مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ما بی تو تا دنیاست، دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
مست و خرابم تا ابد نی دل شناسم نی خرد
کاندر خرابات ازل نوشیده ام پیمانه ای
 
یاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود... شرح فراق می کنم، سینه کباب می شود
دل بـه هـجـران تـو عمریست شکیباست ولی
بــار پــیــری شــکــنــد پـشـت شـکـیـبـائـی را
 
آنکس که مرا سایه سر بود پدر بود
در دیده مرا نور بصر بود پدر بود
در سینه اگر بود مرا سوزی و دردی
آنکس که سراپای شرر بود پدر بود
دل بـه هـجـران تـو عمریست شکیباست ولی
بــار پــیــری شــکــنــد پـشـت شـکـیـبـائـی را
:))
 
آنکس که مرا سایه سر بود پدر بود
در دیده مرا نور بصر بود پدر بود
در سینه اگر بود مرا سوزی و دردی
آنکس که سراپای شرر بود پدر بود

:))
دارم از زلـف تـو اسـبـاب پـریـشـانـی جـمع
ای ســر زلــف تــو مــجــمــوع پـریـشـانـیـهـا
 
این همه بیننده ز نزدیک و دور
کس ننهد آینه در پیش کور
رنـــگ رؤیـــا زده ام بـــر افــق دیــده و دل
تـــا تـــمــاشــا کــنــم آن شــاهــد رؤیــائــی را
 
تجلی گه خود کرد خدا دیده ی مارا ... در این دیده در آیید و ببینید خدارا

صفای اصفهانی
ای کـاش نـالـه هـای چـو مـن بـلبلی حزین ...... بـیـدار کـردی آن گـل در خـاک خـفـته را
 
آخر چه شد که اين همه نامهربان شدي ... چيزي که خوش نداشتم اي دوست، آن شدي
 
آخر چه شد که اين همه نامهربان شدي ... چيزي که خوش نداشتم اي دوست، آن شدي
یــک تــار مــوی او بــه دو عــالـم نـمـیـدهـنـد
بـا عـشـقـش ایـن مـعـامـلـه گفتیم و سرگرفت
 
یکی گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار
زبان و دست و پا یک کرده خدمتکار هم باشیم
 
Back
بالا