مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یکی گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار
زبان و دست و پا یک کرده خدمتکار هم باشیم
مـگـر ای سـحـاب رحـمـت تـو بباری ارنه دوزخ
بــه شــرار قــهــر ســوزد هــمـه جـان مـاسـوا را
 
احرام چه بندیم چو آن قبله نه اینجاست
در سعی چه کوشیم که از مروه صفا رفت
 
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین ... همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
ــاد گــلــچــیــن مــعــانــی و نــویــد و گــلــشـن
نــوشــخــواری بــود و نــعــشــه مــعــتـاد هـنـوز
) s(
 
آخرین ویرایش:
ــاد گــلــچــیــن مــعــانــی و نــویــد و گــلــشـن
نــوشــخــواری بــود و نــعــشــه مــعــتـاد هـنـوز
ز حسرت لب شیرین هنوز میبینم
که لاله می دمد از خون دیده ی فرهاد
 
ز حسرت لب شیرین هنوز میبینم
که لاله می دمد از خون دیده ی فرهاد
دیـگـر گـذشـتـه از سـر و سـامـان مـن مـپرس
من بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام
 
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
ما زخـــود سوی تو گردانیم ســــر
چون تـــویی از ما به ما نزدیکتــــر

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شهد شکر هیچ مگو
 
و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر
شهرِ بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟
 
آخرین ویرایش:
آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون
نیش آن خار که از دست تو در پای من است !
تـحـمـل گـفـتـی و مـن هـم کـه کـردم سـال هـا اما
چـقـدر آخـر تـحـمـل بـلـکـه یـادت رفـتـه پـیـمانت
 
Back
بالا