- ارسالها
- 637
- امتیاز
- 7,414
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- اشباح
- سال فارغ التحصیلی
- 1405
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد ميدارد که بربنديد محمل ها
جرس فرياد ميدارد که بربنديد محمل ها
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریستمرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد ميدارد که بربنديد محمل ها
.تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی
شعر سخت تر پیدا نکردم
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا رایک نفر چشم بسته جان می داد
یک نفر عشق را نشان می داد
و در این مُردگی بی حاصل
تو همانی که هیچ چیز ندید
مریم نامجو
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میروددل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینم دیدار آشنا را
حافظ
تمام شب آنجاشب تا ابد شب بودم و ماهی نخواهد داشت
بن بستم و به هیچ جا راهی نخواهد داشت
نوشابه ی مشکی به خون قرمزم می گفت:
این داستان، پایان دلخواهی نخواهد داشت
تو دور می شوی من، وعده به وعده نزدیکتمام شب آنجا
میان سینه من
کسی ز نومیدی
نفس نفس میزد
کسی به پا می خاست
کسی ترا می خواست
روزی که دلی را به نگاهی بنوازندتو دور می شوی من، وعده به وعده نزدیک
منزل به منزل اما دیدار پشت دیوار...
در شان من به دُردکشی ظن بد مبرچرخ از پي او چرخيد
آخر نتوان فهميد
چرخ از چه گريزان است؟
او بهر چه مي رقصيد؟
دردی است درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد ، غریب نیست
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارددست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید