مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
گفتمش مراد من! به خنده گفت:
لا به از تو و بهانه از من است
گفتمش من آن سمند سرکشم
خنده زد که تازیانه با من است

هوشنگ ابتهاج
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم
 
در دیاری که جوانانش عصا از کور می دزدند
من نا بخرد نادان محبت جستجو کردم
من به دنبال کس‍ی بودم که “دلسوزی” کند
همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است
 
من به دنبال کس‍ی بودم که “دلسوزی” کند
همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است
تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
 
یا مشکل ارســال پیام ، از دل مــا بود
یا منبــع گیــرنده ی قلـب تو خراب است
تلخی نکند شیرین ذقنم
خالی نکند از می دهنم
عریان کندم هر صبحدمی
گوید که بیا من جامه کنم
 
تلخی نکند شیرین ذقنم
خالی نکند از می دهنم
عریان کندم هر صبحدمی
گوید که بیا من جامه کنم
مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست
 
مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست
تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را
 
تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را
آسمان نگاه خسته ی من خانه ی ابر های باران زاست
نیستی و نبودنت تنها غصه ی آفتابگردانهاست
 
آسمان نگاه خسته ی من خانه ی ابر های باران زاست
نیستی و نبودنت تنها غصه ی آفتابگردانهاست
تو خواب سر سبز ریشه بودی،بهار فردای بیشه بودی
در ابتدای همیشه بودی،ولی به پایان رسیدی آخر
 
یار کو رفته به قهر از سر ماهم ز سر مهر
شرط یاری که به پرسیدن یار آمده باشد
در آستانه ی رفتن در امتداد غروب
دعای من به تو تنها خدانگهدار است
 
Back
بالا