مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نه قدرتی که توانم کناره جستن از او
نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم
سعدی
می‌خوام وقتی دلت تنگه غمت رو شونه‌هام باشه
اگه اشکی تو چشماته، مسیرش گونه‌هام باشه

کسی جز تو نمی‌تونه من‌و عاشق کنه هم‌درد
کسی جز من نمی‌تونه تو رو عاشق کنه برگرد
 
می‌خوام وقتی دلت تنگه غمت رو شونه‌هام باشه
اگه اشکی تو چشماته، مسیرش گونه‌هام باشه

کسی جز تو نمی‌تونه من‌و عاشق کنه هم‌درد
کسی جز من نمی‌تونه تو رو عاشق کنه برگرد
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد
 
دین در اصول، به تقلید، گفته: نه
تحقیق در تو، ببینم چه می‌شود
در این درگه که گه گه کَه کُه و کُه کَه شود ناگه
مشو غُره به امروزت که از فردا نیی آگه
 
تو با قلب ویرانه ى من چه کردی؟!
ببین عشق دیوانه من چه کردی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا(عالم) همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
 
در خدا یک سجده رفتم؛ کفر و دین آتش گرفت
قبله گم شد؛ شب به رقص آمد؛ جبین آتش گرفت
تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید
دلم میسوزد و
کاری ز دستم بر نمی آید
 
تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید
دلم میسوزد و
کاری ز دستم بر نمی آید
در کجا علم سخن یاد گرفته ای که هنوز
ظاهرا معنی برگشت نمیدانی چیست
سجاد سامانی
 
Back
بالا