مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
يك شب آخر از نهال غم ، ثمر خواهم گرفت
دامن برق فنا را ، بي خبر خواهم گرفت

يك شب آخر سينه پر درد را خواهم دريد
از سر راز دل خود ، پرده بر خواهم گرفت
تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را
 
تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را
آنکه بی یار کند، یار شود، یار تویی
آنکه دل داده شود، دل ببرد، باز تویی...
 
آنکه بی یار کند، یار شود، یار تویی
آنکه دل داده شود، دل ببرد، باز تویی...
یارب که تو در بهشت باشی
تا کس نکند نگاه در حور
ما مست شراب ناب عشقیم
نه تشنه سلسبیل و کافور
 
یارب که تو در بهشت باشی
تا کس نکند نگاه در حور
ما مست شراب ناب عشقیم
نه تشنه سلسبیل و کافور
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی ديگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
 
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی ديگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران
 
نیست در عالم ز هجران تلخ تر
هرچی خواهی کن ولیکن آن نکن
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
شهریار
 
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
شهریار
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود
 
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود
دلم فریاد میخواد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا میکنم هرشب
 
تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را

تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست وز بهر چه گویم نیست با وی نظران چون هست
 
Back
بالا