مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
کاظم بهمنی
 
آنکس که نداند وبداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
 
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
حافظ
 
دارم ز غم فراق یاری که مپرس
روز سیهی و شام تاری که مپرس
«هاتف اصفهانی»
 
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
حافظ
 
نار خندان باغ را خندان کند
صحبت مردانت از مردان کند
 
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و می خواران از نرگس مستش مست
حافظ
 
یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
حافظ
 
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سر الله است
 
از دوری مهر دل فروزی است مرا
روزی که مگوی و روزگاری که مپرس
«هاتف اصفهانی»
 
سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یک دمم آمد به یاد
 
می‌گم قبل از اینکه بفرستید یه بار صفحه رو رفرش کنید ببینید جواب نداده باشن :-" بس که سرعت بالاست، بزنم به تخته :‌))
 
ناگهان پرده بر افراشته ای یعنی چه ؟؟؟

مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه ؟؟؟
 
ثواب روضه محراب و منبر

امیرالمو منین مولای قنبر
 
Back
بالا