مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
شنیده ام که به جنگل قدم گذاشته ای
پلنگ وحشی من خوش به حال آهو ها
این عمر به ابر نوبهران ماند
این دیده به سیل کوهساران ماند
ای دوست، چنان بِزی که بعد از مردن
انگشت گزیدنی به یاران ماند...

-ابوسعید
 
این عمر به ابر نوبهران ماند
این دیده به سیل کوهساران ماند
ای دوست، چنان بِزی که بعد از مردن
انگشت گزیدنی به یاران ماند...

-ابوسعید
دیری ست که دل آن دل دلتنگ شدن ها
بی دغدغه تن داده به این سنگ شدن ها
آه ای نفس از نفس افتاده کجا رفت
در ای نی افتادن و آهنگ شدن ها
ساعد باقری
 
دیری ست که دل آن دل دلتنگ شدن ها
بی دغدغه تن داده به این سنگ شدن ها
آه ای نفس از نفس افتاده کجا رفت
در ای نی افتادن و آهنگ شدن ها
ساعد باقری
ای زندگی تن و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
 
یک وعده خواهم از تو که باشم در انتظار
حاکم تویی در آمدن دیر و زود خویش
شاید اون یکی دیگه رو دوس داره
که نشد بهم بگه آره
نتوسنت به روم بیاره
شاید تب عشقِ من زیادی بود
واسه اون یه حس عادی بود
 
شاید اون یکی دیگه رو دوس داره
که نشد بهم بگه آره
نتوسنت به روم بیاره
شاید تب عشقِ من زیادی بود
واسه اون یه حس عادی بود
دیرگاهیست که افتاده ام از خویش به دور
شاید این عید به دیدار خودم هم بروم
 
دیرگاهیست که افتاده ام از خویش به دور
شاید این عید به دیدار خودم هم بروم
من و دست بسته تو و قلب خسته
که هرکی رسیده یه جاشو شکسته
ولی حسن عاشق به دیوونگیشه
یه وقتایی کوهم دلش ابری میشه
 
من و دست بسته تو و قلب خسته
که هرکی رسیده یه جاشو شکسته
ولی حسن عاشق به دیوونگیشه
یه وقتایی کوهم دلش ابری میشه
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما به فلک بوده ایم عزم تماشا که راست
 
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
آنچه معشوق است صورت نیست
آن خواه عشق این جهان خواه آن جهان

آنچه بر صورت تو عاشق گشته ای
چون برون شد جان چرایش هشته ای
 
آنچه معشوق است صورت نیست
آن خواه عشق این جهان خواه آن جهان

آنچه بر صورت تو عاشق گشته ای
چون برون شد جان چرایش هشته ای
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت
 
همه شب بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
(فکر کنم درستش همه عمر باشه)

یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
حافظ
 
(فکر کنم درستش همه عمر باشه)

یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
تو از اول سلامت پاسخ بدرود با خود داشت
اگر چه سحر صوتت،جذبه ی داوود با خود داشت
محمدعلی بهمنی
 
Back
بالا