تو بنمود راست
خودشکن آیینه شکستن خطاست
 
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی

هوشنگ ابتهاج
 
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی

هوشنگ ابتهاج
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید

مولانا
 
راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
 
درد دندان دارم و دردم نمی داند کسی
داور دادار داند درد دندان مرا
 
از آن لب کز در صدآفرین است
نصیب بیدلان دشنام کردند

عراقی
 
آخرین ویرایش:
دلا دوشم دلا دوشم دلادوش
به حق گنبد سبز سیه پوش
 
تا توانی می گریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
 
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
 
در دفتر طبیبِ خرد باب عشق نیست
ای دل،به درد خو کُن و نام دوا مپرس .
 
سر آن ندارد امشب که براید آفتابی
چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
 
Back
بالا