مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد ميدارد که بربنديد محمل ها
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی بادهٔ گلرنگ نمی‌باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
خیام
 
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی
:)):))

شعر سخت تر پیدا نکردم :D
 
آخرین ویرایش:
یک نفر چشم بسته جان می داد
یک نفر عشق را نشان می داد
و در این مُردگی بی حاصل
تو همانی که هیچ چیز ندید

مریم نامجو
دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینم دیدار آشنا را
حافظ
 
دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینم دیدار آشنا را
حافظ
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود

من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود
 
شب تا ابد شب بودم و ماهی نخواهد داشت
بن بستم و به هیچ جا راهی نخواهد داشت
نوشابه ی مشکی به خون قرمزم می گفت:
این داستان، پایان دلخواهی نخواهد داشت
 
شب تا ابد شب بودم و ماهی نخواهد داشت
بن بستم و به هیچ جا راهی نخواهد داشت
نوشابه ی مشکی به خون قرمزم می گفت:
این داستان، پایان دلخواهی نخواهد داشت
تمام شب آنجا
میان سینه من
کسی ز نومیدی
نفس نفس میزد
کسی به پا می‌ خاست
کسی ترا می‌ خواست
 
تمام شب آنجا
میان سینه من
کسی ز نومیدی
نفس نفس میزد
کسی به پا می‌ خاست
کسی ترا می‌ خواست
تو دور می شوی من، وعده به وعده نزدیک
منزل به منزل اما دیدار پشت دیوار...
 
دردی است درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد ، غریب نیست :(
 
دردی است درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد ، غریب نیست :(

ترنج غبغب آن یوسف عزیز چو دیدم
چنان شدم که به جای ترنج، دست بریدم

شاطرعباس صبوحی
 
تنم را فرش کردم تا بتازد
دلم را نذر کردم تا بیاید
 
Back
بالا