مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در گفتن عیب دگران بسته دهان باش
از خوبی خود عیب نمای دگران باش
شبی مجنون به ليلی گفت کای محبوب بی همتا
تو را عاشق شود پيدا ولی مجنون نخواهد شد
حافظ
 
شبی مجنون به ليلی گفت کای محبوب بی همتا
تو را عاشق شود پيدا ولی مجنون نخواهد شد
حافظ
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
 
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند

هوشنگ ابتهاج
در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
"حافظ"
 
دل من پاره گشت از غم نه زان گونه که به گردد
و گر جانان بدین شادست یا رب پاره تر بادا
ادعای قطعی نت می کند، اما مرا
بازدید آخرش دارد روانی می کند
#بازگشت طوفانی :-"
 
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
من عاشق عشق و عشق هم عاشق من
تن عاشق جان آمد و جان عاشق تن
گه من آرم دو دست در گردن او
گه او کشدم چو دلربایان گردن
 
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
 
ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
 
Back
بالا