مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تو بدری و خورشید تو را بنده شده ست
تا بنده تو شده ست، تابنده شده ست
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید و منیر و ماه تابنده شده ست

حافظ
تپش قلب شب آدینه
جریان گل میخك در فکر
شیهه پاک حقیقت از دور
من صدای وزش ماده را می شنوم
و صدای ، کفش ایمان را در کوچه شوق
و صدای باران را، روی پلك تر عشق...
سهراب
 
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
خامُش
تپش قلب شب آدینه
جریان گل میخك در فکر
شیهه پاک حقیقت از دور
من صدای وزش ماده را می شنوم
و صدای ، کفش ایمان را در کوچه شوق
و صدای باران را، روی پلك تر عشق...
سهراب
 
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان

مولانا
نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است
نفس نمی کشم، این آه از پی آه است

در آسمان خبری از ستاره ی من نیست
که هر چه بخت بلند است ، عمر کوتاه است!

*فاضل نظری*
 
بی تو چیستم؟!
جز یک صندلیِ وامانده ی متروک
در یک حجم سیاهِ بی نهایت پوچ !
تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را
به زبان خود بگویی که به حسن بی نظیرم

سعدی
پ.ن برا یه شعر دو تا شعر فرستادیم:))
 
بی تو چیستم؟!
جز یک صندلیِ وامانده ی متروک
در یک حجم سیاهِ بی نهایت پوچ !
چون عهده نمی‌شود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را...
 
چون عهده نمی‌شود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را...
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند
آيا بود كه گوشه چشمي به ما كنند
دردم نهفته به ز طبيبان مدعي
باشد كه از خزانه غيبم دوا كنند...

حافظ
 
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند
آيا بود كه گوشه چشمي به ما كنند
دردم نهفته به ز طبيبان مدعي
باشد كه از خزانه غيبم دوا كنند...

حافظ
در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست...
خیام
 
در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست...
خیام
تلخ است روزگار مگر با بهانه اي
پيدا كنيم دلخوشي كودكانه اي
اي عشق! سر بزن به دل سنگ من كه گاه
رويد ز سنگ فرش خيابان جوانه اي

فاضل نظري
 
تلخ است روزگار مگر با بهانه اي
پيدا كنيم دلخوشي كودكانه اي
اي عشق! سر بزن به دل سنگ من كه گاه
رويد ز سنگ فرش خيابان جوانه اي

فاضل نظري
یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری‌ست
وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد...!

*فاضل نظری*
 
یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری‌ست
وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد...!

*فاضل نظری*
دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن
به از آن است که در دام نگاه افتادن !
 
نقش بند جان که جانها جانب او مایلست
عاقلان را بر زبان و عاشقان را در دلست
نیست در عالم ز هجران تلخ تر
هر چه خواهی کن و لیک آن نکن
نی حدیث راه پرخون میکند
قصه های عشق مجنون میکند

سعدی
در این دنیای بی حاصل
چرا مغرور میگردی؟!
سلیمان گر شوی آخر
نصیب مور میگردی..!

شمس الله ضیاپور
 
دانی که من و تو کی به هم خوش باشیم؟
آن وقت که کس نباشد الا من و تو
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمی کند شب من کی سحر شود

:)فاضل نظری
 
Back
بالا